سایت استاد مهدي خداميان آرانی
۶۳. کتاب تفسير باران، جلد سيزدهم | |
تعداد بازديد : | ۱۰۸ |
موضوع: | تفسير قرآن |
نويسنده: | مهدى خداميان |
زبان : | فارسی |
سال انتشار: | چاپ دوم، ۱۳۹۶ |
انتشارات: | بهار دلها |
در باره کتاب : | تفسير قرآن، سوره جمعه، منافقون، تغابُن، طلاق، تحريم، مُلك، قلم، حاقّه، معارج، نوح، جنّ، مُزمّل، مُدثّر، قيامت، انسان، مرسلات. |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
شما در حال خواندن جلد سيزدهم كتاب "تفسير باران" مى باشيد، من تلاش كرده ام تا براى شما به قلمى روان و شيوا از قرآن بنويسم، همان قرآنى كه كتابِ زندگى است و راه و رسم سعادت را به ما ياد مى دهد.
خدا را سپاس مى گويم كه دست مرا گرفت و مرا كنار سفره قرآن نشاند تا پيام هاى زيباى آن را ساده و روان بازگو كنم و در سايه سخنان اهل بيت(عليهم السلام) آن را تفسير نمايم.
اميدوارم كه اين كتاب براى شما مفيد باشد و شما را با آموزه هاى زيباى قرآن، بيشتر آشنا كند.
۱ - اين سوره "مدنىّ" است و سوره شماره ۶۲ قرآن مى باشد.
۲ - اين سوره درباره نماز جمعه سخن مى گويد و احكام آن را بيان مى كند و براى همين به اين نام خوانده شده است.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: يكتاپرستى، نبوّت، هدف از فرستادن پيامبران، نكوهش عالمان بى تقوا، مرگ در كمين همه انسان ها مى باشد، نماز جمعه.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (۱ ) هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الاُْمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آَيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَال مُبِين (۲ )وَآَخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۳ )
آنچه در آسمان ها و زمين است تو را تسبيح مى كند، تو فرمانرواى جهان مى باشى و از هر عيبى و نقصى، پاك هستى و توانايى و همه كارهاى تو از روى حكمت است.
مردمى كه در سرزمين حجاز در زمان محمّد(صلى الله عليه وآله) زندگى مى كردند در جهل و نادانى بودند، آنان بُت هايى را كه با دست خود تراشيده بودند، مى پرستيدند و در مقابل آن ها سجده مى كردند، گاهى آنان فرزندان خود را براى بُت ها قربانى مى نمودند، آنان دختران خود را زنده به گور مى كردند، آنان كتاب آسمانى نداشتند و براى همين بود كه اين گونه اسير جهل شده بودند.
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى برگزيدى، او پيامبرى بود كه درس نخوانده بود، تو قرآن را بر او نازل كردى و از او خواستى تا قرآن را براى آن مردم بخواند و آنان را از آلودگى كفر و شرك، پاكيزه سازد و قرآن و حكمت به آنان بياموزد، هر چند كه آنان پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.
ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (۴ ) مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآَيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۵ )
يهوديان قبلاً در شام و فلسطين زندگى مى كردند، آن ها در تورات خود خوانده بودند كه آخرين پيامبر تو در سرزمين حجاز ظهور خواهد كرد. براى همين به مدينه مهاجرت كردند. آن ها مى خواستند اوّلين كسانى باشند كه به پيامبر موعود ايمان مى آورند.
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را در مكّه به پيامبرى مبعوث كردى، او بعد از مدّتى، به مدينه هجرت كرد; امّا يهوديان به او ايمان نياوردند.
مردم مدينه كه مسلمان شده بودند، انتظار داشتند يهوديان به محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان بياورند، آن ها نمى دانستند كه چرا يهوديان سخنان خود را فراموش كرده اند. يهوديان به محمّد(صلى الله عليه وآله)حسد مىورزيدند و دوست داشتند كه آخرين پيامبر از بنى اسرائيل باشد. آنان به مردم گفتند: "محمّد دروغ مى گويد و او پيامبر نيست".
قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (۶ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) يهوديان را به اسلام دعوت كرد و آنان را از عذاب جهنّم ترساند. يهوديان در پاسخ به محمّد(صلى الله عليه وآله) گفتند: چگونه ما را از عذاب خدا مى ترسانى؟ مگر نمى دانى ما دوستان خدا هستيم و هرگز خدا ما را عذاب نمى كند؟ [۴] اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى تا به آنان چنين بگويد:
اگر شما فكر مى كنيد كه دوستان خدا هستيد، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مى گوييد از خدا بخواهيد مرگ شما را برساند.
وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (۷ ) قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸ )
اين يهوديان هرگز آرزوى مرگ نمى كنند، زيرا گناهان زيادى انجام داده اند، پرونده اعمال آنان، پر از گناه است، خودشان هم مى دانند كه پس از مرگ، عذاب سختى در انتظارشان است. تو ستمكاران را به خوبى مى شناسى و از همه كارهاى آنان باخبرى، تو چند روزى به آنان مهلت مى دهى، امّا سرانجام اين مهلت به پايان مى رسد و آن وقت است كه عذاب سختى آنان را فرا مى گيرد.
اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى تا به آنان چنين بگويد: "اين مرگى كه از آن فرار مى كنيد، به سراغ شما مى آيد و شما به پيشگاه خدايى مى رويد كه از هر امر پنهان و آشكارى باخبر است و او شما را از كارهايتان باخبر مى كند و شما را كيفر مى كند".
آرى، هر كس كه شيفته زندگى دنيا شود، از مرگ مى هراسد، ولى اين ترس و وحشت، مشكلى را حل نمى كند، سرانجام مرگ به سراغ او مى آيد و بين او و دنيا، فاصله مى اندازد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۹ ) فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الاَْرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰ )وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (۱۱ )
در آيات قبل، يهوديان را نكوهش كردى، آنان براى اين كه شيفته دنيا و ثروت آن شده بودند، حقّ را انكار كردند و خود را از سعادت محروم كردند، اكنون مى خواهى به مسلمانان هشدار دهى كه مواظب باشند و براى ثروت دنيا، نماز را رها نكنند.
تو مسلمانان را با دنيا امتحان كردى و فقط هشت نفر در اين امتحان، سربلند شدند.
ماجرا چيست؟ اين چه امتحانى بود؟
۱ - اين سوره "مدنىّ" است و سوره شماره ۶۳ قرآن مى باشد.
۲ - "منافقان" همان كسانى بودند به ظاهر ادّعاى مسلمانى مى كردند، نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند، امّا قلبشان از نور ايمان خالى بود و با پيامبر دشمنى مى كردند، در اين سوره درباره آنان سخن گفته شده است و به همين دليل اين سوره را "منافقون" ناميده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: دشمنى منافقان با اسلام، ذكر يكى از فتنه هاى منافقان، پرهيز مؤمنان از غفلت، دستور به انفاق در راه خدا، مرگ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ (۱ ) اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (۲ ) ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آَمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ (۳ ) وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَة عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (۴ )
سال ششم هجرى است، پيامبر در مدينه است، او توانسته است در چندين جنگى كه با دشمنان خود داشته است، پيروز شود، مسلمانان قدرت خوبى پيدا كرده اند، ديگر خطرى از طرف دشمنان خارجى، اسلام را تهديد نمى كند، ولى گروهى از منافقان در ميان جامعه رخنه كرده اند و خطرى جدّى اسلام را تهديد مى كند.
منافقان كسانى هستند كه به ظاهر ادّعاى مسلمانى مى كنند، نماز مى خوانند و روزه مى گيرند، امّا قلبشان از نور ايمان خالى است، اكنون تو اين چنين با محمّد(صلى الله عليه وآله)درباره منافقان سخن مى گويى:
اى محمّد ! منافقان نزد تو مى آيند و مى گويند: "ما شهادت مى دهيم كه تو پيامبر خدا هستى"، من مى دانم كه تو پيامبر و فرستاده من هستى، امّا منافقان دروغ مى گويند، آنان اعتقادى به اين گفته خود ندارند، نور ايمان به دل هاى آنان تابيده نشده است.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ (۵ )سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (۶ ) هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ (۷ ) يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الاَْعَزُّ مِنْهَا الاَْذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ (۸ )
پيامبر از مكّه به مدينه هجرت كرد و در آنجا اوّلين جامعه اسلامى از مهاجران و انصار شكل گرفت.
مهاجران همان كسانى بودند كه خانه و كاشانه خود را رها كردند و به مدينه آمدند، انصار هم همان مردم مدينه بودند كه با جان و دل از مهاجران استقبال كردند.
ميان اين دو گروه (مهاجران و انصار)، برادرى و وحدت موج مى زند و همين سبب تقويت اسلام شده است، منافقان به دنبال اين بودند كه اين وحدت را از بين ببرند، زيرا مى دانستند كه راز قدرت اسلام، همين وحدت است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (۹ )وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَل قَرِيب فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ (۱۰ ) وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (۱۱ )
چرا منافقان به چنين سرنوشتى مبتلا شدند؟
جواب اين سؤال دو كلمه است:
محبّت دنيا.
۱ - اين سوره "مدنىّ" است و سوره شماره ۶۴ قرآن مى باشد.
۲ - "تغابُن" به معناى "پشيمانى و حسرت" است. در آيه ۹ از روز قيامت به عنوان "روز پشيمانى و حسرت" ياد شده است و به همين دليل اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: يكتاپرستى، نعمت هاى خدا، روز قيامت، پاداش مؤمنان، كيفر كافران، توكّل، تقوا، پرهيز از بخل، دعوت به انجام كارهاى خير و كمك به ديگران...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ (۱ ) هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۲ ) خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ (۳ ) يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (۴ ) أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (۵ )ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (۶ ) زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (۷ )
آنچه در آسمان ها و زمين است تو را تسبيح مى كند، تو فرمانرواى جهانى، سرچشمه همه خوبى ها و شايسته ستايش هستى و بر هر كارى توانايى.
تو انسان را آفريدى، راه حقّ و باطل را به او نشان دادى و او را در انتخاب راه آزاد گذاشتى، اگر تو اراده كنى كه همه مردم ايمان بياورند، همه ايمان مى آورند، امّا آن ايمان ديگر از روى اختيار نخواهد بود، بلكه از روى اجبار خواهد بود.
تو اراده كرده اى كه انسان ها به اختيار خود ايمان را برگزينند. وقتى تو به انسان ها اختيار دادى، طبيعى است كه گروهى از انسان ها، راه كفر را در پيش مى گيرند و ايمان نمى آورند، براى همين انسان ها يا مؤمن هستند يا كافر. تو به كافران مهلت مى دهى و در عذاب آنان شتاب نمى كنى، تو از همه اعمال انسان ها آگاه هستى و مى بينى آنان چه مى كنند و چه مى گويند.
فَآَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (۸ ) يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۹ )وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآَيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (۱۰ )
از انسان ها مى خواهى تا به تو و پيامبر و نورى كه نازل كردى، ايمان بياورند. قرآن، نورى است كه تو آن را براى هدايت بشر فرستادى. قرآن، تاريكى جهل و نادانى را از بين مى برد و مايه سعادت و رستگارى انسان ها مى شود.
قرآن از روز قيامت و زندگى پس از اين دنيا، سخن مى گويد، تو به آنچه انسان ها انجام مى دهند، آگاهى دارى و در روز قيامت همه براى حسابرسى به پيشگاه تو مى آيند، تو همه را در روز رستاخيز دور هم مى آورى، آن روز، روز افسوس خوردن كسانى است كه به قرآن ايمان نياوردند و راه كفر را پيمودند.
هر كس در دنيا به تو ايمان آورد و عمل نيك انجام دهد، در روز قيامت، گناهان او را مى بخشى و او را در باغ هاى بهشتى جاى مى دهى، همان بهشتى كه از زير درختان آن، نهرهاى آب، جارى است، اهل بهشت براى هميشه در آنجا خواهند بود و اين رستگارى بزرگ است.
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَة إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ (۱۱ )
"هيچ مصيبت و سختى به كسى نمى رسد مگر به اذن خدا. هر كس به خدا ايمان آورد، خدا قلب او را هدايت مى كند و خدا به همه چيز آگاه است".
* * * در اين آيه سه نكته مهم بيان شده است:
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (۱۲ ) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۳ )
اكنون از انسان ها مى خواهى تا حقّ را بپذيرند و از فرمان تو و فرمان محمّد(صلى الله عليه وآله) اطاعت كنند. تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را فرستادى تا آنان را از عذاب روز قيامت بترساند، اگر آنان از پذيرفتن حقّ، روى گردانند، محمّد(صلى الله عليه وآله)وظيفه اى جز اين ندارد، او بايد پيام تو را به مردم برساند. تو فقط اين را از او خواسته اى، او را امر نكرده اى كه انسان ها را به ايمان آوردن مجبور كند، انسان ها خودشان بايد راه خود را انتخاب كنند.
خدايى جز تو نيست و مؤمنان بر تو توكّل مى كنند، محمّد(صلى الله عليه وآله)بايد وظيفه خود را انجام دهد، مردم را به يكتاپرستى فرا خواند، در اين راه بر تو توكّل كند و از سختى ها نهراسد كه تو او را يارى مى كنى و او را بر دشمنانش پيروز مى گردانى.
* * *
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۴ )
پيامبر در مدينه بود، مدينه مركز ايمان بود، در آنجا مهاجران و انصار زندگى مى كردند، هر مسلمانى كه به آن شهر هجرت مى كرد، مردم مدينه به او پناه مى دادند.
شهر مكّه هنوز در دست بُت پرستان بود، در آن شهر، يكتاپرستى جرم بود، وقتى بُت پرستان خبردار مى شدند كه يك نفر مسلمان شده است، او را اذيّت و آزار مى كردند، براى همين هر كس در آن شهر، مسلمان مى شد، تلاش مى كرد به مدينه هجرت كند.
چند نفر از مسلمانان مكّه مى خواستند به مدينه هجرت كنند، آنان آماده سفر شدند و از فرزندان و همسران خود خواستند تا مسلمان شوند و همراه آنان به مدينه بيايند، امّا آنان قبول نكردند.
إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (۱۵ )
تو انسان را به اين دنيا آوردى تا راه كمال را بپيمايد و به رستگارى برسد. تو نعمت هاى فراوانى به انسان مى دهى، اين نعمت ها وسيله اى براى امتحان اوست، خيلى ها ادّعاى ايمان مى كنند، امّا وقتى زمان امتحان شود، دست از ايمان خود برمى دارند.
تو از همه چيز باخبر هستى و نيازى به امتحان بندگانت ندارى، تو مى خواهى آنان خودشان را بهتر بشناسند.
به راستى بشر بيشتر با چه چيزى امتحان مى شود؟
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لاَِنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۶ )
از مؤمنان مى خواهى تا آنجا كه مى توانند تقوا پيشه كنند و احكام قرآن را گوش كنند و از دستور تو اطاعت كنند و از مال خود به نيازمندان انفاق كنند و بدانند كه اين كمك به ديگران براى خودشان بهتر است.
همه انسان ها مى ميرند و ثروت آنان در دنيا باقى مى ماند و آنان با دست خالى به سوى قبر مى روند، كسى كه به نيازمندان كمك كرده باشد، براى خود توشه اى فرستاده است و در روز قيامت مى تواند از آن توشه بهره بگيرد چون به او پاداش خواهى داد.
چه چيزى سبب مى شود كه انسان به نيازمندان كمك نكند؟
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ (۱۷ ) عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۱۸ )
اكنون كه معلوم شد ثروت دنيا، وسيله اى براى آزمايش انسان ها مى باشد، اكنون كه روشن شد هر كس از بخل و حرص رهايى يابد، رستگار است، از مؤمنان مى خواهى تا ثروت خود را به تو قرض دهند.
قرض به تو يعنى چه؟
اگر كسى نزد آنان آمد و وام خواست به اندازه توان خود به او وام بدهند و قرض الحسنه را فراموش نكنند. اگر نيازمندى نياز به كمك داشت به او كمك كنند و به كسى كه به دين تو كمك مى كند، يارى رسانند. اين ها، نمونه هاى قرض دادن به توست.
۱ - اين سوره "مدنىّ" است و سوره شماره ۶۵ قرآن مى باشد.
۲ - اين سوره درباره "طلاق" سخن مى گويد و احكام آن را بيان مى كند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: احكام طلاق، بيان عظمت خدا، دعوت به تقوا، بيان عظمت پيامبر، توكّل، اشاره به هدف فرستادن پيامبران، نشانه هاى قدرت خدا...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَة مُبَيِّنَة وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا (۱ ) فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوف أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوف وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْل مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (۲ )وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْء قَدْرًا (۳ )وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الَْمحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُر وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الاَْحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا (۴ ) ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا (۵ )أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْل فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوف وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى (۶ )لِيُنْفِقْ ذُو سَعَة مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آَتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آَتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْر يُسْرًا (۷ )
اصل زندگى زناشويى اين است كه زن و شوهر با تفاهم و صميميّت، فضايى را براى آرامش يكديگر آماده كنند، امّا گاهى به علّت اختلافات، ادامه زندگى برايشان مشكل مى شود. در اينجاست كه در اسلام قانون طلاق وضع شده است.
وقتى به انجيلى كه امروزه در دسترس مسيحيان است مراجعه كردم، ديدم در آن آمده كه مرد فقط در صورتى مى تواند زن خود را طلاق دهد كه زن به فحشا رو آورده باشد و طلاق به دليل عدم تفاهم فكرى و عاطفى زن و شوهر و يا هر دليل عاقلانه ديگرى ممنوع است. همچنين اگر كسى با زنى كه از شوهرش طلاق گرفته است ازدواج نمايد، زناكار است.[۱۵] آرى، اسلام، دين كامل و جامعى است، اسلام به تحكيم نظام خانواده اهميّت مى دهد، امّا راه را براى آينده زن نمى بندد، اگر او ازدواج ناموفّقى داشت، مى تواند پس از گذشت مدّتى، با مرد ديگرى ازدواج نمايد.
وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَة عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُكْرًا (۸ )فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا (۹ ) أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الاَْلْبَابِ الَّذِينَ آَمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا (۱۰ ) رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آَيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَات لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا (۱۱ )
تو در قرآن براى فرد و خانواده و جامعه، قوانينى را بيان كردى و از مسلمانان خواستى به آن عمل كنند. احكام طلاق، يكى از مهم ترين قانون هاى مربوط به خانواده است. اكنون مى خواهى هشدار بدهى كه مبادا مسلمانان قانون هاى تو را به فراموشى بسپارند، در اينجا امّت هايى كه از عمل به فرمان تو، سركشى كردند، ياد مى كنى.
چه بسيار مردم شهرهايى كه از اطاعت فرمان تو و فرمان پيامبرانت سرپيچى كردند و تو به آنان مهلت دادى و در عذابشان شتاب نكردى، امّا وقتى عصيان و گناه را از حد گذراندند، به حساب آنان رسيدگى كردى و در اين دنيا آنان را به عذاب سخت و دردناك مبتلا كردى، آنان كيفر اعمال بد خود را چشيدند و عاقبت كار آنان، خسران بود.
قوم نوح(عليه السلام)، قوم عاد، قوم ثَمود، قوم لوط(عليه السلام).
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَوَات وَمِنَ الاَْرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الاَْمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْء عِلْمًا (۱۲ )
سخن از روز قيامت به ميان آمد، تو همه انسان ها را در آن روز زنده مى كنى، مؤمنان را در بهشت جاى مى دهى و كافران را در جهنّم گرفتار مى سازى، اين وعده توست. هرگز سرنوشت خوبان با بدان يكسان نيست.
كسانى كه به روز قيامت باور ندارند وقتى مى شنوند كه تو انسان ها را زنده مى كنى، تعجّب مى كنند و با خود مى گويند: "چگونه ممكن است وقتى ما مشتى خاك و استخوان شديم، زنده شويم؟".
آنان نمى دانند كه اين كار براى تو بسيار آسان است، تو آن خدايى هستى كه هفت آسمان و هفت زمين را آفريدى، فرمان تو در بين آسمان ها و زمين، پيوسته نازل مى شود، تو اين جهان را آفريدى و هر لحظه به فرمان تو اداره مى شود، تو بر همه چيز آگاهى دارى. براى كسى كه هفت آسمان و هفت زمين را آفريد، زنده كردن انسان ها، كارى ندارد.
۱ - اين سوره "مدنىّ" است و سوره شماره ۶۶ قرآن مى باشد.
۲ - "تحريم" به معناى "حرام كردن" مى باشد، پيامبر يكى از چيزهايى را كه خدا بر او حلال كرده بود، بر خود ممنوع كرد و براى همين اين سوره نازل شد. در آيه اوّل اين سوره، خدا به پيامبر مى گويد: "اى محمد! چرا به خاطر خشنودىِ همسرانت، حلالِ خدا را بر خودت حرام كرده اى؟". به همين دليل اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: رازى كه پيامبر به دو تن از همسران خود گفت، از آتش جهنّم بترسيد، خود و خانواده خود را از آتش جهنم نجات بدهيد، به سوى خدا توبه واقعى كنيد، با كافران و منافقان سخت بگيريد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱ ) قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (۲ ) وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْض فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ (۳ ) إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ (۴ ) عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَات مُؤْمِنَات قَانِتَات تَائِبَات عَابِدَات سَائِحَات ثَيِّبَات وَأَبْكَارًا (۵ )
در ابتداى اين سوره با محمّد(صلى الله عليه وآله) درباره ماجرايى كه بين او و دو تن از همسرانش پيش آمده است، سخن مى گويى. در ابتدا درباره اين آيات مى نويسم، سپس آن ماجرا را شرح مى دهم.
سخن تو با پيامبر اين چنين است:
اى محمّد ! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده است براى كسب خشنودى همسرانت، بر خود حرام مى كنى؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ (۶ ) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۷ )
سخن درباره زنان پيامبر بود، اكنون از مؤمنان مى خواهى خود و خانواده خود را از آتش جهنّم حفظ كنند، همان آتشى كه هيزم آن، آدم ها و سنگ ها هستند، آتشى كه تو فرشتگان سخت گير و وظيفه شناس را بر آن نگهبان قرار داده اى و آن فرشتگان هرگز از فرمان تو سرپيچى نمى كنند و هر چه تو فرمان بدهى، اجرا مى كنند. هيچ كس نمى تواند از آن آتش فرار كند.
در روز قيامت، كافرانى كه در جهنّم گرفتار مى شوند از مأموران جهنّم مى خواهند كه آنان را عذاب نكنند و عذر و بهانه مى آورند كه شيطان آنان را فريب داده است و خودشان گناهى نداشتند. مأموران جهنّم به آنان مى گويند: "هيچ عذر و بهانه اى نياوريد، شما در برابر اعمالى كه انجام داده ايد، كيفر مى شويد".
آرى، تو هر انسانى را با اختيار آفريدى، شيطان فقط مى تواند انسان را وسوسه كند، امّا اين خود انسان است كه راه خود را انتخاب مى كند، شيطان وسوسه مى كند، ولى تو پيامبران را فرستادى تا كافران را به سوى حقّ دعوت كنند، آنان حقّ را شناختند و آن را انكار كردند. آتش جهنّم، نتيجه انتخاب خود آنان است. در آن روز، هيچ عذر و بهانه اى پذيرفته نمى شود.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آَمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ (۸ )
از مؤمنان مى خواهى از گناهان خود "توبه واقعى" كنند.
توبه واقعى چيست؟
اگر كسى از گناهانش پشيمان شود و قصد كند كه ديگر آن گناهان را انجام ندهد، توبه اش "توبه واقعى" است، در زبان عربى به اين توبه، "توبه نصوح" مى گويند.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (۹ )
در اينجا بار ديگر به توطئه اى كه منافقان در سر داشتند، اشاره مى كنى، وقتى پيامبر رازى را به دو تن از زنان خود گفت، آن دو زن، راز را فاش كردند. آن راز به گوش منافقان رسيد و آنان به فكر توطئه افتادند. اكنون از پيامبر مى خواهى تا با كافران و منافقان مبارزه كند و بر آنان سخت بگيرد كه در آخرت جايگاه آنان جهنّم است و چه بد سرنوشتى در انتظار آنان است.
جهاد با قتال فرق مى كند، "جهاد" يعنى "مبارزه"، امّا "قتال" يعنى "جنگ مسلّحانه".
پيامبر هرگز با منافقان، قتال و جنگ مسلّحانه نكرد، او فقط با كافران، جنگ مسلّحانه داشت، تو در اينجا از او مى خواهى كه با منافقان و كافران جهاد و مبارزه كند.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوح وَامْرَأَةَ لُوط كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ (۱۰ )
تو از ميان زنانى كه كفر ورزيدند، زنِ نوح و زنِ لوط را به عنوان نمونه ذكر مى كنى، اين دو زن، در نكاح دو تن از بندگان صالح تو بودند و به آن دو خيانت كردند و كارى از دست شوهران آنان در برابر عذاب تو ساخته نبود، فرشتگان به آن دو زن گفتند: "داخل آتش شويد، همان گونه كه ديگران داخل آن مى شوند".
آرى، وقتى مرگ آن دو زن فرا رسيد، فرشتگان آنان را به سوى آتش سوزانى بردند، منظور از آتش، عذابى است كه در عالَم برزخ مى باشد.
وقتى انسان مى ميرد، روح از جسمش جدا مى شود، جسم او را داخل قبر مى گذارند و پس از مدّتى اين بدن مى پوسد و از بين مى رود، امّا روح انسان چه مى شود؟ روح انسان به دنيايى مى رود كه به آن "عالَم برزخ" مى گويند. برزخ، مرحله اى است بين اين دنيا و قيامت. كافران در آنجا در آتشى سوزان مى سوزند. وقتى خدا بخواهد قيامت را برپا كند، ابتدا زمين و آسمان ها را در هم مى پيچد، همه كسانى كه در برزخ هستند، نابود مى شوند. مدّتى مى گذرد، پس از آن خدا قيامت را بر پا مى كند و همه را زنده مى كند و كافران در آتش جهنّم گرفتار مى شوند.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آَمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۱۱ ) وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (۱۲ )
تو از ميان زنان مؤمن، آسيه و مريم(عليهما السلام) را به عنوان نمونه ذكر مى كنى:
آسيه(عليها السلام)، زن فرعون بود، او وقتى سخنان موسى(عليه السلام) را شنيد و معجزات او را ديد، به او ايمان آورد، امّا ايمان خود را از فرعون مخفى مى كرد، سرانجام فرعون از راز او باخبر شد و از او خواست دست از يكتاپرستى بردارد، فرعون خود را خداىِ زمين مى دانست و از مردم مى خواست او را بپرستند. فرعون از آسيه(عليها السلام) هم خواست او را بپرستد، امّا آسيه(عليها السلام)نپذيرفت.
اين خبر در همه جا پيچيد كه زن فرعون، فرعون را نمى پرستد، فرعون عصبانى شد و دستور داد تا او را زير آفتاب ببرند و دست و پاى او را با ميخ هاى بلند به زمين بكوبند و سنگ بزرگى را روى سينه او قرار دهند. فرعون به همه گفت: "اين مجازات كسى است كه از پرستش فرعون خوددارى كند و به خداى موسى ايمان آورد".
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۶۷ قرآن مى باشد.
۲ - "مُلْك" به معناىِ "فرمانروايى" مى باشد، در آيه اول اين سوره چنين آمده است: "خدا بلندمرتبه است و فرمانروايى همه جهان در دست اوست"، چون در اينجا از فرمانروايى خدا ياد شده است، اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۲ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: زندگى، مرگ، نشانه هاى قدرت خدا، عذاب كافران در جهنّم، گفتگوى فرشتگان با كافران در جهنم، روز قيامت...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ (۱ ) الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ (۲ ) الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَوَات طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُت فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُور (۳ )
تو خداى بلندمرتبه اى كه فرمانروايى همه جهان در دست توست و تو بر هر كارى توانايى. تو هرگز نابود نمى شوى و از همه عيب ها و نقص ها، دور مى باشى و وجودت، سراسر خير و بركت است.
تو مرگ و زندگى را آفريدى تا بندگان خود را آزمايش كنى كه اعمال كدام يك از آنان بهتر است. اين آزمايش براى اين بود كه آنان خودشان را بهتر بشناسند و گرنه تو به همه چيز آگاهى دارى و نياز به امتحانِ بندگانت ندارى. تو خداى توانا و بخشنده اى مى باشى، اگر بندگانت در اين دنيا، خطايى انجام دهند و سپس از عمل خويش پشيمان شوند و توبه كنند تو آنان را مى بخشى.
تو هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريدى، در اين جهانى كه تو آفريدى، هيچ بى نظمى و نقصان به چشم نمى آيد، تو از انسان مى خواهى كه با دقّت به اين جهان نگاه كند، در جهان به اين بزرگى، هيچ اثرى از ناهماهنگى به چشم نمى آيد.
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ (۴ ) وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ (۵ )
يك بار ديگر از انسان مى خواهى تا به جهان نگاه كند، انسان هر قدر هم به اين جهان نظر كند، باز هيچ بى نظمى و نقصانى نمى يابد، چشم او خسته و ناتوان مى شود، امّا نمى تواند هيچ بى نظمى را پيدا كند.
تو آسمان نزديك به زمين را با خورشيد و ماه و ستارگان و شهاب ها زينت دادى.
تو آسمان را با شهاب ها از رخنه شياطين حفظ نمودى و براى شياطين عذابى دردناك را آماده نمودى.
وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (۶ ) إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ (۷ ) تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ (۸ ) قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْء إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَال كَبِير (۹ ) وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (۱۰ )فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لاَِصْحَابِ السَّعِيرِ (۱۱ )
جهان را براى انسان آفريدى و انسان را براى كمال. انسان گلِ سرسبد جهان هستى است. تو به انسان اختيار دادى تا راه خود را انتخاب كند، پيامبران را براى هدايت او فرستادى، همه حقّ را شناختند ولى عدّه اى راه كفر را برگزيدند، تو در اين دنيا به آنان مهلت مى دهى، امّا در روز قيامت آنان را به عذاب جهنّم گرفتار مى سازى، به راستى كه جهنّم چه بد جايگاهى است !
تو فرمان مى دهى كه فرشتگان كافران را به سوى جهنّم ببرند، وقتى آنان نزديك جهنّم مى رسند، درهاى جهنّم باز مى شود، صداى وحشتناكى از جهنّم مى شنوند، جهنّم مى جوشد و مى خروشد. جهنّم از شدّت خروش، نزديك است كه از هم بپاشد. هر گروه از كافران كه در جهنّم قرار مى گيرند، مأموران جهنّم به آنان رو مى كنند و مى گويند:
ــ اى كافران ! چرا شما به اين روز سياه، افتاديد؟ آيا شما راهنما نداشتيد؟ آيا كسى نبود كه شما را از جهنّم بترساند؟
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ (۱۲ )
اين سرگذشت كافران بود، امّا كسانى كه به تو ايمان آوردند و از تو بيم داشتند، چه سرگذشتى خواهند داشت؟ همان كسانى كه تو را به چشم نديدند، امّا به تو باور داشتند، آنان مى دانستند كه تو غيب هستى و با چشم ها ديده نمى شوى، تو بالاتر از اين هستى كه صفات آفريده هاى خود را داشته باشى، آنان سخن پيامبران تو را شنيدند، تو از خطاى آنان مى گذرى و پاداشى بزرگ به آنان مى دهى، بهشتى كه زير درختان آن، نهرهاى آب جارى است، جايگاه آنان است.
* * *
وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (۱۳ ) أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (۱۴ ) هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ (۱۵ )
تو از همه چيز باخبرى، اگر انسان ها سخن فاش بگويند يا پنهان، تو آن را مى شنوى، تو از اسرار دل ها آگاه مى باشى. چگونه مى شود كه تو از آفريده هاى خود بى خبر باشى؟ تو اين جهان را آفريدى و به همه ذرّات آن، آگاهى دارى.
تو اين زمين را براى انسان هموار ساختى تا انسان بر روى آن راه برود و از رزق و روزى تو بخورد و از آن بهره ببرد. تو انسان را آفريدى و بعد از مرگ هم او را زنده مى كنى، در روز قيامت، همه زنده مى شوند و براى حسابرسى به پيشگاه تو مى آيند، خوبان به بهشت مى روند و بدان به جهنّم گرفتار مى شوند.
* * *
أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الاَْرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ (۱۶ ) أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ (۱۷ ) وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ (۱۸ )
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را براى هدايت انسان ها فرستادى، مردم مكّه سخن او را شنيدند امّا به او ايمان نياوردند، به راستى چرا آنان قدرى فكر نكردند؟ چرا راه كفر را پيمودند؟
آيا آنان از عذابى كه فرشتگان به فرمان تو مى فرستند، در امان بودند؟ همان عذابى كه اگر فرا مى رسيد، زمين به شدّت مى لرزيد و شكافته مى شد و آنان را در دل خود فرو مى برد، همان عذابى كه اگر فرا مى رسيد، تندبادى از سنگريزه بر سر آنان فرود مى آمد.
به راستى آنان چه مى توانستند بكنند؟
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّات وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْء بَصِيرٌ (۱۹ )
چرا بُت پرستان مكّه به پرندگانى كه در آسمان بال گشوده اند، دقّت نمى كردند، همان پرندگانى كه بال هاى خود را باز و بسته مى كنند، هيچ قدرتى جز قدرت تو، آنان را اين گونه بين زمين و آسمان نگاه نمى دارد. به راستى كه تو به هر چيزى بينا مى باشى.
* * * چرا در اينجا از "پرندگان" نام بردى؟ در پرندگان چه وجود دارد كه نامشان را جداگانه مى آورى؟
أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُور (۲۰ ) أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوّ وَنُفُور (۲۱ )
مردم مكّه بُت ها را مى پرستيدند و بُت ها را پشت و پناه خود مى دانستند و مى گفتند: "اگر عذابى از آسمان فرا رسد، بُت ها مى توانند ما را نجات دهند"، اين چه باور غلطى بود، اگر تو بخواهى آنان را عذاب كنى، هيچ بُتى نمى تواند عذاب را از آنان دور كند، بُت ها چيزى جز قطعه هاى سنگ نبودند، نه مى توانستند نفعى برسانند و نه ضررى. اين مردم چقدر در گمراهى بودند ! شيطان آنان را فريب داد و آنان را به بُت پرستى فرا خواند.
اگر تو روزى آنان را قطع مى كردى، چه كسى مى توانست به آنان روزى دهد؟
اگر بُت پرستان به اين سخنان فكر كنند، دست از بُت پرستى برمى دارند، امّا آنان در راهى كه برگزيده اند، لجاجت مى كنند، راه آنان، راه سركشى و نفرت از حقّ است.
أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاط مُسْتَقِيم (۲۲ ) قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالاَْبْصَارَ وَالاَْفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ (۲۳ )
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را فرستادى، عدّه اى به او ايمان آوردند و گروهى هم با او دشمنى كردند و كافر شدند.
ايمان نور است و قلب را روشن مى كند و مايه آرامش مى شود، روح و جان را زنده مى كند، مؤمن در راهى راست، گام برمى دارد، كفر تاريكى است، قلب كافر هرگز آرامش واقعى را تجربه نمى كند، او همچون مرده اى است در ميان زندگان. او حقيقت زندگى را درك نمى كند، كافر كور است و هيچ جا را نمى بيند.
اين سخن توست: "آيا كسى كه هنگام راه رفتن، بر زمين مى افتد، با كسى كه استوار در راه راست مى رود، يكسان است؟".
قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الاَْرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (۲۴ )
مؤمن به روز قيامت باور دارد و براى آن روز، توشه برمى دارد، امّا كافر قيامت را دروغ مى پندارد و مى گويد: "چگونه مى شود كه وقتى بدن من به مشتى خاك و استخوان تبديل شد، بار ديگر زنده شوم؟".
تو كه بار اوّل انسان را از خاك آفريدى و به او نعمت زندگى دادى، بار ديگر هم مى توانى او را از خاك زنده كنى ! روز قيامت همه سر از خاك برمى دارند و براى حسابرسى به پيشگاه تو مى آيند.
* * *
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (۲۵ ) قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (۲۶ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) بُت پرستان را از عذاب روز قيامت مى ترساند، آنان به او مى گفتند: "اى محمّد ! تو مى گويى در روز قيامت همه ما زنده مى شويم، اگر راست مى گويى بگو كه قيامت كى برپا مى شود".
تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى به آنان بگويد كه وقت رسيدنِ قيامت را فقط تو مى دانى، تو زمان قيامت را از همه پنهان داشته اى تا هيچ كس خود را در امان نبيند و قيامت را دور نبيند، انسانى كه همواره شيفته دنيا مى شود، بهتر است نداند قيامت چه زمانى است، اين براى سعادت او بهتر است، زيرا هر لحظه كه به ياد قيامت مى افتد، آن را نزديك مى بيند.
آرى، زمان قيامت را كسى نمى داند، امّا برپايى قيامت براى تو، كار پيچيده و مشكلى نيست، كافى است تو اراده كنى و بانگ آسمانى فرا رسد، همه چيز عادى است، ناگهان همه غافلگير مى شوند كه حتّى فرصت نمى كنند وصيّتى كنند يا به سوى خانواده خود برگردند.
فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ (۲۷ )
بُت پرستان به سخنان محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان نياوردند و روز قيامت را تكذيب كردند، امّا وقتى آن روز فرا رسد، آتش جهنّم را به چشم خود مى بينند، آثار غم و اندوه در چهره آنان آشكار مى شود، فرشتگان به آنان مى گويند: "اين همان عذابى است كه شما خواهان آن بوديد".[۳۳] * * *
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَنْ مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَاب أَلِيم (۲۸ ) قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آَمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَال مُبِين (۲۹ ) قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاء مَعِين (۳۰ )
بزرگان مكّه وقتى ديدند دين اسلام رو به رشد است، به يكديگر مى گفتند: "وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) بميرد، دين و آيين او هم از يادها خواهد رفت و پيروانش هم متفرّق خواهند شد". آرى، آنان در انتظار مرگِ محمّد(صلى الله عليه وآله) بودند و خيال مى كردند با مرگ او، اسلام نابود مى شود و مسلمانان هم دست از دين خود برمى دارند. آنان مى پنداشتند كه محمّد(صلى الله عليه وآله) و پيروانش در گمراهى اند.
اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى تا به آن مردم چنين بگويد:
اى مردم ! اگر خدا، مرگِ من و پيروانم را برساند يا در حقّ ما مهربانى كند و مرگ ما را عقب اندازد، ما تسليم فرمان او هستيم، مى دانيم كه او مهربان است، امّا بگوييد بدانم چه كسى شما را از عذاب دردناك نجات خواهد داد !
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۶۸ قرآن مى باشد.
۲ - در اين سوره قرآن به "قلم" سوگند ياد مى كند و براى همين آن را به اين نام مى خوانند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: سرانجام دشمنان قرآن چيزى جز جهنم نيست، داستان برادرانى كه باغ سرسبزى داشتند و تصميم گرفتند به فقيران چيزى از ميوه هاى آن را ندهند و باغِ آنان در صاعقه اى آسمانى سوخت و از بين رفت. چگونگى روز قيامت و عذاب سخت كافران در آن روز...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ (۱ ) مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُون (۲ ) وَإِنَّ لَكَ لاََجْرًا غَيْرَ مَمْنُون (۳ ) وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظِيم (۴ ) فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ (۵ ) بِأَيِّيكُمُ الْمَفْتُونُ (۶ ) إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (۷ )
در ابتدا، حرف "نون" را ذكر مى كنى، اين حرف، يكى از حروف الفبا است، قرآن معجزه اى است كه از همين حروف "الفبا" شكل گرفته است.
تو مى دانى كه بزرگان مكّه دشمن محمّد(صلى الله عليه وآله) هستند، براى اين كه مردم به سخنان محمّد(صلى الله عليه وآله)گوش ندهند، به مردم مى گويند: "اى مردم ! به هوش باشيد، محمّد مردى ديوانه است، به سخنش گوش فرا ندهيد". اكنون تو با محمّد(صلى الله عليه وآله)چنين سخن مى گويى:
اى محمّد ! سوگند به قلم و آنچه با قلم مى نويسند كه من به تو لطف فراوان كرده ام، من تو را به پيامبرى برگزيدم و تو ديوانه نيستى !
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ (۸ ) وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ (۹ )
بزرگان مكّه محمّد(صلى الله عليه وآله) را ديوانه مى خواندند و از مردم مى خواستند به سخنان او گوش ندهند، گروهى به دين او علاقه نشان دادند، بزرگان مكّه ترسيدند كه مبادا پيروان محمّد(صلى الله عليه وآله)زياد شوند و دين يكتاپرستى فراگير شود، براى همين نزد پيروان محمّد(صلى الله عليه وآله)آمدند و به آنان گفتند كه اگر از دين محمّد دست برداريد به شما جايزه هاى زيادى مى دهيم.
همچنين آنان نزد محمّد(صلى الله عليه وآله)رفتند و به او پيشنهاد دادند كه اگر دست از مبارزه با بُت پرستى بكشد به او ثروت زيادى خواهند داد.
اينجاست كه تو اين آيات را نازل مى كنى، تو با محمّد(صلى الله عليه وآله)سخن مى گويى، امّا هدف تو، سخن با همه مسلمانان است: "اى محمّد ! با كسانى كه قرآن را دروغ مى شمارند، سازش نكن، آنان دوست دارند كه تو با آنان سازش كنى و ديگر با بت ها مبارزه نكنى، آنان منتظرند با آنان مدارا كنى تا آن ها هم با تو مدارا كنند، امّا از آنان پيروى نكن".
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّاف مَهِين (۱۰ ) هَمَّاز مَشَّاء بِنَمِيم (۱۱ ) مَنَّاع لِلْخَيْرِ مُعْتَد أَثِيم (۱۲ ) عُتُلّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيم (۱۳ )أَنْ كَانَ ذَا مَال وَبَنِينَ (۱۴ ) إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آَيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الاَْوَّلِينَ (۱۵ ) سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ (۱۶ )
يكى از بزرگان مكّه "وليد" بود (وليدبن مُغيره). او ثروت زيادى داشت و ثروت خود را در راه مبارزه با اسلام هزينه مى كرد، او تلاش مى كرد تا با دادن پول به مسلمانان، آنان را از دين تو جدا كند. اكنون تو درباره او و كسانى كه مانند او هستند، سخن مى گويى و از محمّد(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان مى خواهى تا از او پيروى نكنند:
اى محمّد ! از دروغگوى پست فطرت پيروى نكن ! همان كسى كه عيب جو و سخن چين است و از كار خير جلوگيرى مى كند و به حقوق ديگران تجاوز مى كند و گناهكار است، او گستاخ، ستمگر، بدنام و زنازاده است.
اى محمّد ! او ثروت هنگفت و فرزندان زيادى دارد و مغرور شده است و شكر اين نعمت هايى را كه من به او داده ام، به جا نمى آورد، وقتى تو براى او قرآن مى خوانى مى گويد: "اين ها، افسانه هاى پيشينيان است".
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ (۱۷ ) وَلَا يَسْتَثْنُونَ (۱۸ )
از بزرگان مكّه سخن به ميان آمد، كسانى كه با دين تو دشمنى مى كردند، تو آنان را به بلاىِ قحطى و خشكسالى مبتلا مى كنى، همان گونه كه صاحبان آن باغ را به بلا گرفتار ساختى !
كدام صاحبان باغ؟
كدام باغ؟
فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ (۱۹ ) فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ (۲۰ ) فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ (۲۱ )أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ (۲۲ )فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ (۲۳ ) أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ (۲۴ ) وَغَدَوْا عَلَى حَرْد قَادِرِينَ (۲۵ )
نيمه شب بود و همه آنان در خواب بودند و تو صاعقه اى آسمانى فرستادى، آن صاعقه آن قدر سهمگين بود كه همه باغ در آتش سوخت و از آن جز خاكسترى سياه باقى نماند !
صبح زود آنان يكديگر را صدا زدند و گفتند: "برخيزيد و زودتر روانه باغ شويد اگر مى خواهيد ميوه ها را بچينيد".
آنان با عجله به سوى باغ خود حركت كردند و آهسته با يكديگر چنين مى گفتند: "امروز نبايد بگذاريم هيچ فقيرى وارد باغ شود". آرى، آنان از كمك نكردن به فقيران، سخن ها گفتند تا به باغ رسيدند.
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ (۲۶ ) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (۲۷ ) قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ (۲۸ )قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (۲۹ ) فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْض يَتَلَاوَمُونَ (۳۰ ) قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ (۳۱ ) عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ (۳۲ ) كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الاَْخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (۳۳ )
وقتى آنان به باغ رسيدند، مات و مبهوت شدند زيرا چيزى جز خاكستر نديدند، همه درختان سوخته بود، آنان به يكديگر گفتند: "اين باغ، باغ ما نيست، ما راه را اشتباه آمده ايم".
ولى وقتى دقّت كردند فهميدند كه راه را درست آمده اند، باغ آنان، سوخته است و از آن چيزى جز خاكستر نمانده است. آنان به يكديگر گفتند: "نه ! راه را درست آمده ايم، باغ ما سوخته است و ما از هستى ساقط شده ايم !".
يكى از آنان كه از همه عاقل تر بود به برادرانش گفت: "آيا به شما نگفتم كه شكر خدا را به جا آوريد و به فقيران كمك كنيد؟".[۴۱]
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (۳۴ )
سخن از عذاب جهنّم به ميان آمد، جهنّمى كه هيچ گاه آتش آن خاموش نمى شود، تو كافران را در روز قيامت به جهنّم گرفتار مى سازى ولى مؤمنان پرهيزكار را در باغ هاى بهشتى جاى مى دهى، همان بهشتى كه سرشار از نعمت هاى زيباى توست، همان بهشتى كه نهرهاى آب از زير درختان آن جارى است.
* * *
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالُْمجْرِمِينَ (۳۵ ) مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (۳۶ ) أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (۳۷ ) إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ (۳۸ ) أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ (۳۹ )سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ (۴۰ )أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ (۴۱ )
كافران تصوّر مى كنند كه سرانجام مؤمنان با آنان يكسان است، آنان مى پندارند كه هيچ كس به جهنّم نخواهد رفت.
اين پندار باطلى است !
چگونه ممكن است كه تو مؤمنان را همانند مُجرمان و كافران گناهكار قرار دهى؟
يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاق وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ (۴۲ ) خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ (۴۳ )
اكنون از روز قيامت ياد مى كنى، روزى كه كافران در شدّت بحران به سجده فرا خوانده مى شوند، امّا آنان نمى توانند سجده كنند. آنان با چشمانى خيره و ترسان در پيشگاه تو مى ايستند و سر تا پاى آنان را ذلّت و خوارى فرا مى گيرد، وقتى آنان در دنيا بودند، مؤمنان آنان را به سجده فرا مى خواندند. كافران سالم بودند و مى توانستند سجده كنند، امّا در مقابل عظمت تو سجده نكردند.
روز قيامت وقتى فرشتگان به آنان مى گويند: "سجده كنيد"، آنان ديگر قدرت بر سجده ندارند، چون در دنيا راه كفر را برگزيدند و نماز نخواندند و سجده نكردند.
تو فرمان مى دهى تا فرشتگان زنجيرهاى آهنين بر گردن آن ها بياندازند و آنان را با صورت بر روى زمين بكشند و به سوى جهنّم ببرند.[۴۲]
فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (۴۴ ) وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (۴۵ )
سخن از بزرگان مكّه بود كه در اين دنيا حاضر نيستند نماز بخوانند و سجده كنند، تو به آنان مهلت مى دهى و در عذاب آنان شتاب نمى كنى، محمّد(صلى الله عليه وآله)براى آنان قرآن مى خواند و آنان سخن او را دروغ مى پنداشتند، اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى تا آن كافران را به تو واگذارد تا آن ها را به تدريج و از جايى كه گمان ندارند، گرفتار سازى، تو به آنان مهلت مى دهى و در عذابشان شتاب نمى كنى، به راستى كه مجازات تو براى آنان، بسيار شديد است.
* * * تو كافران را به "استدراج" مبتلا مى كنى. "استدراج" يعنى كسى را آرام آرام در دام انداختن !
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَم مُثْقَلُونَ (۴۶ )
تو به محمّد(صلى الله عليه وآله) فرمان دادى كه آنان را هدايت كند و هرگز از آنان از مالِ دنيا چيزى به عنوان مزد نخواهد، پس چرا آنان سخن محمّد(صلى الله عليه وآله)را نپذيرفتند؟ محمّد(صلى الله عليه وآله) كه از آنان پول و مال دنيا را به عنوان پاداش طلب نكرد، اگر محمّد(صلى الله عليه وآله)از آنان چنين پاداشى مى خواست، آنان مى توانستند بگويند: "ما نمى توانيم به محمّد(صلى الله عليه وآله) پول بدهيم"، اكنون كه محمّد(صلى الله عليه وآله) از آنان پول و ثروتى درخواست نكرده است، پس چرا بهانه مى آورند؟ چرا حقّ را نمى پذيرند؟
* * *
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (۴۷ )
بزرگان مكّه درباره محمّد(صلى الله عليه وآله)چنين گفتند: "محمّد شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى كشيم"، آنان خيال مى كردند كه به زودى محمّد(صلى الله عليه وآله)از دنيا مى رود و هيچ اثرى از او باقى نمى ماند؟ [۴۵] به راستى مگر آنان علم غيب داشتند كه چنين حكم مى كردند؟ [۴۶] مگر از آينده خبر داشتند؟ از كجا مى دانستند كه آنان بيشتر از محمّد(صلى الله عليه وآله) عمر مى كنند؟
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ (۴۸ ) لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ (۴۹ ) فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (۵۰ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) بُت پرستان را از آتش جهنّم مى ترساند و از آنان مى خواست به يكتاپرستى روى آورند، امّا آنان به او سنگ پرتاب مى كردند و بر سرش خاكستر مى ريختند و او را دروغگو مى خواندند، اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى بر اين سختى ها صبر كند و منتظر فرمان تو باشد تا تو مقدّمات پيروزى او را فراهم سازى، تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى مانند يونس(عليه السلام) نباشد كه همدم ماهى دريا شد و پشيمان شد و به درگاه تو رو كرد و با نهايت اندوه، تو را خواند، اگر لطف و مهربانى تو شامل حال او نمى شد، از شكم ماهى به صحرايى بى آب و علف بيرون نمى افتاد.
او توبه كرد و تو هم توبه او را پذيرفتى و او را از بندگان شايسته خود قرار دادى.
آرى، درست است كه محمّد(صلى الله عليه وآله)در مكّه است، امّا تو مى دانى كه او به مدينه هجرت مى كند و مردم زيادى مسلمان مى شوند، او هشت سال در مدينه مى ماند و سپس با لشكرى ده هزار نفرى به مكّه مى آيد و اين شهر را از بُت و بُت پرستى پاك مى گرداند.
وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لََمجْنُونٌ (۵۱ ) وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (۵۲ )
بزرگان مكّه از هر راهى براى دشمنى با محمّد(صلى الله عليه وآله) استفاده كردند، آنان ياران او را شكنجه دادند، به سوى او سنگ پرتاب كردند، خاكستر بر سرش ريختند، امّا او راهش را ادامه مى داد، به او وعده ثروت دادند، ولى او قبول نكرد. از طرف ديگر، بزرگان مكّه نزد ابوطالب آمدند، ابوطالب عموى محمّد(صلى الله عليه وآله) بود و يكى از بزرگان قريش بود و از محمّد(صلى الله عليه وآله)حمايت مى كرد، كافران از ابوطالب خواستند دست از يارى محمّد(صلى الله عليه وآله) بردارد، امّا ابوطالب قبول نكرد، كافران مى دانستند تا زمانى كه ابوطالب زنده است، آنان نمى توانند محمّد(صلى الله عليه وآله) را به قتل برسانند.
كافران دور هم جمع شدند تا راهى براى بُت پرستى پيدا كنند، آنان شنيده بودند كه مردى عرب در زخم چشم زدن، مشهور است. آن مرد، سه روز، گرسنگى مى كشيد، بعد از سه روز مثلاً به شتر خوبى نگاه مى كرد و مى گفت: "به به ! چه شتر خوبى !". بعد از مدّتى آن شتر مى مرد !
كافران تصميم گرفتند به آن مرد پول زيادى بدهند و از او بخواهند محمّد(صلى الله عليه وآله)را چشم زخم بزند، آن مرد سه روز گرسنگى را تحمّل كرد. بزرگان مكّه هم مانند او عمل كردند، آن ها هم سه روز به خود گرسنگى دادند و آماده شدند تا محمّد(صلى الله عليه وآله)را چشم بزنند !
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۶۹ قرآن مى باشد.
۲ - "حاقِّه" به معناى چيزى كه حق و حقيقت است مى باشد، در آيه اول اين سوره، روز قيامت با اين عنوان ذكر شده است، يعنى روز قيامت حتماً فرا مى رسد و حقّ و حقيقت است. به همين دليل اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: روز قيامت، هلاكت قوم ثمود و قوم عاد، اشاره اى به سرگذشت فرعون، انسان ها در روز قيامت زنده مى شوند، مؤمنان به بهشت مى روند و كافران به جهنّم. عذاب سخت كافران در جهنّم، قرآن شعر و سخن انسان نيست، بلكه از طرف خدا بر قلب پيامبر نازل شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَاقَّةُ (۱ ) مَا الْحَاقَّةُ (۲ ) وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ (۳ ) كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ (۴ )فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ (۵ ) وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيح صَرْصَر عَاتِيَة (۶ ) سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَال وَثَمَانِيَةَ أَيَّام حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْل خَاوِيَة (۷ ) فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَة (۸ )وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ (۹ ) فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً (۱۰ ) إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ (۱۱ )لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ (۱۲ )
روز قيامت، حقّ است، روز قيامت چه هنگامى است؟
هيچ كس نمى داند كه آن روز چگونه فرا مى رسد.
قوم ثمود و قوم عاد روز قيامت را دروغ پنداشتند، تو به آنان مهلت دادى و آنان راه كفر را پيمودند، وقتى مهلتشان به پايان رسيد، همگى نابود شدند، قوم ثمود با صاعقه اى آسمانى از بين رفتند و قوم عاد با تندبادى سرد و بنيادكن هلاك شدند، آن تندباد هفت شبانه روز بر آنان وزيد، بدن هاى آنان مانند تنه هاى پوسيده درخت خرما از اين طرف به آن طرف مى افتاد و ديگر از آن قوم كافر هيچ كس باقى نماند.
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ (۱۳ )وَحُمِلَتِ الاَْرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً (۱۴ )فَيَوْمَئِذ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (۱۵ )وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذ وَاهِيَةٌ (۱۶ )
وقتى كه براى اوّلين بار، اسرافيل در صور (شيپور) مى دمد، زمين و كوه ها از جا كنده مى شوند و يك باره در هم كوبيده و از هم متلاشى مى شوند، آن وقت است كه قيامت برپا مى شود.
در آن روز، آسمان هم متلاشى مى شود و از هم مى پاشد.
* * *
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذ ثَمَانِيَةٌ (۱۷ )
"در آن روز، فرشتگان منتظر فرمان خدا مى شوند و عرش خدا را هشت فرشته بر دوش مى گيرند".
در اينجا سخن از صور دوم است، وقتى كه جهان آخرت برپا مى شود. در آن روز، عرش خدا را هشت فرشته بر دوش مى گيرند.
در اين جمله فكر مى كنم.
يَوْمَئِذ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ (۱۸ )فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ (۱۹ ) إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلَاق حِسَابِيَهْ (۲۰ ) فَهُوَ فِي عِيشَة رَاضِيَة (۲۱ ) فِي جَنَّة عَالِيَة (۲۲ ) قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ (۲۳ ) كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الاَْيَّامِ الْخَالِيَةِ (۲۴ ) وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ (۲۵ ) وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ (۲۶ ) يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ (۲۷ ) مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ (۲۸ ) هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ (۲۹ ) خُذُوهُ فَغُلُّوهُ (۳۰ ) ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ (۳۱ ) ثُمَّ فِي سِلْسِلَة ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ (۳۲ ) إِنّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ (۳۳ ) وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (۳۴ ) فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ (۳۵ ) وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِين (۳۶ ) لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ (۳۷ )
در آن روز، همه بندگان براى حسابرسى به پيشگاه تو مى آيند و هيچ چيز از اعمال آنان مخفى نخواهد ماند، مردم دو دسته مى شوند:
* گروه خوش بختان
آنان كسانى هستند كه پرونده اعمالشان به دست راستشان داده مى شود. هر كدام از آنان با سربلندى و افتخار به ديگران مى گويد: "بياييد پرونده اعمال مرا بخوانيد. وقتى در دنيا بودم، ايمان آوردم و عمل نيك انجام دادم، زيرا يقين داشتم قيامتى در كار است و به حساب اعمالم رسيدگى خواهد شد".
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ (۳۸ ) وَمَا لَا تُبْصِرُونَ (۳۹ ) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول كَرِيم (۴۰ ) وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِر قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ (۴۱ ) وَلَا بِقَوْلِ كَاهِن قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ (۴۲ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) براى مردم مكّه قرآن مى خواند امّا كافران او را دروغگو و شاعر مى پنداشتند، وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) از حوادث روز قيامت خبر مى داد، آنان با خود مى گفتند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)"كاهن" است.
كاهن كسى است كه با شياطين در ارتباط است و از آنان درباره حوادث آينده، سخنانى مى شنود. كافران خيال مى كردند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)هم با شياطين در ارتباط است.
اكنون به جهان (همه آنچه ديده مى شود و همه آنچه ديده نمى شود)، سوگند ياد مى كنى كه اين قرآن، گفتار پيامبرى بزرگوار است، محمّد(صلى الله عليه وآله)دروغگو نيست، تو او را به پيامبرى برگزيدى و قرآن را به او نازل كردى.
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (۴۳ ) وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الاَْقَاوِيلِ (۴۴ ) لاََخَذْنَا مِنْهُ بِالَْيمِينِ (۴۵ )ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ (۴۶ ) فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَد عَنْهُ حَاجِزِينَ (۴۷ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) براى كافران قرآن را مى خواند، گروهى از آنان چنين مى گفتند: "آيا واقعاً خدا اين سخنان را به محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل كرده است؟ شايد او اين سخنان را از پيش خودش، بافته باشد !".
در اينجا جواب آنان را مى دهى و قرآن را براى همه معرّفى مى كنى: قرآن، كتابى است كه تو آن را نازل كرده اى، تو خداى جهانيان هستى و اين قرآن، سخن توست.
محمّد(صلى الله عليه وآله) آنچه را كه تو بر او نازل كرده اى، براى مردم بيان مى كند، اگر او سخنى از خودش بافته بود و آن را به تو نسبت مى داد، تو او را با دست قدرتت مى گرفتى و رگِ قلبش را قطع مى كردى و هيچ كس نمى توانست او را از خشم تو نجات دهد.
وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (۴۸ ) وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (۴۹ ) وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ (۵۰ )وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ (۵۱ ) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (۵۲ )
اين قرآن، مايه پندِ پرهيزكاران است، آنان به قرآن عمل مى كنند و از گناهان دورى مى كنند و عمل نيك انجام مى دهند و به رستگارى مى رسند، گروهى هم قرآن را مى شنوند و پيام آن را درك مى كنند، امّا آن را تكذيب مى كنند.
مهم اين است كه راه حقّ براى آنان آشكار مى شود و خودشان راه كفر را برمى گزينند، تو همه كافران را مى شناسى به آنان مهلت مى دهى و در عذابشان شتاب نمى كنى. روز قيامت كه فرا رسد، قرآن، مايه حسرت آنان خواهد شد.
كافران در آن روز مى فهمند كه چه نعمت بزرگى را از دست داده اند، قرآن راه سعادت را به آنان نشان داد ولى آنان قرآن را دروغ پنداشتند و از سعادت محروم شدند، آن روز است كه حسرت، تمام وجود آنان را فرا مى گيرد.
۱ - اين سوره، سوره شماره ۷۰ قرآن مى باشد و بيشتر آيات آن، "مكىّ" است، سه آيه اوّل آن، مدنىّ است.
۲ - در زبان عربى به آسمان ها، "معارج" مى گويند، در آيه ۳ اين نكته بيان مى شود: "فرشتگانِ خدا، بر آسمان ها بالا مى روند". به همين دليل اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: داستان كسى كه تقاضاى عذابى آسمانى نمود، روز قيامت پنجاه هزار سال طول مى كشد، كافران هيچ پناهى در آن روز ندارند، عذاب كافران، پاداش مؤمنان، ويژگى هاى مؤمنان، زنده شدن انسان ها در روز قيامت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَاب وَاقِع (۱ ) لِلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ (۲ ) مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ (۳ )تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْم كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَة (۴ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) در مكّه است، او بُت پرستان را از عذاب روز قيامت مى ترساند و براى آنان از آتش جهنّم سخن مى گويد. يكى از بُت پرستان نزد محمّد(صلى الله عليه وآله)مى آيد و مى گويد: "اى محمّد ! اين عذابى كه تو از آن سخن مى گويى، كى فرا مى رسد؟ اگر راست مى گويى اين عذاب را بر سر ما فرود آور !".
اينجاست كه تو با محمّد(صلى الله عليه وآله)چنين سخن مى گويى: "اى محمّد ! تقاضاكننده اى از تو تقاضاى عذاب براى خود كرد، عذابى كه بر كافران نازل مى شود، هيچ كس نمى تواند آن را برطرف گرداند ، زيرا نازل شدن عذاب از سوى من است، من آن خدايى هستم كه فرشتگانم، بر آسمان ها بالا مى روند. در روز قيامت، فرشتگان و روح به سوى عرشِ من بالا مى روند، روز قيامت پنجاه هزار سال طول مى كشد".
* * *
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا (۵ )
از اين آيه تا آخر سوره در مكّه نازل شده است، محمّد(صلى الله عليه وآله)بُت پرستان را از آتش جهنّم مى ترساند و از آنان مى خواست به يكتاپرستى روى آورند، امّا آنان به او سنگ پرتاب مى كردند و بر سرش خاكستر مى ريختند و او را دروغگو مى خواندند، اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى بر اين سختى ها، صبر نيكو نمايد. صبرى نيكو چيست؟
هر كس بر سختى ها صبر كند و چهار شرط را هم مراعات كند، صبرى نيكو داشته است.
كدام چهار شرط؟
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا (۶ ) وَنَرَاهُ قَرِيبًا (۷ ) يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ (۸ ) وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ (۹ ) وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيًما (۱۰ ) يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الُْمجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذ بِبَنِيهِ (۱۱ ) وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ (۱۲ ) وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ (۱۳ ) وَمَنْ فِي الاَْرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ (۱۴ ) كَلَّا إِنَّهَا لَظَى (۱۵ ) نَزَّاعَةً لِلشَّوَى (۱۶ ) تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى (۱۷ )وَجَمَعَ فَأَوْعَى (۱۸ )
دشمنان محمّد(صلى الله عليه وآله) روز قيامت را دور مى ديدند، ولى تو آن را نزديك مى بينى !
روز قيامت چه روزى است؟
در آن روز، آسمان مانند فلز گداخته مى شود، كوه ها همانند پشم از هم جدا شده، خواهند شد، هيچ دوستى سراغ دوست خود را نمى گيرد. در روز قيامت هر كس، دوست خود را مى بيند، ولى همه آن چنان گرفتار كار خود مى باشند كه هيچ كس به فكر نجات دوستش نمى افتد.
إِنَّ الاِْنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (۱۹ ) إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا (۲۰ ) وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا (۲۱ ) إِلَّا الْمُصَلِّينَ (۲۲ )الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ (۲۳ ) وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (۲۴ ) لِلسَّائِلِ وَالَْمحْرُومِ (۲۵ )وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (۲۶ ) وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (۲۷ ) إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُون (۲۸ )وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (۲۹ ) إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (۳۰ ) فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (۳۱ ) وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (۳۲ )وَالَّذِينَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ (۳۳ )وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ (۳۴ ) أُولَئِكَ فِي جَنَّات مُكْرَمُونَ (۳۵ )
انسان موجودى حريص و كم طاقت است، وقتى رنج و بلايى به او مى رسد، بى تابى مى كند و هنگامى كه خوبى به او مى رسد، بخل مىورزد و به ديگران كمك نمى كند، اين ويژگى بيشتر انسان ها مى باشد، امّا مؤمنان چنين نيستند. مؤمنان در برابر بلاها و سختى ها صبر مى كنند و اگر تو به آنان نعمتى دادى به نيازمندان كمك مى كنند.
آرى، تو غرايز مختلفى در وجود انسان قرار دادى، اين غرايز به خودى خود، بد نيستند، بلكه اسباب كمال انسان مى باشند، اگر اين غرايز در مسير انحرافى قرار گيرند، سبب بدبختى انسان مى شوند.
حرص، يك غريزه است، باعث مى شود انسان به راحتى، دست از تلاش و كوشش نكشد، اين يك عطش سوزان است، اگر اين عطش در راه كسب علم و معرفت به كار افتد، مايه كمال او مى شود، خوشا به حال انسانى كه تشنه علم و بى قرار معرفت باشد، امّا اگر اين حرص در راه جمع كردن دنيا به كار افتد، مايه بدبختى انسان مى شود.
فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ (۳۶ )عَنِ الَْيمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ (۳۷ ) أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيم (۳۸ ) كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ (۳۹ ) فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ (۴۰ ) عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْرًا مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (۴۱ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) كنار كعبه مى نشست و براى مردم قرآن مى خواند، كسانى كه زمينه هدايت داشتند، دور محمّد(صلى الله عليه وآله) جمع مى شدند و به قرآن گوش مى دادند، گاهى كافران هم به آنجا مى آمدند و سخن محمّد(صلى الله عليه وآله)را مى شنيدند.
محمّد(صلى الله عليه وآله) از وعده اى كه تو به مؤمنان داده اى، سخن مى گفت و اين آيات را مى خواند: "روز قيامت مؤمنان در بهشت زيبايى خواهند بود، بهشتى كه از زير درختان آن، نهرهاى آب جارى است، مؤمنان در آن روز به خوشى و شادمانى مشغول خواهند بود، آنان همراه با همسرانشان زير سايه درختان بر تخت ها تكيه مى زنند، براى آنان ميوه هاى گوناگون فراهم است و هر چه بخواهند و اراده كنند، برايشان آماده مى شود...".[۶۸] كافران وقتى اين سخنان را مى شنيدند، به سوى محمّد(صلى الله عليه وآله)مى آمدند و مى گفتند: "اى محمّد ! اگر قيامتى در كار باشد، اين نعمت هايى كه مى گويى به ما مى رسد زيرا خدا ما را بيش از همه دوست دارد، او در اين دنيا به ما ثروت داده است، اين ثروت ما نشانه ارزش ما نزد اوست. بهشتى كه تو از آن سخن مى گويى هرگز به پيروان تو نمى رسد، زيرا آنان فقير هستند و هر كس كه فقير باشد، نشانه اين است كه خدا بر او خشم گرفته است".
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (۴۲ ) يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الاَْجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُب يُوفِضُونَ (۴۳ ) خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ (۴۴ )
كافران به آيين خود، دل خوش كرده بودند، شيطان آيين آنان را برايشان زيبا جلوه داده بود، اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى تا آنان را به حال خود رها كند تا سرگرم زندگى دنيا و لذّت ها و شهوت هاى خود شوند. تو به آنان فرصت مى دهى تا آن روزى كه به آنان وعده داده شده است فرا رسد.
وقتى قيامت برپا شود، كافران شتابان سر از قبر برمى آورند، گويا كه به سوى بُت هاى خود مى دوند. در اين دنيا، وقتى مثلاً روز عيدى فرا مى رسد، همه شتابان به سوى بُت هاى خود مى روند تا در آنجا جشن برگزار كنند، وقتى زمان برپايى قيامت فرا رسد، تو به اسرافيل فرمان مى دهى تا در صور خود بدمد، اينجاست كه همه مردگان زنده مى شوند، هيچ كس نمى تواند به اين ندا جواب ندهد، همه زنده مى شوند و شتابان به پيشگاه تو حاضر مى شوند تا به حساب آنان رسيدگى كنى.
كافران در آن روز چگونه خواهند بود؟
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۷۱ قرآن مى باشد.
۲ - نوح(عليه السلام) يكى از پيامبران بزرگ است و ماجراى او در اين سوره ذكر شده است و براى همين اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: مشكلاتى كه نوح براى دعوت مردم به يكتاپرستى تحمّل كرد، مناجات نوح(عليه السلام) با خدا، نوح(عليه السلام)نشانه هاى قدرت خدا و نعمت هاى خدا را براى قوم خود بيان مى كند، قوم نوح به بُت پرستى ادامه مى دهند و سرانجام نوح(عليه السلام)آنان را نفرين مى كند، عذاب خدا فرا مى رسد...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (۱ )قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ (۲ ) أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ (۳ )يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَل مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۴ )
تو نوح(عليه السلام) را براى هدايت مردمى فرستادى كه در عراق كنار رود فرات زندگى مى كردند، بيشتر آنان در جايى زندگى مى كردند كه اكنون كوفه قرار دارد. تو به نوح(عليه السلام)چنين گفتى: "اى نوح ! قوم خودت را پيش از آن كه عذابى دردناك به آنان برسد، هشدار بده".
نوح(عليه السلام) به آنان چنين گفت: "اى قوم من ! من پيامبر شما هستم و با بيانى روشن شما را از عذاب خدا مى ترسانم، من از شما مى خواهم خدا را بپرستيد و از مخالفت او بپرهيزيد و از من پيروى كنيد تا خدا گناهان شما را ببخشد و مرگ شما را تا زمانى مشخّص به عقب اندازد و عمر شما را طولانى كند كه وقتى، زمان مرگ حتمى شما برسد، ديگر هيچ تأخيرى در كار نخواهد بود. اگر شما فكر كنيد مى فهميد با گناهانى كه انجام مى دهيد مرگ شما زودتر از آن زمان مشخّص فرا مى رسد، گناهان باعث مى شود عمر شما كوتاه شود".
نوح(عليه السلام)، نهصد و پنجاه سال مردم را به يكتاپرستى دعوت كرد و از پرستش بت ها باز داشت، در اين مدّت، كمتر از هشتاد نفر به او ايمان آوردند.[۷۱]
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا (۵ )فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا (۶ ) وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آَذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا (۷ ) ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا (۸ )ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا (۹ ) فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا (۱۰ ) يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا (۱۱ ) وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَال وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّات وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا (۱۲ )
نوح(عليه السلام) هر چه آن مردم را نصيحت مى كرد، كمتر نتيجه مى گرفت، سرانجام او از هدايت آنان نااميد شد و دست به دعا برداشت و با تو چنين سخن گفت:
خدايا ! من شب و روز، قوم خود را به راه راست دعوت كردم، امّا دعوت من جز بر گريز آنان از حقّ نيفزود.
خدايا ! هر وقت من آنان را دعوت كردم كه ايمان بياورند تا تو آنان را ببخشى، آنان انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر كشيدند تا سخن مرا نشنوند، آنان بر كفر خود اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر تكبّر و غرور خود افزودند.
مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا (۱۳ ) وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا (۱۴ ) أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَات طِبَاقًا (۱۵ )وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (۱۶ )وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الاَْرْضِ نَبَاتًا (۱۷ ) ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا (۱۸ ) وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ بِسَاطًا (۱۹ )لِتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا (۲۰ )
نوح(عليه السلام) به آن مردم چنين گفت:
اى مردم ! چرا از شُكوه و عظمت خدا بيم نداريد حال آن كه خدا شما را مرحله به مرحله خلق كرده است؟ شما نطفه اى ناچيز بوديد، در رحم مادر قرار گرفتيد، رشد كرديد و به اين دنيا آمديد، خدا به شما روزى داد و شما بزرگ شديد. پس چرا نعمت هاى او را فراموش مى كنيد؟
اى مردم ! مگر نمى دانيد كه خدا چگونه هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى، آفريده است؟ مگر نمى بينيد كه در آسمان ها، ماه را مايه روشنايى شب و خورشيد را چراغ فروزان روز، قرار داده است؟
قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا (۲۱ ) وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا (۲۲ )وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آَلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا (۲۳ ) وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا (۲۴ )
وقتى نوح(عليه السلام) از هدايت آن مردم نااميد شد، چنين گفت:
خدايا ! اين مردم به سخن من گوش نكردند، آنان از رهبرانى پيروى مى كنند كه مال و ثروت زيادى دارند و اين مال و ثروت چيزى جز زيان براى آن رهبران در پى نداشته است.
خدايا ! رهبران كافر دست به نيرنگى بس بزرگ زدند و مردم را به بُت پرستى فرا خواندند. اين رهبران به مردم گفتند: "از پرستش بُت هاى خود دست برنداريد، هرگز پنج بُت بزرگ خود را رها نكنيد. از پرستش وَدّ و سُواغ و يَغُوث و يَعُوق و نَسر دست نكشيد".
مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا (۲۵ ) وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الاَْرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا (۲۶ ) إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا (۲۷ ) رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا (۲۸ )
تو دعاى نوح(عليه السلام) را مستجاب كردى و سرانجام آن مردم به خاطر كفرشان، در طوفان غرق شدند و در آتش وارد شدند.
منظور از اين آتش، آتشِ برزخ است، آنان بعد از مرگ به دنياىِ برزخ وارد مى شوند و در آنجا در آتش مى سوزند.
آرى، پس از مرگ، روح انسان ها وارد برزخ مى شود، كافران در آتش مى سوزند و مؤمنان در باغ هايى زيبا قرار مى گيرند.
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۷۲ قرآن مى باشد.
۲ - در اين سوره اين مطلب بيان شده است: گروهى از جنّ ها، قرآن را مى شنوند و به آن ايمان مى آورند و دوستان خود را به ايمان فرا مى خوانند، به همين دليل اين سوره را سوره "جِنّ" مى نامند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: سخنان جنيان با يكديگر وقتى قرآن را مى شنوند، جنّ ها به گروه مؤمن و گروه كافر تقسيم مى شوند، دعوت انسان ها به پايدارى در راه حقّ، مشكلاتى كه پيامبر در راه دعوت مردم به يكتاپرستى تحمل كرد...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآَنًا عَجَبًا (۱ )يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآَمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (۲ ) وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا (۳ ) وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا (۴ )وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الاِْنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا (۵ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) اهل مكّه بود، مردم مكّه او را به خوبى مى شناختند و سال ها با او زندگى كرده بودند و همواره او را "محمّد امين" مى خواندند و به درستكارى او باور داشتند، امّا وقتى تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى برگزيدى، گروهى از مردم مكّه با او دشمن شدند و او را ديوانه، جادوگر و دروغگو خواندند. محمّد(صلى الله عليه وآله)آنان را به رستگارى فرا مى خواند و از بُت پرستى نهى مى كرد، آنان اسير جهل و خرافات شده بودند و نمى خواستند دست از پرستش بُت ها بردارند.
اكنون مى خواهى ماجراى ايمان آوردن گروهى از جنّ ها را شرح دهى، هدف تو از بيان اين ماجرا چيست؟
گروهى از جنّ ها كه اصلاً محمّد(صلى الله عليه وآله) را نمى شناختند، وقتى آيات قرآن را شنيدند به حقّ بودن آن پى بردند و به آن ايمان آوردند، اهل مكّه كه سال هاى سال با محمّد(صلى الله عليه وآله)زندگى كرده بودند، چرا به او ايمان نمى آوردند؟ چرا خود را از سعادت و رستگارى محروم مى كردند.
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الاِْنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَال مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (۶ ) وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا (۷ )
در اينجا مى خواهى به دو نكته اشاره كنى و پس از آن، بار ديگر سخنان جنّ هايى را كه مسلمان شده بودند را ذكر مى كنى.
* نكته اوّل
در زمان جاهليّت رسم بود كه وقتى مردم به مسافرت مى رفتند و شب هنگام به سرزمينى مى رسيدند چنين مى گفتند: "ما به بزرگ اين سرزمين از شرّ نادانان قومش پناه مى بريم". منظور آنان از اين سخن، جنّ ها بودند و بر اين باور بودند كه وقتى اين سخن را مى گويند، بزرگ و رئيس جنّ ها آنان را از شرّ ديگر جنّ ها حفظ مى كند.
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا (۸ ) وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الاَْنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا (۹ ) وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الاَْرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا (۱۰ ) وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا (۱۱ ) وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعجِزَ اللَّهَ فِي الاَْرْضِ وَلَنْ نُعْجِزَهُ هَرَبًا (۱۲ )وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آَمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا (۱۳ ) وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا (۱۴ ) وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (۱۵ )
سخن از جنّ هايى بود كه وقتى قرآن را شنيدند به آن ايمان آوردند و مسلمان شدند و نزد قوم خود رفتند و آنان را به اسلام دعوت كردند. اكنون ادامه سخن آنان را ذكر مى كنى، آنان به قوم خود چنين گفتند:
اى جنّ ها ! اين بار كه آسمان را جستجو كرديم، آنجا را پر از محافظان نيرومند و شهاب ها يافتيم، قبل از اين، هر وقت مى خواستيم در گوشه و كنار آسمان در كمين مى نشستيم و حوادث آينده را از فرشتگان مى شنيديم، امّا اكنون هر كس بخواهد چيزى از فرشتگان بشنود، شهاب ها را در كمين خود مى يابد. ما نمى دانيم كه آيا خدا قصد عذاب اهل زمين را دارد يا مى خواهد آنان را هدايت كند.
اى جنّ ها ! در ميان ما، گروهى نيكوكار بوده اند و گروهى هم بر خلاف آنان بوده اند، هميشه اين اختلاف بين ما بوده است. ما از شما مى خواهيم كه راه نيكى را انتخاب كنيد و به اين قرآن ايمان آوريد، ما چنين فهميديم كه هرگز نمى توان بر قدرت خدا غلبه پيدا كرد و نمى توانيم از قدرت او فرار كنيم، اگر راه كفر را برگزينيم، روز قيامت به عذابى سخت گرفتار خواهيم شد و هيچ راه فرارى براى ما نخواهد بود.
وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لاََسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (۱۶ ) لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا (۱۷ )
اگر مردم در راه ايمان پايدارى و استقامت نشان دهند، تو آنان را با باران فراوان و چشمه سارها از نعمت آب و محصولات بهره مند مى كنى و بركت خويش را بر آنان نازل مى كنى و اين گونه آنان را امتحان مى كنى تا براى همه آشكار شود چه كسى شكرگزار است و چه كسى كفران نعمت مى كند.
تو قرآن را براى هدايت انسان ها فرستادى و هر كس از عمل به اين كتاب پندآموز تو، سرپيچى كند، تو او را به عذابى سخت گرفتار مى سازى.
* * *
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (۱۸ )
وقتى كسى به سجده مى رود، هفت عضو او به زمين مى رسد، پيشانى، دو كف دست، دو زانو، انگشتان پا. سجده نشانه خضوع و فروتنى انسان است، بُت پرستان مكّه در مقابل بُت ها به سجده مى افتادند، اكنون به آنان مى گويى كه اين هفت عضو انسان را تو آفريدى، اين ها از آنِ توست، آنان فقط بايد در برابر تو سجده كنند، انسان نبايد در مقابل بُت يا شخص ديگرى به سجده افتد، سجده فقط مخصوص توست.[۹۷] * * *
َأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا (۱۹ ) قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا (۲۰ ) قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا (۲۱ ) قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (۲۲ ) إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا (۲۳ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده برگزيده تو بود، تو به او فرمان دادى تا مردم را به يكتاپرستى فرا خواند، او حركت خويش را آغاز نمود و همه انديشه ها و ارزش هاى شرك آلود را باطل اعلام كرد و با خرافات مبارزه كرد.
ولى بُت پرستان به صورت گروه هايى به هم فشرده درآمدند تا مانع محمّد(صلى الله عليه وآله)شوند و او را از رسيدن به هدفش باز دارند. آن بُت پرستان محمّد(صلى الله عليه وآله)را دروغگو و جادوگر خواندند و با او دشمنى هاى زيادى نمودند.
آنان پيروان محمّد(صلى الله عليه وآله) را شكنجه هاى سختى نمودند و به محمّد(صلى الله عليه وآله)سنگ پرتاب كردند و بر سرش خاكستر ريختند، با اين همه محمّد(صلى الله عليه وآله) براى هدايت آنان تلاش مى كرد. آنان به محمّد(صلى الله عليه وآله) گفتند: "دست از كار خود بردار ! ما به تو ثروت زيادى مى دهيم و تو را به عنوان رئيس خود انتخاب مى كنيم"، امّا محمّد(صلى الله عليه وآله) سخن آنان را قبول نكرد و در راهى كه قدم برداشته بود، استوار ايستاد.
حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا (۲۴ )
بُت پرستان مكّه قدرت زيادى داشتند و به تعداد زياد بُت پرستان دل، خوش داشتند و با همين قدرت خود با محمّد(صلى الله عليه وآله)و پيروان او دشمنى مى كردند، امّا آيا اين قدرت براى هميشه براى آنان خواهد ماند؟
آنان بر اين دشمنى هاى خود ادامه مى دهند، امّا سرانجام عذاب سهمگينى در انتظارشان است، روز قيامت براى آنان، روز سختى خواهد بود، هيچ كس آنان را يارى نخواهد كرد، آن روز ديگر نمى توانند به يكديگر سود و زيانى برسانند، فرشتگان زنجيرهاى آهنين بر گردن آن ها مى اندازند و آن ها را با صورت بر روى زمين مى كشانند و به سوى جهنّم مى برند. وقتى آنان آتش سوزان جهنّم را مى بينند، هراسان مى شوند و صداى ناله هايشان بلند مى شود.[۹۸] اين وعده توست، بُت پرستان در آن روز خواهند دانست كه چه كسى ياورانش ناتوان تر است و چه كسى شمار يارانش، كمتر است !
قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا (۲۵ ) عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا (۲۶ ) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (۲۷ ) لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْء عَدَدًا (۲۸ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) بُت پرستان را از عذاب روز قيامت ترساند، آنان به محمّد(صلى الله عليه وآله)گفتند: "روز قيامت چه زمان فرا مى رسد؟ اين عذابى كه تو مى گويى، چه زمانى خواهد بود؟".
اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواهى تا اين گونه پاسخ آنان را بدهد:
اى مردم ! من نمى دانم روز قيامت كى خواهد بود، من نمى دانم وعده عذاب شما نزديك است يا دور. علم به روز قيامت، علمِ غيب است، خدا هيچ كس را از علم غيب خويش آگاه نمى سازد، البتّه خدا اين علم را براى پيامبرانى كه آنان را شايسته بداند، آشكار مى كند و از طريق وحى به آنان خبر مى دهد.
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۷۳ قرآن مى باشد.
۲ - "مُزمّل" به معناى كسى است كه جامه خواب به خود پيچيده است، يك روز كه پيامبر خواب بود، جبرئيل نزد او آمد و او را چنين صدا زد: "اى كسى كه جامه خواب بر خود پيچيده اى، برخيز و نماز شب بخوان". به همين دليل اين سوره را به اين نام مى خوانند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: نماز شب، خواندن قرآن، صبر بر سختى ها، قيامت، اشاره اى به ماجراى فرعون و هلاكت او، جهاد، نماز، زكات...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (۱ )قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا (۲ ) نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا (۳ )أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآَنَ تَرْتِيلًا (۴ ) إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا (۵ ) إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا (۶ ) إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا (۷ ) وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا (۸ )
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى برگزيدى، او سه سال مردم را مخفيانه به اسلام دعوت كرد، پس از آن، تو از او خواستى تا دعوت خود را آشكار كند و همه مردم را به صورت علنى به سوى يكتاپرستى فرا خواند.[۱۰۰] اينجا بود كه بزرگان مكّه با محمّد(صلى الله عليه وآله) دشمنى خود را آغاز كردند و تلاش كردند مانع موفّقيّت او شوند، آنان به مردم گفتند: "به سخن محمّد گوش نكنيد، او دروغگو، جادوگر و ديوانه است". محمّد(صلى الله عليه وآله)اين سخن ها را شنيد و اندوهناك شد و در فكر بود كه براى مقابله با آنان چه كند.[۱۰۱] شبى محمّد(صلى الله عليه وآله) در خانه خود به خواب رفته بود، او بالاپوش خواب را بر روى خود انداخته بود. او مى خواست آخرِ شب از خواب بيدار شود و نماز بخواند.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا (۹ ) وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا (۱۰ )وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا (۱۱ )إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيًما (۱۲ ) وَطَعَامًا ذَا غُصَّة وَعَذَابًا أَلِيمًا (۱۳ )يَوْمَ تَرْجُفُ الاَْرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا (۱۴ )
بزرگان مكّه به مردم مى گفتند: "به سخن محمّد گوش نكنيد، او دروغگو، جادوگر و ديوانه است، او مى خواهد شما را گمراه كند". محمّد(صلى الله عليه وآله) اين سخن ها را شنيد و اندوهناك شد، اكنون تو با او چنين سخن مى گويى:
اى محمّد ! من خداى مشرق و مغرب هستم، شرق و غرب جهان در اختيار من است، فقط من شايسته پرستش هستم، خدايى جز من نيست، پس كارهايت را به من واگذار كن و در برابر تهمت هايى كه دشمنانت به تو مى زنند شكيبايى كن و به گونه اى مسالمت آميز از آنان كناره گيرى كن !
اى محمّد ! آن كافران را كه به ثروت خود مغرور شده اند به من واگذار و اندك زمانى به آنان مهلت بده تا وقت عذاب آنان فرا رسد. من براى آنان زنجيرهاى آهنين و آتشى سوزان آماده كرده ام، جايگاه آنان جهنّم است، در آنجا براى آنان غذايى آماده كرده ام كه گلوگير است، عذابى دردناك در انتظار آنان است.
إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا (۱۵ ) فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا (۱۶ )
وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) به مردم مكّه خبر مى داد كه خدا او را به پيامبرى برگزيده است، تعجّب مى كردند، آنان انتظار داشتند كه خدا فرشته اى را به پيامبرى بفرستد و باور نمى كردند كه يك انسان به اين مقام رسيده است.
اكنون تو به آنان خبر مى دهى كه تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را براى هدايت آنان فرستادى و او در روز قيامت بر اعمال آنان گواهى خواهد داد. تو در روز قيامت در هر امّتى، گواه و شاهدى از خود آنان مى آورى. هر پيامبرى براى امّت خود گواهى مى دهد، محمّد(صلى الله عليه وآله) هم براى مسلمانان گواهى مى دهد.
محمّد(صلى الله عليه وآله) اوّلين پيامبر تو نيست، قبل از او پيامبران زيادى را فرستاده اى، همه آنان انسان بوده اند. تو موسى(عليه السلام) را براى هدايت فرعون فرستادى، امّا فرعون نافرمانى كرد و سخن موسى(عليه السلام) را قبول نكرد و تو مدّتى به او مهلت دادى، وقتى فرصت او به پايان رسيد، او را به سختى عذاب نمودى و در رود نيل غرق كردى.
فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا (۱۷ ) السَّمَاءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا (۱۸ )
با كسانى كه به سخن محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان نمى آورند چنين سخن مى گويى: "اگر راه كفر را برگزينيد، چگونه مى خواهيد عذاب روز قيامت را از خود دور كنيد؟ آن عذاب آن قدر سهمگين است كه كودكان را پير مى كند، روز قيامت روزى است كه آسمان از هم شكافته مى شود و اين وعده من است و يقيناً به وقوع مى انجامد".
* * *
إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا (۱۹ )
بُت پرستان قرآن را دروغ خواندند و آن را افسانه پيشينيان پنداشتند، محمّد(صلى الله عليه وآله) از اين سخنان اندوهناك شد. اكنون تو اين آيه را نازل مى كنى: "اى محمّد ! اين قرآن، پندى است براى كسى كه بخواهد راهى به سوى من برگزيند".
آرى، اين سنّت و قانون توست، در اين دنيا، به انسان اختيار دادى تا خودش راهش را انتخاب كند.
آرى، تو انسان را آفريدى، راه حقّ و باطل را به او نشان دادى و او را در انتخاب راه آزاد گذاشتى، اگر تو اراده كنى كه همه مردم ايمان بياورند، همه ايمان مى آورند، امّا آن ايمان ديگر از روى اختيار نخواهد بود، بلكه از روى اجبار خواهد بود. تو اراده كرده اى كه هر كس به اختيار خود ايمان را برگزيند.
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآَخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الاَْرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآَخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۲۰ )
تو در ابتداى اين سوره از پيامبر خواستى كه شب ها بيدار باشد و به عبادت بپردازد، عدّه اى از مسلمانان در اين برنامه با پيامبر همراهى مى كردند. اسلام آمده بود تا تحوّلى بزرگ را در جامعه آن روز ايجاد كند، در محيطى كه همه، بت ها را مى پرستيدند، مسلمانان نياز به توان و نيروى زيادى داشتند و شب زنده دارى آن هم به اندازه يك سوم شب (و بيشتر از اين مقدار) به آنان اين توان و نيرو را مى داد. اين شب زنده دارى براى مسلمانان مستحب بود كه تأكيد زيادى به آن شده بود.
تقريباً هفت سال گذشت، مسلمانان هنوز در مكّه بودند، تعداد مسلمانان هم زيادتر شده بود و پايه هاى اساسى اسلام بنيان گذاشته شده بود، اينجا بود كه تو تصميم گرفتى به مسلمانان تخفيف بدهى و زمان شب زنده دارى را براى آنان كمتر كنى. براى همين بود كه اين آيه را نازل كردى.
آرى، آيات اول اين سوره در سال سوم بعثت پيامبر در مكّه نازل شد و آخرين آيه نيز بعد از شش يا هفت سال در مكّه نازل شد.
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۷۴ قرآن مى باشد.
۲ - "مُدّثّر" به معناى كسى است كه جامه خواب بر سر كشيده است، روزى جبرئيل نزد پيامبر آمد و به او چنين گفت: "اى كسى كه جامه خواب بر سر كشيده اى، برخيز و مردم را از عذاب قيامت بترسان!". به همين دليل اين سوره را به اين نام خوانده اند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: صبر بر سختى ها، قيامت و زنده شدن همه انسان ها، عذاب يكى از دشمنان سرسخت پيامبر، عظمت قرآن، گفتگوى اهل بهشت با جهنّميان...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَاأَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (۱ ) قُمْ فَأَنْذِرْ (۲ ) وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ (۳ ) وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (۴ )وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ (۵ ) وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (۶ ) وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ (۷ )
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى برگزيدى، او سه سال مردم را مخفيانه به اسلام دعوت نمود، پس از آن، دعوت خود را آشكار كرد و همه مردم را به صورت علنى به يكتاپرستى فرا خواند. وقتى بزرگان مكّه ديدند كه روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده مى شود، احساس خطر كردند و تصميم گرفتند به هر صورت، مانعِ رشد اسلام شوند.
آنان جلسه اى تشكيل دادند تا با هم مشورت كنند، آنان از "وليد" هم دعوت كردند (وليدبن مُغيره). او ثروت زيادى داشت و اين ثروت خود را در راه مبارزه با اسلام هزينه مى كرد و بزرگان مكّه به او اعتماد زيادى داشتند.
جلسه آغاز شد، وليد رو به بقيّه كرد و گفت: "شما بايد سخن خود را درباره محمّد يكى كنيد، مردم بايد از همه شما يك سخن بشنوند". همه با شنيدن اين سخن به فكر فرو رفتند. وليد رو به آنان گفت:
فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ (۸ ) فَذَلِكَ يَوْمَئِذ يَوْمٌ عَسِيرٌ (۹ ) عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِير (۱۰ ) ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا (۱۱ ) وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا (۱۲ ) وَبَنِينَ شُهُودًا (۱۳ )وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا (۱۴ ) ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ (۱۵ )كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لاَِيَاتِنَا عَنِيدًا (۱۶ ) سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا (۱۷ ) إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ (۱۸ ) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۱۹ ) ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۲۰ ) ثُمَّ نَظَرَ (۲۱ ) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (۲۲ ) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ (۲۳ ) فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ (۲۴ )إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ (۲۵ ) سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (۲۶ ) وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ (۲۷ ) لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ (۲۸ )لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (۲۹ ) عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ (۳۰ )
بزرگان مكّه دور هم جمع شدند، وليد بزرگ آنان بود. وليد از آنان خواست تا همه متّحد شوند و درباره محمّد(صلى الله عليه وآله)سخنان خود را يكى كنند تا مردم سخنان آنان را باور كنند. وليد به آنان گفت: "به مردم بگوييد كه محمّد جادوگر است و مى خواهد بين شما اختلاف بيندازد".
محمّد(صلى الله عليه وآله) كنار كعبه براى مردم سخن مى گفت، بزرگان مكّه يكى پس از ديگرى جلو رفتند و به محمّد(صلى الله عليه وآله) گفتند: "اى جادوگر ! اى جادوگر !". مردم كم كم از دور محمّد(صلى الله عليه وآله) پراكنده شدند. او بعداً فهميد كه اين كار به دستور وليد بوده است. وليد، مغزِ متفكّر بزرگان مكّه بود.
اكنون مى خواهى از سرنوشتى كه در انتظار وليد است براى محمّد(صلى الله عليه وآله) سخن بگويى، اين سرنوشت دردناك در انتظار وليد و هر كس كه با دين تو دشمنى كند، مى باشد، تو مى خواهى با اين سخنان، دل محمّد(صلى الله عليه وآله) را شاد كنى.
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۷۵ قرآن مى باشد.
۲ - در آيه اول اين سوره، خدا به روز قيامت سوگند ياد مى كند و براى همين اين سوره را به اين نام مى خوانند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: قيامت، زنده شدن انسان ها، سفارش به پيامبر كه قبل از تمام شدن وحى، قرآن را شتاب زده بر زبان جارى نكند، پاداش مؤمنان و كيفر كافران در روز قيامت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ (۱ ) وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (۲ ) أَيَحْسَبُ الاِْنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ (۳ ) بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ (۴ ) بَلْ يُرِيدُ الاِْنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ (۵ ) يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ (۶ )فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ (۷ ) وَخَسَفَ الْقَمَرُ (۸ ) وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ (۹ ) يَقُولُ الاِْنْسَانُ يَوْمَئِذ أَيْنَ الْمَفَرُّ (۱۰ ) كَلَّا لَا وَزَرَ (۱۱ ) إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذ الْمُسْتَقَرُّ (۱۲ ) يُنَبَّأُ الاِْنْسَانُ يَوْمَئِذ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ (۱۳ ) بَلِ الاِْنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ (۱۴ ) وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ (۱۵ )
سوگند به روز قيامت و سوگند به وجدان بيدار انسان كه همه در روز قيامت زنده خواهند شد.
آيا انسان مى پندارد كه تو استخوان هاى او را جمع نخواهى كرد و او زنده نخواهد شد؟
تو قدرت دارى كه حتّى خطوط سر انگشتان او را در جاى خود منظّم قرار دهى !
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (۱۶ ) إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآَنَهُ (۱۷ ) فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآَنَهُ (۱۸ ) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ (۱۹ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) در مكّه بود، سال هاى آغاز نزول قرآن بود، جبرئيل قرآن را بر قلب او نازل مى كرد، وقتى جبرئيل آيات قرآن را براى محمّد(صلى الله عليه وآله)مى خواند، محمّد(صلى الله عليه وآله) دوست داشت تا آيات را حفظ كند و چيزى از آن را از ياد نبرد، براى همين قبل از اين كه سخن جبرئيل تمام شود، آيات را پيش خود تكرار مى كرد.
اكنون تو به او فرمان مى دهى تا وقتى آيه اى بر او نازل مى شود، شتابزده آن را بر زبان جارى نكند، از او مى خواهى كه صبر كند تا وحى تمام شود و مطمئن شود كه آيه را به طور كامل، شنيده است.
همانا جمع نمودن قرآن و گردآورى آن در سينه محمّد(صلى الله عليه وآله)بر عهده توست، تو به جبرئيل فرمان داده اى تا قرآن را بر محمّد(صلى الله عليه وآله) بخواند، پس محمّد(صلى الله عليه وآله)بايد صبر كند تا سخن جبرئيل به پايان برسد، آن وقت محمّد(صلى الله عليه وآله) شروع به قرائت آن كند.
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ (۲۰ ) وَتَذَرُونَ الاَْخِرَةَ (۲۱ )
سخن از اين به ميان آمد كه محمّد(صلى الله عليه وآله) وقتى قرآن را از جبرئيل مى شنيد، در تكرار آن، عجله مى كرد تا مبادا آن را فراموش كند، اكنون از او مى خواهى كه ديگر، هرگز عجله نكند.
آرى، طبيعت انسان، عجله است و او در هر كارى عجله مى كند، بعضى ها در كارهاى خوب شتاب مى كنند و عدّه اى هم در رسيدن به خوشى ها ! كسانى كه با محمّد(صلى الله عليه وآله) دشمنى مى كردند، اين دنياى زودگذر را دوست داشتند و شيفته دنيا شده بودند، آنان اسيرِ عجله كردن شدند و از آخرت غافل شدند و آن را از ياد بردند.
وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) به آنان مى گفت: "از گناهان دورى كنيد كه خدا در روز قيامت به شما پاداشى نيكو خواهد داد"، آنان با خود فكر مى كردند كه چرا بايد لذّت هاى اين دنيا را رها كنند و منتظر روز قيامت بمانند؟ آنان براى رسيدن به خوشى ها عجله كردند، اگر در اين دنيا، قدرى صبر مى كردند و محدوديّت هاى دين اسلام را مى پذيرفتند، به آسايش و نعمت هاى ابدى بهشت مى رسيدند.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذ نَاضِرَةٌ (۲۲ ) إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (۲۳ ) وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذ بَاسِرَةٌ (۲۴ ) تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ (۲۵ )
اكنون مى خواهى سرگذشت مؤمنان و كافران را در روز قيامت بيان كنى، مؤمنان در آن روز، خندان خواهند بود و چهره هاى شادابى خواهند داشت و به نعمت هاى تو، نگاه خواهند كرد.[۱۱۳] آرى، آنان وارد بهشت مى شوند و به همه نعمت هايى كه تو براى آنان آماده كرده اى نگاه مى كنند، باغ هايى كه از زير درختان آن، نهرهاى آب جارى است، قصرهاى باشكوه، همسرانى مهربان كه به استقبال آنان آمده اند، ميوه هاى گوناگون را بر درختان مى بينند، آنان در سايه دلپذير و نوازشگر درختان روى تخت ها مى نشينند...[۱۱۴] ولى كافران در چه حالى خواهند بود؟
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ (۲۶ ) وَقِيلَ مَنْ رَاق (۲۷ ) وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ (۲۸ ) وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ (۲۹ )إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذ الْمَسَاقُ (۳۰ ) فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى (۳۱ ) وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى (۳۲ ) ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى (۳۳ ) أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى (۳۴ ) ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى (۳۵ )أَيَحْسَبُ الاِْنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى (۳۶ )
تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) خواستى تا كافران را از عذاب روز قيامت بترساند، امّا آنان سخنان محمّد(صلى الله عليه وآله) را دروغ پنداشتند و به كفر خود ادامه دادند، آنان شيفته دنيا شده بودند و مى خواستند از لذّت هاى دنيا بيشتر بهره ببرند، تو به آنان مهلت دادى و در عذاب آنان شتاب نكردى. آنان تصوّر كردند كه اين نعمت ها، هميشه براى آنان خواهد بود.
اكنون با محمّد(صلى الله عليه وآله) چنين سخن مى گويى:
اى محمّد ! هرگز چنين نخواهد بود كه كافر خيال مى كند، سرانجام مرگ به سراغ او مى آيد و جان به گلويش مى رسد، اطرافيان دور او جمع مى شوند و مى گويند: "آيا كسى مى تواند مرگ را از او دور كند؟ آيا كسى مى تواند او را شفا دهد؟".
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيّ يُمْنَى (۳۷ ) ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى (۳۸ ) فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالاُْنْثَى (۳۹ )أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِر عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى (۴۰ )
كافر مى گويد: "وقتى مرگ سراغ من آمد و به مشتى خاك تبديل شدم، هيچ كس نمى تواند مرا زنده كند".
چرا انسان با خود فكر نمى كند؟
تو انسان را از نطفه ناچيزى آفريدى، آغاز خلقت انسان، قطره ناچيز نطفه بوده است، سپس تو آن نطفه را به صورت خون بسته اى درآوردى و به او شكل دادى. تو از آن نطفه، مرد و زن را آفريدى. تو كه چنين قدرتى دارى، به راستى آيا نمى توانى مردگان را بار ديگر از خاك بيافرينى؟ چرا انسان قدرى فكر نمى كند؟ [۱۱۵]
۱ - اين سوره "مدنىّ" است و سوره شماره ۷۶ قرآن مى باشد.
۲ - در آيه اوّل اين سوره كلمه "انسان" آمده است و از روزگارى كه ذرّات انسان در خاك بود و هنوز او آفريده نشده بود، سخن مى گويد. به همين دليل اين سوره را به اين نام مى خوانند.
۳ - اين سوره را به نام "دهر" و "هل أتى" هم مى خوانند. اين نام ها هم از آيه اوّل اين سوره گرفته شده است.
۴ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: آفرينش انسان، نشان دادن راه هدايت به انسان، انسان ها اختيار دارند و راهشان را بايد خودشان انتخاب كنند، اشاره به ماجراى نذر فاطمه و على(عليهما السلام) و اين كه آنان غذاى خود را به فقير، يتيم و اسير دادند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَلْ أَتَى عَلَى الاِْنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا (۱ ) إِنَّا خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ مِنْ نُطْفَة أَمْشَاج نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا (۲ ) إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (۳ ) إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا (۴ )
اين سوره با دو كلمه "هَل أَتى" آغاز مى شود، شنيده ام كه تو اين سوره را در بيان مقام خاندان پيامبر نازل كرده اى، در اين سوره از نذرِ على و فاطمه(عليهما السلام)سخن مى گويى. قبل از اين كه آيات اين سوره را بخوانم بايد بدانم ماجراى اين نذر چه بوده است. بايد به تاريخ سفر كنم.
بايد به مدينه بروم، به سال ششم هجرى...[۱۱۶] شب است، ماه در آسمان مى درخشد، على(عليه السلام) در ميان نخلستان است، او از چاه آب مى كشد، درختان خرما را آبيارى مى كند. سطل آب را داخل چاه مى اندازد و آن را بالا مى كشد و آب را پاى نخل ها مى ريزد.
إِنَّ الاَْبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْس كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا (۵ ) عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا (۶ )يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا (۷ )وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيًما وَأَسِيرًا (۸ ) إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (۹ ) إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا (۱۰ )فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا (۱۱ ) وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا (۱۲ )مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الاَْرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا (۱۳ ) وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا (۱۴ )وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآَنِيَة مِنْ فِضَّة وَأَكْوَاب كَانَتْ قَوَارِيرَ (۱۵ ) قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّة قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا (۱۶ ) وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا (۱۷ ) عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا (۱۸ ) وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا (۱۹ ) وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيًما وَمُلْكًا كَبِيرًا (۲۰ ) عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُس خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّة وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (۲۱ ) إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا (۲۲ )
مؤمنان نيكوكار را در بهشت جاى مى دهى، آنان در آنجا از جامى مى نوشند كه بوى عطر خوش كافور مى دهد و آرام بخش است. آنان از چشمه اى سيراب مى شوند كه بندگان خاص تو از آن مى نوشند و آب آن چشمه را به هر طرف كه بخواهند جارى مى سازند.
آنان كسانى هستند كه به عهد و پيمان خود وفا مى كنند و از روز قيامت كه عذاب آن دامن گير گناهكاران مى شود در هراسند، آنان براى خشنودى تو، غذاى خود را به فقير و يتيم و اسير مى دهند در حالى كه خودشان به آن نيازمند هستند، وقتى آنان به نيازمندان كمك مى كنند، مى گويند: "ما اين كار را به خاطر خدا انجام مى دهيم و هرگز انتظار پاداش و سپاس از ديگران نداريم، ما از خشم خدا در روز قيامت مى ترسيم، همان روزى كه بر همگان، سخت و شديد است".
تو اين كار آنان را ديدى و از دل آنان آگاه شدى، براى همين آنان را از عذاب روز قيامت در امان داشتى و به آنان در روز قيامت نشاط قلبى و شادمانى عطا مى كنى، اين شادمانى نشانه آرامش درونى آنان خواهد بود.
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآَنَ تَنْزِيلًا (۲۳ )فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آَثِمًا أَوْ كَفُورًا (۲۴ )وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا (۲۵ ) وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا (۲۶ )
در ابتداى سوره از انسان و آفرينش او سخن گفتى، تو به انسان اختيار دادى و او بايد خودش، راهش را انتخاب كند، عظمت انسان در اختيار اوست، تو هيچ كس را مجبور به ايمان نمى كنى، تو راه حقّ را به او نشان مى دهى، براى همين قرآن را نازل كردى تا راه هدايت آشكار گردد.
درست است كه عدّه اى قرآن را دروغ مى پندارند، امّا قرآن، سخن توست و تو آن را بر قلب محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل كردى، وظيفه محمّد(صلى الله عليه وآله) فقط نشان دادن راه حقّ است، او نبايد كسى را مجبور به ايمان كند، اين قانون توست، طبيعى است كه عدّه اى با او دشمنى مى كنند و راه كفر و نفاق را مى پيمايند.
اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى تا در راهى كه در پيش گرفته است، شكيبايى كند و از گناهكاران و كافران پيروى نكند و هر صبح و شام، تو را ياد كند كه ياد تو آرام بخش دل ها مى باشد. از او مى خواهى تا پاسى از شب را در مقابل عظمت تو به سجده رود و در شب، تو را تسبيح كند و تو را از همه نقص ها و عيب ها، پاك بداند و "سبحان الله" بگويد.
إِنَّ هَؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا (۲۷ ) نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا (۲۸ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) مردم را به سوى هدايت و رستگارى فرا مى خواند، گروهى با او دشمنى مى كنند و راه كفر و نفاق را مى پيمايند، درست است كه او شش سال است به مدينه هجرت كرده است، امّا هنوز كافران و بُت پرستان در مكّه هستند، در خود مدينه هم، منافقان زيادى نفوذ كرده اند، منافقان به ظاهر مسلمان هستند و به مسجد مى آيند و با مسلمانان نماز مى خوانند، امّا دل هاى آنان از نور ايمان، خالى است، آنان در دل هاى خود، كينه و دشمنى اسلام و پيامبر را دارند.
ريشه كفر و نفاق، يك چيز است: "محبّت به دنيا".
آنان شيفته دنياى زودگذر هستند و از ياد روز قيامت غافل هستند، همان قيامتى كه روز بسيار سختى براى آنان خواهد بود.
إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا (۲۹ )
قرآن، پندى است براى كسى كه بخواهد راهى به سوى تو برگزيند. اين سنّت و قانون توست، در اين دنيا، به انسان اختيار دادى تا خودش راهش را انتخاب كند.
آرى، تو انسان را آفريدى، راه حقّ و باطل را به او نشان دادى و او را در انتخاب راه خود آزاد گذاشتى، اگر تو اراده كنى كه همه مردم ايمان بياورند، همه ايمان مى آورند، امّا آن ايمان ديگر از روى اختيار نخواهد بود، بلكه از روى اجبار خواهد بود. تو اراده كرده اى كه هر كس به اختيار خود ايمان را برگزيند.
وقتى تو به انسان ها اختيار دادى، طبيعى است كه گروهى از انسان ها، راه كفر را انتخاب مى كنند و ايمان نمى آورند.
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًما حَكِيًما (۳۰ )
در آيه قبل سخن از اين بود كه خدا به انسان اختيار داده تا انسان راهش را خودش انتخاب كند. در واقع در آيه قبل، عقيده "جبرگرايى" باطل اعلام شد. انسان هرگز در كارهاى خود مجبور نيست، او با اراده خود، تصميم مى گيرد و ايمان يا كفر را برمى گزيند.
اكنون در اين آيه از حقيقت مهم ديگرى سخن به ميان مى آيد: "انسان ها هيچ چيز را اراده نمى كنند مگر اين كه خدا آن را اراده كند، به راستى كه خدا داناست و همه كارهاى او از روى حكمت است".
در اين آيه عقيده "تفويض" باطل اعلام مى شود.
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًما حَكِيًما (۳۰ )
"خدا هر كس را كه بخواهد در رحمت خود داخل مى كند و او براى ستمكاران عذاب دردناكى آماده كرده است".
جمله دوم اين آيه، روشن است، خدا ستمكاران را به آتش جهنّم گرفتار خواهد كرد، همان ستمكارانى كه به خود و ديگران ظلم كردند و راه كفر و نفاق را پيمودند.
ولى منظور از جمله اوّل چيست: "خدا هر كس را بخواهد در رحمت خود داخل مى كند".
۱ - اين سوره "مكىّ" است و سوره شماره ۷۷ قرآن مى باشد.
۲ - "مرسلات" به فرشتگانى مى گويند كه براى اجراى دستور خدا، پى در پى مى آيند. در آيه اول اين سوره به اين فرشتگان سوگند ياد شده است و به همين دليل اين سوره را به اين نام مى خوانند.
۳ - موضوعات مهم اين سوره چنين است: حوادث روز قيامت، عذاب كافران در آن روز، نشانه هاى قدرت خدا، نعمت هاى خدا، نعمت هاى بهشتى، پاداش مؤمنان در بهشت...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا (۱ ) فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا (۲ ) وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا (۳ )فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا (۴ )فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا (۵ ) عُذْرًا أَوْ نُذْرًا (۶ ) إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ (۷ ) فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (۸ ) وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ (۹ )وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ (۱۰ ) وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ (۱۱ )
تو مى خواهى از روز قيامت سخن بگويى تا انسان ها به فكر آن روز باشند، قيامت، حقّ است، سخن تو نيز جز حقّ و راستى نيست، تو نياز به سوگند ندارى، امّا مى خواهى كافران را از خواب غفلت بيدار كنى. آنان راه كفر و انكار را مى پيمايند و به سخن محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان نمى آورند و او را دروغگو مى خوانند.
اكنون به فرشتگانى سوگند ياد مى كنى كه آنان براى اجراى دستور تو، پى در پى مى آيند و همچون تندباد حركت مى كنند، تو به فرشتگانى سوگند ياد مى كنى كه وحى تو را نيكو نشر مى دهند و بر قلب پيامبران نازل مى كنند و حقّ و باطل را جدا مى كنند و سخن تو را به پيامبران مى رسانند تا حجّت بر كافران تمام شود و مؤمنان از عذاب بهراسند و براى قيامت توشه اى برگيرند. تو پيامبران را مى فرستى تا كافران در روز قيامت نگويند: "كسى نبود ما را راهنمايى كند"، تو اين گونه حجّت را بر آنان تمام مى كنى.
تو به اين فرشتگان سوگند ياد مى كنى كه روز قيامت حقّ است و سرانجام فرا مى رسد. بهشت و جهنّم حقّ است و آنچه براى آن روز در قرآن گفته شده است، واقع خواهد شد.
لاَِيِّ يَوْم أُجِّلَتْ (۱۲ ) لِيَوْمِ الْفَصْلِ (۱۳ ) وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ (۱۴ ) وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۱۵ )
تو براى روز قيامت، زمانى را مشخّص كرده اى، زمانى كه فقط تو از آن خبر دارى، هيچ كس نمى داند قيامت چه زمانى خواهد بود.
به راستى قيامت چه روزى است؟
روزى كه بين مؤمنان و كافران جدايى مى افتد، مؤمنان به بهشت مى روند و كافران به عذاب جهنّم گرفتار مى شوند.
أَلَمْ نُهْلِكِ الاَْوَّلِينَ (۱۶ ) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الاَْخِرِينَ (۱۷ ) كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالُْمجْرِمِينَ (۱۸ )
تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را فرستادى و او براى مردم مكّه قرآن خواند، امّا گروه زيادى از آنان، محمّد(صلى الله عليه وآله) را دروغگو خواندند و قرآن را تكذيب كردند.
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
چرا آنان فكر نكردند كه نخستين كافران دنيا را هم نابود كردى؟ تو قوم نوح(عليه السلام)را نابود كردى، وقتى آنان بر كفر خود اصرار ورزيدند تو طوفانى فرستادى و همه كسانى كه نوح(عليه السلام) را دروغگو مى پنداشتند، غرق كردى.
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۱۹ ) أَلَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ مَاء مَهِين (۲۰ ) فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَار مَكِين (۲۱ )إِلَى قَدَر مَعْلُوم (۲۲ )فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ (۲۳ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
قرآن از زنده شدن انسان در روز قيامت سخن مى گويد، كافران مى گويند: "چگونه مى شود وقتى ما به مشتى خاك تبديل شديم، بار ديگر زنده شويم".
چرا آنان فكر نمى كنند كه تو چگونه آنان را آفريدى؟
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۲۴ ) أَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ كِفَاتًا (۲۵ ) أَحْيَاءً وَأَمْوَاتًا (۲۶ ) وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَات وَأَسْقَيْنَاكُمْ مَاءً فُرَاتًا (۲۷ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
آنان اين همه آثار قدرت تو را مى بينند، باز راه كفر را مى پيمايند !
چرا آنان به زمين نگاه نمى كنند كه چگونه آن را محلّ سكونت آنان قرار دادى، هم در زمان حياتشان و هم بعد از مرگشان ! بر روى اين زمين زندگى مى كنند و وقتى مى ميرند در همين زمين به خاك سپرده مى شوند.
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۲۸ ) انْطَلِقُوا إِلَى مَا كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (۲۹ ) انْطَلِقُوا إِلَى ظِلّ ذِي ثَلَاثِ شُعَب (۳۰ )لَا ظَلِيل وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ (۳۱ ) إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَر كَالْقَصْرِ (۳۲ ) كَأَنَّهُ جِمَالَةٌ صُفْرٌ (۳۳ ) وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۳۴ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
تو در اين دنيا به آنان مهلت مى دهى و در عذاب آنان شتاب نمى كنى، امّا وقتى روز قيامت فرا مى رسد، آتش جهنّم زبانه مى كشد، فرشتگان به آنان مى گويند كه به سوى جهنّمى كه آن را دروغ مى پنداشتيد، روانه شويد.
كافران نگاه مى كنند، آتش جهنّم را مى بينند كه دودى سياه رنگ، بالاى آن است و همچون سايبان به چشم مى آيد. فرشتگان به آنان مى گويند: "به سوى اين سايبان حركت كنيد".
هَذَا يَوْمُ لَا يَنْطِقُونَ (۳۵ ) وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ (۳۶ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
در آن روز كافران نمى توانند براى نجات خود سخنى بگويند و به آنان اجازه داده نمى شود كه عذرخواهى كنند، همه حقايق در آنجا روشن و آشكار است، آنان چيزى براى گفتن ندارند.
آنان در دنيا با اين زبان با دين خدا دشمنى كردند و قرآن را دروغ خواندند، اين زبان ديگر قفل مى شود و از كار مى افتد و ديگر آنان نمى توانند سخن بگويند.
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۳۷ ) هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالاَْوَّلِينَ (۳۸ ) فَإِنْ كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ (۳۹ )وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۴۰ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
روز قيامت، روز جدايى حقّ از باطل است، تو همه انسان ها را در صحراى قيامت جمع مى كنى، از اوّلين انسان ها تا آخرين آنان در آنجا جمع مى شوند و تو به حساب آنان رسيدگى مى كنى. در آن روز به كافران مى گويى: "اگر چاره اى در برابر من براى فرار از چنگال مجازات داريد، انجام دهيد؟".
هيچ كس راه فرار ندارد، هيچ كس نمى تواند در برابر قدرت تو كارى انجام دهد، از دست هيچ كس كارى ساخته نيست.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَال وَعُيُون (۴۱ )وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ (۴۲ ) كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۴۳ ) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الُْمحْسِنِينَ (۴۴ )
در آن روز فرمان مى دهى تا فرشتگان، مؤمنان پرهيزكار را به سوى بهشت ببرند، مؤمنان در آنجا در سايه هاى درختان و ميان چشمه سارها بر روى تخت ها تكيه مى دهند، هر نوع ميوه اى كه دوست داشته باشند، براى آنان فراهم است. فرشتگان به آنان مى گويند: "بخوريد و بياشاميد و از نعمت هاى زيباى بهشت بهره ببريد. همه اين ها، گواراى وجودتان باد ! زيرا اين ها، پاداش اعمال نيكى است كه در دنيا انجام داده ايد".
آرى، تو اين گونه به نيكوكاران پاداش مى دهى.
* * *
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۴۵ ) كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ (۴۶ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند !
تو در اين دنيا به آنان مهلت مى دهى و در عذابشان شتاب نمى كنى. اكنون به محمّد(صلى الله عليه وآله)مى گويى تا به آنان چنين بگويد: "در اين چند روزه دنيا، بخوريد و از لذّت هاى زودگذر دنيا بهره بگيريد كه شما مُجرم و گناهكار هستيد، شما راه كفر را پيموديد و كيفر شما كاملاً مشخّص است".
آرى، روز قيامت براى آنان بسيار سخت خواهد بود، هيچ كس آنان را يارى نخواهد كرد، آن روز ديگر نمى توانند به يكديگر سود و زيانى برسانند، فرشتگان زنجيرهاى آهنين بر گردن آن ها مى اندازند و آن ها را با صورت بر روى زمين مى كشانند و به سوى جهنّم مى برند.
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۴۷ ) وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ (۴۸ )
محمّد(صلى الله عليه وآله) با گروهى از كافران سخن گفت و آنان را به اسلام دعوت كرد، آنان سخن محمّد(صلى الله عليه وآله) را گوش كردند و در ابتدا با آن مخالفتى نكردند. محمّد(صلى الله عليه وآله) به آنان گفت كه بايد نماز بخوانند.
آنان قدرى فكر كردند و گفتند: "در نماز بايد به ركوع برويم، ما هرگز ركوع نمى رويم، چون اين كار براى ما عيب و ننگ است. اى محمّد ! ما به شرطى مسلمان مى شويم كه نماز نخوانيم و ركوع نرويم".
محمّد(صلى الله عليه وآله) رو به آنان كرد و فرمود: "دينى كه در آن ركوع و سجده نباشد، ارزشى ندارد". آنان وقتى اين سخن را شنيدند از پيش محمّد(صلى الله عليه وآله) رفتند و همان بُت پرستى خود را ادامه دادند و قرآن را دروغ شمردند و به آن ايمان نياوردند، اين روحيّه غرور و تكبّر، ريشه همه زشتى ها و كفرها و پليدى ها مى باشد.[۱۳۲]
وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ (۴۹ ) فَبِأَيِّ حَدِيث بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (۵۰ )
واى بر كسانى كه قرآن را دروغ شمردند، اگر آنان به قرآن كه معجزه جاويد محمّد(صلى الله عليه وآله)است ايمان نمى آورند، پس به كدام سخن بعد از آن مى خواهند ايمان بياورند.
آرى، تو قرآن را فرستادى تا انسان ها را از جهل و نادانى نجات دهى، قرآن، كتاب يكتاپرستى است. چرا كافران، ارزش قرآن را نمى دانند. اگر تو قرآن را بر كوهى نازل مى كردى، آن كوه در برابر عظمت قرآن و از شدّت خوف از مقام تو، از هم مى شكافت و متلاشى مى شد.[۱۳۳] قرآن، بزرگ ترين حادثه جهانِ هستى است و روح سرگشته انسان را از چشمه معرفت، سيراب مى كند. قرآن، پرده از حقايقى بر مى دارد كه هرگز انديشه انسان نمى تواند به آن راه يابد.