قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ (47 ) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ (48 ) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ (49 )
يوسف وقتى اين خواب را شنيد، فهميد كه قحطى بزرگى كشور مصر را تهديد مى كند، او هم خواب را تعبير كرد و هم راه حلّى براى مقابله با قحطى ارائه داد. جواب يوسف اين بود:
هفت سال پى در پى با جدّيت گندم زراعت كنيد، زيرا در اين هفت سال، بارندگى زياد است، وقتى گندم ها را درو كرديد آن ها را با خوشه هايش ذخيره كنيد زيرا اگر خوشه هاى آن را جدا كنيد، آفت مى گيرد و از بين مى روند. (گندمى كه مى خواهيد بخوريد را مى توانيد از خوشه جدا كنيد)، اين تعبير هفت گاو چاق و هفت خوشه سبز است.
[26] بعد از اين هفت سال، هفت سال خشكسالى فرا مى رسد، در آن هفت سال، از آنچه در سال هاى قبل ذخيره كرده ايد، مى خوريد (و اندكى را براى كاشتن در سال هاى بعد نگاه مى داريد)، اين تعبير هفت گاو لاغر و هفت خوشه خشك است.
بعد از هفت سال دوم، سالى فرا مى رسد كه باران فراوان مى بارد و خشكسالى برطرف مى شود و شما به آسايش و وفور نعمت مى رسيد، آن سال، سال پربركتى خواهد بود.
* * *