وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (21 )
سخن درباره ويژگى هاى مؤمنان است آنان به خويشاوندان خود مهربانى مى كنند و هرگز با اقوام خود قطع رابطه نمى كنند. آنان با دوستان تو پيوند قلبى دارند، محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) بهترين دوستان تو هستند، مؤمنان واقعى كسانى هستند كه آنان را دوست دارند.
وقتى اين آيه را مى خوانم، بار ديگر به ياد مهدى(عليه السلام) مى افتم، او امروز حجّت تو روى زمين است، من بايد به ياد او باشم و يادش را فراموش نكنم و وظيفه ام را نسبت به او انجام بدهم.
[68] * * *
مؤمنان از تو خشيّت دارند و از حسابرسى روز قيامت مى ترسند.
خشيّت، حالت عرفانى و معنوى با ارزشى است، اگر اين حالت در من باشد، سعى مى كنم وظيفه خود را درست انجام بدهم و از گناه دورى كنم.
مؤمن از قيامت مى ترسد، امّا از تو نمى ترسد، او از تو خشيّت دارد. در سوره فاطر آيه 28 مى گويى: "فقط دانشمندان از خدا خشيّت دارند". آرى، اين جاهلان هستند كه از تو مى ترسند!
* * *
در زبان عربى براى مفهوم "ترس" دو واژه وجود دارد: "خوف" و "خشيّت"، ميان اين دو واژه تفاوت دقيقى وجود دارد كه من بايد آن را بررسى كنم.
اگر من به جنگل بروم و ناگهان صداى غرّش شيرى به گوشم برسد، ترس وجود مرا فرا مى گيرد، زيرا خطرى بزرگ مرا تهديد مى كند، پس سريع فرار مى كنم.
امّا وقتى رانندگى مى كنم، پليس را مى بينم كه در همه جا، رفت و آمد را كنترل مى كند. من از پليس نمى ترسم. فقط حواس خود را جمع مى كنم كه مبادا جلوى چشم پليس تخلّف كنم، اگر پليس ببيند كه من با سرعت زياد رانندگى مى كنم جريمه ام مى كند. وقتى پليس را مى بينم بيشتر دقّت مى كنم، در واقع من از سرانجام كار خودم مى ترسم كه نكند جريمه شوم.
در زبان عربى به ترس من از شير جنگل "خوف" مى گويند امّا براى حالتى كه در مقابل پليس دارم، "خشيّت" مى گويند.
[69] پس "خشيّت" به معناى "خوف" نيست !
مؤمن از تو بيم و خشيّت دارد، او مواظب است گناه نكند و از مسير حقّ خارج نشود. او مى داند كه اگر گناه كند، خودش گرفتار مى شود.
پس من نبايد از تو بترسم، تو خداى مهربان هستى، از پدر و مادر هم به من مهربان ترى.
من بايد از تو بيم و خشيّت داشته باشم، مبادا گناهى كنم كه به عذاب گرفتار شوم ! من بايد از گناه خود بترسم !
[70] * * *