کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هشت

      فصل هشت


    چند سالى است كه مراسم اعتكاف در جامعه ما رواج پيدا كرده است و در روزهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، مردم گروه گروه به مساجد رفته و معتكف مى شوند.
    براى اعتكاف بايد سه روز، روزه بگيرى، در مسجد بمانى و مشغول عبادت باشى.
    اگر بتوانى در مسجدالحرام و در كنار كعبه به اعتكاف مشغول شوى كه ثواب بسيار زيادى دارد.
    امّا فكر كن، اگر بخواهى در مسجدالحرام معتكف شوى، بايد صبر كنى تا خدا توفيق سفر به مكّه را به تو بدهد.
    امّا آيا مى خواهى كارى را به شما ياد دهم كه ثواب اعتكاف در مسجدالحرام را داشته باشد؟!
    البتّه اين نكته را بدان، كارى را كه مى گويم اگر انجام دهى، ثواب شصت روز اعتكاف در مسجدالحرام را خواهى داشت؟
    پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: "هر گاه براى برآوردن حاجت مؤمن، گام برمى دارى، بدان كه اين گام برداشتن نزد خدا بهتر از اين است كه دو ماه در مسجدالحرام اعتكاف بنمايى".[13]
    به راستى كه دين ما چه دين كاملى است؟
    در كدام مكتب مى توانى ارزش كمك كردن به مردم را اين قدر بالا بيابى!
    افسوس و صد افسوس كه ما چقدر از دين واقعى فاصله گرفته ايم.
    چند سال قبل، در مراسم اعتكاف چشمم به يكى از پزشكان افتاد كه از بيمارستان مرخصى گرفته بود و به عشق اعتكاف، به مسجد جمكران آمده بود.
    به او گفتم كه وظيفه تو در حال حاضر، رسيدگى به بيمارانى است كه چند ماه است در نوبت مى باشند تا با دستان باكفايت شما جراحى شوند، امّا يكباره بدون برنامه ريزى قبلى به اين جا آمده اى و همه جراحى هاى خود را لغو كرده اى، چه خبر است كه مى خواهى به خيال خود به خدا برسى!
    امّا چه كنم كه پزشك ما به تازگى به "عرفان" رو كرده بود، مى گفت كه من بايد به خدا برسم و از غير او جدا شوم!
    آخر تا به كى در جامعه ما بايد به خاطر فهم غلطِ دين به بيراهه كشيده شوند؟
    خدا مى داند بيمارانى كه در اين مدّت سه روز به خاطر مرخصى اين پزشك، عمل جراحيشان عقب افتاده بود، چقدر درد و رنج كشيده بودند!
    من نمى گويم كه پزشكان جامعه ما، مرخصى نروند، هر انسانى نياز به استراحت دارد، سخن من اين است كه ما عرفان را بد فهميده ايم!
    كاش اين آقاى پزشك مى دانست با كمك به بيماران خود مى توانست چندين برابر اين اعتكاف در مسجد جمكران، به خدا نزديك شود!
    مگر ما ادّعا نداريم كه پيرو اهل بيت(عليهم السلام) هستيم و آنان سرمشق و الگوى ما هستند؟
    آيا موافقيد داستانى را از زندگى امام حسن(عليه السلام) براى شما نقل كنم:
    بسيارى از مردم مدينه خود را براى اعتكاف در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آماده مى كردند. البتّه عدّه اى هم از اطراف براى انجام مراسم اعتكاف خود را به مدينه رسانده بودند.
    در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودم كه ديدم امام حسن(عليه السلام) به مسجد آمدند و در گوشه اى از مسجد اعتكاف خود را شروع كردند.
    من بسيار خوشحال شدم كه امسال مى توانم در اين مراسم در كنار امام حسن(عليه السلام) باشم و از فيض حضور آن امام همام استفاده كنم.
    براى همين خود را كنار امام رساندم و خدمت آن حضرت عرض سلام و ادب نمودم و با كسب اجازه در جوار ايشان معتكف شدم.
    حال و هواى امام(عليه السلام) در موقع دعا و نماز براى من بسيار دلنشين بود و روح من همواره غرق در عظمتى بود كه در كنار ايشان حضور داشتم.
    امام(عليه السلام) همواره مشغول دعا و راز و نياز با خدا بودند و براى تك تك لحظه هاى خود برنامه داشتند.
    آن مرد كيست كه سراغ امام حسن(عليه السلام) را از همه مى گيرد؟ او چرا اين قدر نگران و مضطرب است؟
    او به كنار امام(عليه السلام) آمد و گفت: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)! چند ماه قبل پولى را از فردى قرض گرفتم و به او قول دادم كه سر موعد پول را به او برگردانم، امّا چند روز از موعد گذشته است و من نمى توانم قرضم را ادا كنم براى همين آن فرد تصميم گرفته است مرا زندان نمايد، آيا مى شود شما بياييد با او سخن بگويد تا او به من چند روزى مهلت دهد تا بتوانم آن پول را فراهم نمايم.
    امام با شنيدن سخن آن مرد از جا برخاست و به سوى در مسجد حركت كرد.
    چون شخص معتكف جز براى انجام كارهاى ضرورى نبايد از مسجد خارج شود و اين كار هم كار چندان ضرورى نبود براى همين خيال كردم كه امام(عليه السلام) فراموش كرده است كه در حال اعتكاف است، پس به سوى ايشان رفتم و گفتم: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)! آيا شما فراموش كرده ايد كه در حال اعتكاف هستيد؟
    امام(عليه السلام) نگاهى به من كرد و فرمودند: نه فراموش نكرده ام، امّا من از پدرم شنيدم كه از جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت كرد كه هر كس براى رفع مشكل برادر دينى خود قدم بردارد مثل اين است كه خدا را نُه، هزار سال عبادت كرده باشد، آن هم عبادتى كه شب ها تا به صبح در حال نماز و روزها روزه دار باشد.[14]
    بعد امام(عليه السلام) با سرعت از مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) خارج شد تا مشكل آن بنده خدا را برطرف كند.
    من در مسجد ماندم و فكر كردم كه در اين اعتكاف سه روز، روزه مى گيرم و نماز مى خوانم امّا اگر يك حاجت برادر مؤمن را ادا مى كردم به اندازه هزار سال عبادت نزد خدا ثواب داشتم.
    بايك حساب سرانگشتى به اين نتيجه رسيدم كه اگر مشكلى از برادر مؤمن خود برطرف مى كردم به فرموده رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ثواب من 118 هزار برابر بيشتر از سه روز اعتكاف بود.[15]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸: از كتاب راز خوشنودى خدا نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن