سایت استاد مهدي خداميان آرانی
۶۶. کتاب زيارت مهتاب | |
تعداد بازديد : | ۱۲ |
موضوع: | حضرت فاطمه (س) |
نويسنده: | مهدى خداميان |
زبان : | فارسی |
سال انتشار: | چاپ دهم، ۱۳۹۶ |
انتشارات: | بهار دلها |
در باره کتاب : | شرح زيارت حضرت فاطمه (س) |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
مى خواستم از اهل بيت(عليهم السلام) بنويسم، امّا نمى توانستم، شب از نيمه گذشته بود، از خانه بيرون آمدم، يك نفر كوچه را جارو مى زد، او مرا شناخت... از من پرسيد: چرا اين وقت شب، از خانه بيرون آمده اى؟
گفتم: مى خواهم بنويسم، ولى قلم ياريم نمى كند و چه درد جانكاهى است كه يك نويسنده نتواند بنويسد!
او رو به من كرد و گفت: تو خيال مى كنى بى اجازه مى توانى براى اهل بيت(عليهم السلام)بنويسى؟ اين خاندان به هر كسى اجازه نمى دهند برايشان بنويسد. برو از آنان اجازه بگير!
سلام بر تو اى بانوى كرامت!
خودت مى دانى كه چقدر دوست دارم اين سخن را تكرار كنم: "اگر عشق تو نباشد، به چه كار آيد زندگى من؟". به راستى كه عشق تو، معناى زندگى من است.
مهر تو، تنها سرمايه من است. وقتى كه اشك در ديده هايم مى نشيند، دست به دعا برمى دارم و اوّلين دعايم اين است: "خدايا! هر چه را از من مى گيرى، بگير، امّا عشق به فاطمه(عليها السلام) را از من مگير!". من به خوبى مى دانم كه عشق تو، راز خلقت هستى است.
نمى دانم چگونه خدا را شكر كنم كه مرا با تو آشنا كرد، اكنون مى خواهم با تو سخن بگويم و با تو نجوا نمايم، امّا چگونه؟ من چه بگويم كه شايسته مقام تو باشد؟
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ
الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ
فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً
بانوى من! سلام من بر تو! تو همان كسى هستى كه در امتحانى كه خدا از تو گرفت، سربلند بيرون آمدى. تو بر همه سختى ها صبر كردى.
تو در ملكوت خدا بودى و هنوز آسمان ها و زمين خلق نشده بود، خدا از همه چيز باخبر بود، خدا از ظلم هايى كه در اين دنيا نسبت به تو مى شود، آگاه بود، او مى دانست وقتى تو مهمان اين خاك شوى، دشمنان در حق تو ستم هاى فراوان خواهند كرد.
تو در عرش خدا بودى و خدا از آينده به تو خبر داد، از سختى ها و ظلم ها و بلاهايى كه در اين دنيا با آن روبرو مى شوى، خبر داد. خدا از تو پيمان گرفت كه بر همه اين ها صبر كنى و تو هم بر عهد خود ثابت قدم ماندى، تو به اوج مقام صبر رسيدى. اين امتحان بزرگى براى تو بود و تو در اين امتحان سربلند بيرون آمدى.
تو گوهر اين جهان مى باشى و چند روزى مهمان اين دنيا بودى، ولى افسوس كه قدر تو را نشناختند و بر تو ظلم ها روا داشتند، نام تو با مظلوميّت عجين شده است، چگونه مى توان از تو نوشت و شرح مظلوميّت تو را نگفت؟
وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ ،
وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ
چرا ما تو را اين قدر دوست داريم؟
چه كسى مى تواند به معرفت تو دست پيدا كند و مقام والاى تو را بشناسد؟ خدا تو را از نور عظمت خود آفريد آيا مردم مى توانند عظمت نور خدا را درك كنند؟
همانگونه كه مردم از شناخت شب قدر دور مانده اند، از شناخت حقيقت تو نيز محروم گشته اند، تو حقيقت شب قدر مى باشى، هر كس تو را شناخت به حقيقتِ شب قدر، آگاهى پيدا كرد.[۲۵] از اين پس هر وقت سوره قدر را مى خوانم به ياد تو مى افتم: (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ...).
بانوى من! سخن از مهر و دوستى تو به پايان نمى رسد، خدا عشق تو را در قلب ما قرار داد، اين عشق، نعمت بزرگى است و خدا را به خاطر اين نعمت شكر مى كنيم، هرچند كه حقّ شكر آن را نمى توانيم ادا كنيم، اين باور ماست كه از محبّان تو هستيم.
همه آنچه كه پدر تو و وصى او براى ما بيان كرده اند، قبول داريم و آن را راست شمرده و به آن ايمان آورده ايم.
ما قرآن و همه دستورهاى دين را كه پدر بزرگوار تو از طرف خدا آورده است، قبول داريم و آن را راست مى پنداريم، به اصول دين و فروع دين باور داريم، روز قيامت را حق مى دانيم، خدا را عادل مى دانيم... ما نماز مى خوانيم و روزه مى گيرم، به حج مى رويم، همه واجبات را به جا مى آوريم. حجاب و عفاف را مراعات مى كنيم، مى دانيم اين امور، سختى هايى دارد، با جان و دل اين سختى ها را تحمّل مى كنيم...
ما به شوهر تو حضرت على(عليه السلام)به عنوان جانشين پيامبر ايمان داريم، او را وصىّ پيامبر مى دانيم و به ولايت او باور داريم.
فَاِنَّا نَسْأَلُكِ اِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ
إلاّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا بِهِمَا
لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلايَتِكِ
بانوى من! من چقدر با راه و رسم تو آشنا هستم؟ بايد سبك زندگى تو را بيشتر فرا گيرم، اگر بخواهم از شفاعت تو بهره مند شوم بايد راه تو را بپيمايم.
سلمان فارسى به خانه تو آمد، ديد كه تو با دست، آسياب دستى را مى چرخانى تا آرد تهيّه كنى و نان بپزى. از دستگيره آسياب، خون جارى شده بود، اين خون دست تو بود... تو آسياب را مى چرخاندى و چنين مى گفتى: "آنچه نزد خداست بهتر است و بقاى بيشترى دارد".
تو با اين جمله، دنيا را به حقارت كشانده بودى! سلمان اين منظره را ديد و به فكر فرو رفت. او اهل ايران بود و دختران پادشاهان ايران را ديده بود كه در چه ناز و نعمتى زندگى مى كنند. تو دختر پيامبر بودى و اين گونه دنيا را به حقارت كشانده بودى![۴۵] تو اين گونه به من هشدار مى دهى كه از عشق به دنيا پرهيز كنم، دلبستگى به دنيا، بزرگ ترين دشمن سعادت من است، من بايد بدانم كه دنيا به هيچ كس وفا نمى كند.
اى فاطمه! اين درخواست ما از توست كه ما را به پيامبر و جانشين او مُلحق كنى تا به خود مژده دهيم كه به سبب ولايت و دوستى تو، پاك شده ايم. اين تمنّاى ما از توست.
خدا به تو مقامى داده است كه حلقه وصل بين شيعيان و نبوّت و امامت هستى!
تو از شيعيان دستگيرى مى كنى و آنان را به سرچشمه نبوّت و امامت مى رسانى. فرشتگان تو را در آسمان "حانيه" و "منصوره" ناميده اند. تو هم دلسوز شيعيان هستى و هم يارى كننده آنان.
خدا تو را نسبت به شيعيان مهربان تر از همه قرار داده است، شيعيان به يارى و مدد تو مراحل كمال را طى مى كنند. مقام نبوت و امامت آن قدر بالا است كه افرادى همانند من نمى توانند به آن وصل شوند.
اى فاطمه! اى بانوى كرامت! آرزوى ما اين است كه ما را به پيامبر و حضرت على(عليه السلام) ملحق كنى، اگر ما به اين آرزو برسيم به خود مژده مى دهيم كه به سبب ولايت تو پاك شده ايم.
به راستى كه ولايت و دوستى شما خاندان، همانند كيميا است و مى تواند مس وجود را طلا كند.
من گناهان زيادى دارم و به خاطر اين گناهان از عذاب مى ترسم، امّا اگر شما مرا شفاعت كنيد و به من نظرى كنيد، خدا گناه مرا مى بخشد.
شما برگزيدگان خدا هستيد و او شفاعت شما را مى پذيرد. شفاعت شما مى تواند وجود مرا پاك كند و مرا به اوج سعادت و رستگارى برساند.
مناسب مى بينم كه در اينجا به چهار نكته مهم اشاره كنم:
* نكته اوّل
۱ . الاحتجاج على أهل اللجاج ، أبو منصور أحمد بن علي الطبرسي (ت ۶۲۰ هـ )، تحقيق: إبراهيم البهادري ومحمّد هادي به، طهران : دار الاُسوة ، الطبعة الاُولى ، ۱۴۱۳ هـ .
۲ . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ، أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت ۴۱۳ هـ )، تحقيق : مؤسّسة آل البيت ، قمّ : مؤسّسة آل البيت ، الطبعة الاُولى ، ۱۴۱۳ هـ .
۳ . الإصابة في تمييز الصحابة ، أبو الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني (ت ۸۵۲ هـ ) ، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود ، وعلي محمّد معوّض ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، الطبعة الاُولى ، ۱۴۱۵ هـ .
۴ . إقبال الأعمال، السيّد رضي الدين علي بن موسى المعروف بابن طاووس، (ت ۶۶۴ هـ)، تحقيق: جواد القيّومي الإصفهاني، قمّ : مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة الاُولى.