سایت استاد مهدي خداميان آرانی
۲۱. کتاب راز خوشنودى خدا | |
تعداد بازديد : | ۲۳ |
موضوع: | موضوعات ديگر |
نويسنده: | مهدى خداميان |
زبان : | فارسی |
سال انتشار: | چاپ دهم، ۱۳۹۶ |
انتشارات: | بهار دلها |
در باره کتاب : | به يكديگر بيشتر كمك كنيم |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
آيا شما مى خواهيد خداى مهربانِ خويش را خوشحال سازيد؟
آيا دوست داريد كه به راز خشنودى خداوند پى ببريد؟
به راستى بهترين راه براى اين كه ما بتوانيم خدا را خوشنود كنيم چيست؟
خداى مهربان برنامه مشخّصى براى زندگى ما قرار داده است و اگر ما به دستورات خداوند عمل كنيم به سعادت دنيا و آخرت مى رسيم.
البتّه هر كار خوبى پاداش مخصوص خود را دارد براى مثال نماز ستون دين است و به عنوان معراج مؤمن معرّفى شده است.
آرى، نماز رحمت خداوند را به سوى انسان نازل مى كند و حتماً شنيده اى كه بهترين كارها نزد خدا، نماز مى باشد.[۱] امّا از شما چه پنهان من تا به حال نديده و نشنيده ام كه چون بنده اى نماز بخواند خود خدا با او سخن بگويد و به او وعده بهشت بدهد.
آيا دوست دارى يك روز امام زمان(عليه السلام) خود را به خانه ات دعوت كنى و آن حضرت بر سر سفره تو بنشيند؟
آيا دوست دارى به امام زمان(عليه السلام) خود هديه اى بدهى و باعث خوشحالى آن حضرت شوى؟
اگر بشنوى كه امام زمان(عليه السلام) مشكلى دارد، آيا هر كارى كه از دستت برمى آيد براى امام مهربان خود انجام نمى دهى؟
آيا دلت براى نجف و حرم حضرت على(عليه السلام) تنگ نشده است؟
نمى دانم تا به حال به سفر مكّه رفته اى يا نه؟
اگر تا كنون به اين سفر سراسر معنوى نرفته اى، اميدوارم خداوند به زودى توفيقت دهد تا به زيارت خانه خدا بروى.
به هر حال سفر به مكّه در زمانِ شما بسيار آسان شده است زيرا شما سوار بر هواپيما مى شويد و بعد از چند ساعت خود را به سرزمين حجاز مى رسانيد امّا در زمانى كه من زندگى مى كردم سفر حج با سختى هاى بسيار زيادى همراه بود، بيابان هاى خشك و بى آب و علف عربستان و همچنين حمله راهزنان باعث مى شد كه عدّه اى از حاجيان در مسير راه جان به جان آفرين تسليم كنند.
به هر حال من با توجّه به همه اين مشكلات، از شهر خودم، كوفه به عشق زيارت خانه خدا حركت كردم.
همه، آرزوى مرا دارند! همه مى خواهند به من برسند.
آيا مرا مى شناسى؟ من سراسر شادى و سرورم، به من كه برسى ديگر غم و غصّه ندارى.
به من كه برسى به امنيّت ابدى رسيده اى، بندگان خوب خدا براى رسيدن به وصال من شب ها بيدارى مى كشند و با خداى خويش راز و نياز مى كنند.
من خيلى زيبا و باصفا هستم! تو هم بارها و بارها وصال مرا از خدا خواسته اى!
من در شهر رى زندگى مى كنم و از دوستداران اهل بيت(عليهم السلام) هستم و همواره خدا را به خاطر نعمت شيعه بودن، شكر مى كنم.
حكومت عبّاسيان به خاطر وحشتى كه از شيعيان داشتند، همواره تلاش مى كردند تا آنها را تحت فشارهاى مختلف قرار دهند.
يكى از اين فشارها گرفتن ماليات هاى بسيار سنگين از شيعيان بود و هدف از اين كار اين بود كه هيچ گاه شيعيان نتوانند به استقلال اقتصادى برسند.
به هر حال فرماندار شهر رى، ماليات بسيار سنگينى براى من معلوم كرده بود كه اگر همه زندگى خود را مى فروختم، نمى توانستم آن را پرداخت كنم.
حتماً برايتان پيش آمده است كه شخصى به شما مراجعه كند و در حالى كه مشكلى دارد از شما بخواهد به او كمك كنيد.
خوب بعضى وقت ها با يك تلفن مى توانى مشكل او را حل كنى!
امّا من امروز متوجّه شدم كه بايد دعا كنيم و از خدا بخواهيم يك نفر به ما مراجعه كند تا مشكل او را حل كنيم و براى حل مشكل او مجبور باشيم چند قدم راه برويم!
تو مى دانى كه من نمى خواهم در مورد فوايد راه رفتن سخن بگويم چون بحث ما در مورد ورزش نيست، اگر چه پياده روى بسيار مفيد و لازم است. به قول معروف بهترين دكتر براى سلامتى ما همين پياده روى است. امّا من مى خواهم از منظر معنويّت و كمال روحى با شما سخن بگويم.
نمى دانم نام "مُلْتَزَم" را شنيده اى؟
ملتزم، نام قسمتى از كعبه است كه داراى فضيلت بسيار زيادى مى باشد.
ملتزم همان قسمتى از كعبه است كه هنگام تولّد على(عليه السلام) شكافته شد و فاطمه بنت اسد (مادرِ آن حضرت)، وارد كعبه شد.
ملتزم همان جايى است كه چون آدم(عليه السلام) در هنگام طواف خانه خدا به آنجا رسيد خداوند به او وحى كرد: "اى آدم هر كس از فرزندان تو در اين مكان به گناهان خود اعتراف كند و از من بخواهد كه گناهان او را ببخشم، من او را مى بخشم".
چند سالى است كه مراسم اعتكاف در جامعه ما رواج پيدا كرده است و در روزهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، مردم گروه گروه به مساجد رفته و معتكف مى شوند.
براى اعتكاف بايد سه روز، روزه بگيرى، در مسجد بمانى و مشغول عبادت باشى.
اگر بتوانى در مسجدالحرام و در كنار كعبه به اعتكاف مشغول شوى كه ثواب بسيار زيادى دارد.
امّا فكر كن، اگر بخواهى در مسجدالحرام معتكف شوى، بايد صبر كنى تا خدا توفيق سفر به مكّه را به تو بدهد.
همه دوستان و آشنايان گرد من جمع شده اند و براى من گريه مى كنند!
جنازه مرا براى غسل و كفن مى برند و بعد از آن مرا داخل تابوتى مى گذارند و تشييع جنازه شروع مى شود.
يكى فرياد مى زند بلند بگو: "لا اله الا الله".
همه با هم اين ذكر را مى گويند و آرام آرام مرا به سوى قبر مى برند.
در زمان هاى قديم در همسايگى خانه انسان مؤمنى، يك نفر كافر زندگى مى كرد.
اين شخص مؤمن بارها و بارها با همسايه خود در مورد ايمان به خدا سخن مى گفت و تلاش مى كرد تا اسباب نجات او را فراهم سازد.
امّا همسايه كافر به هيچ وجه زير بار اين حرف ها نمى رفت و حاضر نبود، بندگى خدا را قبول نمايد.
نكته مهمّ اين بود كه همسايه كافر با اين كه خدا را قبول نداشت امّا نسبت به همسايه مؤمن خود نيكى مى كرد و تا آنجا كه مى توانست در امور زندگى به او كمك مى كرد.
زندگىِ امروز ما آميخته با انواع حوادث خطرناك مى باشد.
هر روز خبر تصادف هايى را مى شنويم كه جان عدّه اى از هموطنان را مى گيرد.
به هر حال رانندگى خطرات خاصّ خود را دارد و ما هم ناگزير از آن مى باشيم. از طرف ديگر بيمارى هاى عجيب و غريب هم به سراغ ما يا خانواده ما مى آيد.
براى همين بايد فكرى كنيم تا خود و خانواده خود را در مقابل خطرات و بيمارى ها بيمه كنيم.
آيا تا به حال فكر كرده اى كه چه موقع به خدا خيلى نزديك شده اى؟
اگر به سخنان اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه نماييم متوجّه مى شويم كه در دو موقع ما مى توانيم به خدا بسيار نزديك شويم:
الف) موقعى كه به سجده مى رويم و در سجده با خداى خود راز و نياز مى كنيم و اشك از چشمان ما جارى باشد.[۲۰] ب) موقعى كه با كمك كردن به مردم و مهربانى نمودن با آنها، شادى را به قلب آنها هديه مى كنيم.[۲۱]
روز قيامت در پيش است، و چه روزى است آن روز!
تشنگى بر همه غلبه پيدا مى كند، همه جا تاريك است و صداى ناله و ضجّه از هر طرف به گوش مى خورد.
آسمان شكاف برداشته و كوه ها متلاشى شده اند.
آتش جهنّم زبانه مى كشد و همه در هراسند كه نتيجه كار آنها چه خواهد شد.
نمى دانم نام مرا شنيده ايد يا نه؟
نام من، "اسحاق بن عمّار" است و يكى از ياران امام صادق(عليه السلام)مى باشم.
در شهر كوفه زندگى مى كردم و مردم مرا به عنوان يكى از ثروتمندان شيعه مى شناختند. براى همين، افراد فقير (كه معمولا شيعه بودند) به منزل من مى آمدند و من هم به آنها كمك مى كردم.
كم كم مراجعات مردم به خانه من زياد شد و منزل من حسابى شلوغ گرديد.
اسم من مُفضّل است و از ياران نزديك امام صادق(عليه السلام) مى باشم.
يك روز امام صادق(عليه السلام) مرا صدا زد و به من فرمود: اى مفضل! خوب به سخنانى كه مى گويم دقّت كن و آنها را براى برادران خوبم بازگو كن.
من به امام(عليه السلام) رو كردم و گفتم: برادران خوب شما چه افرادى هستند؟
امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: كسانى كه اشتياق كمك كردن به مردم را دارند!
وحيد از دوستان بسيار نزديك من بود. يك روز با من تماس گرفت و گفت: مى خواهم شما را ببينم و در مورد موضوعى با شما سخن بگويم.
قرار شد كه عصر به منزل من بيايد تا هم ديدارى تازه كنيم هم با يكديگر گفتگو كنيم.
وحيد سر ساعت مقرّر به منزل آمد و بعد از احوال پرسى سر صحبت را اين گونه باز كرد: نمى دانم چرا خداوند اصلا گوش به حرف من نمى دهد؟! هر چه دعا مى كنم، هر چه با او تماس مى گيرم، اصلا جواب مرا نمى دهد! مدّت شش ماه است كه حاجتى دارم و مداوم از او مى خواهم كه حاجت مرا روا كند امّا گويى كه او با من قهر است! به هر درى زده ام و هر جا بگويى رفته ام، فايده اى نداشته است! اين حاجت من آن قدر مهم است كه فقط به دست خود او برآورده مى شود ولى حالا ديگر دارم نااميد مى شوم، يك فكرى به حال من بكنيد.
من وحيد را مى شناختم و معلوم بود كه ديگر كارد به استخوانش رسيده كه اين طورى حرف مى زند.
خداوند به ما نعمت هاى بسيار زيادى داده است و ما وظيفه داريم كه در مقابل اين همه مهربانىِ خدا، شكر او را بجاى آوريم.
امّا نكته اى كه بايد مورد توجّه قرار گيرد، اين است كه بعضى از انسان ها نعمت هاى خداوند را در ثروت و پول دنيا خلاصه مى كنند و با اين نوع نگاه، بسيارى از نعمت هايى كه خدا به آنها داده است را فراموش مى كنند و شكر آن را بجا نمى آورند.
براى مثال همين نعمت سلامتى، چه نعمت گهربارى است ولى انسان تا بيمار نشده قدر آن را نمى داند و چه بسا شكر آن را هم نمى كند.
اگر انسان همه دنيا را داشته باشد امّا بدن او در سلامت نباشد، نمى تواند از ثروت و دارايى خود بهره ببرد.
همه ما نماز مى خوانيم ولى قبل از اينكه وارد نماز شويم، وضو مى گيريم و اگر بتوانيم عطر مى زنيم و سر و وضع خود را مرتب مى كنيم، چرا كه ما مى خواهيم با خدا سخن بگوييم.
آرى، چطور وقتى مى خواهيم به ديدار شخص مهمّى برويم، بهترين لباس هاى خود را به تن كرده، بهترين عطرها را نيز استفاده مى كنيم، همين طور موقع نماز هم خوب است همين كارها را انجام دهيم زيرا اين ها آداب نماز مى باشد.
به هر حال اگر نماز را با آداب مخصوص آن انجام دهيم، باعث مى شود بهره بيشترى از نماز خود ببريم.
اكنون كه موضوعِ سخن ما در مورد كمك كردن به ديگران مى باشد بسيار مناسب است در مورد آداب كمك كردن به ديگران مقدارى با يكديگر گفتگو كنيم.
در اين فصل به ذكر نكات مهم ديگرى در مورد كمك كردن به ديگران مى پردازم و اميدوارم كه براى شما مفيد واقع شود:
۱ . اگر فردى به شما مراجعه كرد و از شما كمك خواست و شما قدرت آن را نداشتيد كه او را كمك كنيد و واقعاً به هيچ وجه ممكن نبود قدمى براى او برداريد، پس در قلب خويش آرزو كنيد كه اى كاش مى توانستيد كارى براى او بكنيد.
خداوند متعال اين خواسته قلبى شما را مى بيند كه دوست داشتيد براى برادر مؤمن خود كارى انجام دهيد و به خاطر همين آرزوى قلبى، در روز قيامت رحمت خود را بر شما نازل مى كند.[۲۹] ۲ . دقّت نماييد كه منظور از كمك كردن به مردم فقط كمك هاى مادّى نيست، چه بسا افرادى در جامعه هستند كه نياز به كمك هاى روحى دارند.
۱ . الاختصاص ، المنسوب إلى أبي عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان العُكبَري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت ۴۱۳ هـ ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، بيروت : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع ، الطبعة الثانية، ۱۴۱۴ هـ .
۲ . الأمالي ، محمّد بن علي بن بابويه القمّي (الشيخ الصدوق) (ت ۳۸۱ هـ ) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : مؤسّسة البعثة ، الطبعة الأولى ، ۱۴۱۷ هـ .
۳ . الأماليأبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت ۴۶۰ هـ ) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : دارالثقافة ، الطبعة الأولى ، ۱۴۱۴ هـ .
۴ . الأمالي ، أبو عبد الله محمّد بن النعمان العُكبَري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت ۴۱۳ هـ ) ، بيروت : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة الثانية ، ۱۴۱۴ هـ .