يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14 )
پيامبر در مدينه بود، مدينه مركز ايمان بود، در آنجا مهاجران و انصار زندگى مى كردند، هر مسلمانى كه به آن شهر هجرت مى كرد، مردم مدينه به او پناه مى دادند.
شهر مكّه هنوز در دست بُت پرستان بود، در آن شهر، يكتاپرستى جرم بود، وقتى بُت پرستان خبردار مى شدند كه يك نفر مسلمان شده است، او را اذيّت و آزار مى كردند، براى همين هر كس در آن شهر، مسلمان مى شد، تلاش مى كرد به مدينه هجرت كند.
چند نفر از مسلمانان مكّه مى خواستند به مدينه هجرت كنند، آنان آماده سفر شدند و از فرزندان و همسران خود خواستند تا مسلمان شوند و همراه آنان به مدينه بيايند، امّا آنان قبول نكردند.
آن مسلمانان آماده حركت شدند، خانواده آنان گفتند: "چرا مى خواهيد از اينجا برويد؟ چرا شما دين خود را تغيير داديد؟ اگر شما برويد، ما چگونه زندگى كنيم".
اينجا بود كه بعضى از مسلمانان به سخن خانواده خود گوش دادند و در مكّه ماندند.
اكنون تو به آنان چنين مى گويى: "اى مؤمنان ! برخى از همسران و فرزندان شما، دشمنان شما هستند و شما را از هجرت در راه دين منع مى كنند، از آنان دورى كنيد".
آرى، محبّت به خانواده بسيار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است، امّا وقتى اين محبّت، رو در روى محبّت تو قرار گيرد، ارزش خود را از دست مى دهد.
* * *
گروهى از مسلمانان مكّه به سخن خانواده خود اعتنا نكردند و آماده حركت شدند، آنان بار ديگر از خانواده خود خواستند تا مسلمان شوند و با آنان به مدينه بيايند، امّا آنان قبول نكردند. اينجا بود كه آن مسلمانان به خانواده خود گفتند: "ما به مدينه مى رويم، اگر بعد از رفتن ما پشيمان شديد و به مدينه آمديد، بدانيد كه ما به شما اعتنا نخواهيم كرد".
اكنون تو به آن مسلمانان چنين مى گويى: "اگر خانواده شما به مدينه هجرت كردند، از خشم و قهر خود درگذريد و از خطاى آنان چشم بپوشيد و آنان را ببخشيد. اگر اين كار را بكنيد براى شما بهتر است، من خداى بخشنده و مهربانم، من خطاى آنان را مى بخشم، شما هم خطايشان را ببخشيد".
* * *