کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ابراهيم: آيه ۲۹ - ۲۸

      ابراهيم: آيه ۲۹ - ۲۸


    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (28 ) جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (29 )
    از من مى خواهى تا به كسانى نگاه كنم كه تو به آنان نعمت دادى، امّا نعمت تو را نپذيرفتند و راه كفر را در پيش گرفتند و پيروان خود را به جهنّم كه خانه نابودى است روانه ساختند، به درستى كه جهنّم بد جايگاهى است.
    اين سخن درباره كسانى است كه ديگران را به همراهى خود خواندند، هم خود را گمراه كردند و هم ديگران را !
    تو به بزرگان مكّه نعمت اسلام را ارزانى كردى و محمّد(صلى الله عليه وآله)را از ميان آنان برانگيختى، اگر آنان به محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان مى آوردند، سعادت دنيا و آخرت در انتظار آنان بود ولى سران آنان با محمّد(صلى الله عليه وآله)دشمنى كردند و هم خود و هم قوم خود را به گمراهى كشاندند.
    سال يازدهم هجرى بود و پيامبر مى دانست كه به زودى از ميان مردم مى رود، تو به او دستور دادى تا در روز عيد غدير، على(عليه السلام) را به عنوان جانشين خود معرّفى كند و از مردم بخواهد با او بيعت كنند، در آن روز، هزاران نفر با على(عليه السلام)بيعت كردند و او را به عنوان امام خود برگزيدند.
    ولايت على(عليه السلام)، نعمت بزرگى براى امّت اسلامى بود، در سايه اين ولايت، وحدت در جامعه شكل گرفته بود و جامعه به سوى رستگارى پيش مى رفت. افسوس كه بعد از وفات پيامبر، عدّه اى در ميان مردم اختلاف ايجاد كردند و مردم را تشويق كردند كه از ولايت على(عليه السلام) سرپيچى كنند. آنان نعمت ولايت را نپذيرفتند و به مردم گفتند: "اى مردم ، بياييد با كسى كه از همه ما پيرتر است بيعت كنيم ".[105]
    آيا سنّ زياد ، مى توانست ملاك انتخاب خليفه باشد ؟ چرا آنان به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت رفتند؟
    وقتى على(عليه السلام) با آنان از حقّ خود سخن گفت، مردم گفتند: "مى دانيم كه تو از همه ما به پيامبر نزديك تر بودى ، امّا تو هنوز جوان هستى ! نگاه كن ، ابوبكر پيرمرد و ريش سفيد ماست و امروز شايستگى خلافت را دارد ، تو امروز با او بيعت كن ، وقتى كه پير شدى نوبت تو هم مى رسد ، آن روز ، هيچ كس با خلافت تو مخالفت نخواهد كرد".
    على(عليه السلام) آن روز، حدود سى سال داشت، مردم مى دانستند كه على(عليه السلام)همه خوبى ها و كمال ها را دارد ، امّا هيچ چيز براى آن مردم، مانند يك مشت ريش سفيد نمى شد ، گويا ارزش ريش سفيد از همه خوبى ها بيشتر بود !
    با رحلت پيامبر، بار ديگر رسم و رسوم روزگار جاهليّت زنده شد و مردم از پندارهاى بى اساس پيروى كردند. گروهى نعمت ولايت را نپذيرفتند و راه كفر را برگزيدند و پيروان خود را به جهنّم كه سراى نابودى است، روانه ساختند، به درستى كه جهنّم، بد جايگاهى است.[106]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۵: از كتاب تفسير باران، جلد پنجم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن