إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (124 )
سخن از آيين ابراهيم(عليه السلام) به ميان آمد، همه اديان آسمانى به آيين ابراهيم(عليه السلام)احترام مى گذاشتند، يكى از يادگارهاى او احترام به روز جمعه است، روزى كه تو آن را براى عبادت ويژه خودت اختصاص دادى.
اكنون سؤالى به ذهن من مى رسد: اگر تو از همه اديان آسمانى خواسته اى كه پيرو ابراهيم(عليه السلام)باشند، پس چرا در تورات از يهوديان خواستى تا احترام روز شنبه را بگيرند؟ چرا شنبه را روز بندگى و اطاعت خود قرار دادى؟ احترام روز جمعه، سنّت ابراهيم(عليه السلام) بود ولى تو از موسى(عليه السلام) خواستى تا يهوديان، روز شنبه را گرامى بدارند.
اكنون با خواندن اين آيه حقيقت را مى فهمم: موسى(عليه السلام) از يهوديان خواست كه روز جمعه، روز تعطيلى آنان باشد و در آن روز به عبادت بپردازند، امّا آنان بهانه آوردند و با هم اختلاف كردند، تو در روز قيامت ميان آنان درباره آنچه اختلاف كردند، حكم خواهى كرد.
سرانجام آنان روز شنبه را انتخاب نمودند، تو هم روز شنبه روز تعطيل اعلام كردى و از آنان خواستى كه در اين روز دست به هيچ كارى نزنند. اين مجازاتى براى آنان بود.
يهوديانى كه كنار دريا زندگى مى كردند، روزهاى شنبه ماهيگيرى نمى كردند. مدّتى گذشت، طمع مال دنيا در دل آنان بيشتر شد، براى همين كنار ساحل حوضچه هايى ساختند، روزهاى شنبه صبر مى كردند تا ماهى ها وارد حوضچه ها شوند، بعد از آن، راه حوضچه ها را مى بستند و روز يكشنبه به صيد ماهى اقدام مى كردند. آن ها تصوّر مى كردند اين گونه مى توانند حكم تو را به بازى بگيرند، امّا تو عذاب خود را بر آنان نازل كردى و آنان را لعنت كردى.
[177] * * *