کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    حِجر: آيه ۳۱ - ۲۶

      حِجر: آيه ۳۱ - ۲۶


    وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ مِنْ صَلْصَال مِنْ حَمَإ مَسْنُون (26 ) وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ (27 ) وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَال مِنْ حَمَإ مَسْنُون (28 ) فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (29 ) فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30 ) إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (31 )
    از خلقت آدم(عليه السلام) و عصيانِ شيطان برايم سخن مى گويى، تو دوست دارى من اصل خويش را بدانم و با بزرگ ترين دشمن خود نيز آشنا شوم.
    برايم مى گويى كه آدم(عليه السلام) را از گِل خشكيده اى آفريدى، قبل از خلقت آدم(عليه السلام)، جنّ را از آتش سوزنده آفريده بودى، ابليس يا شيطان از جنّ ها بود.
    تو به فرشتگان گفتى: "من آدم را از خاك خشكيده بدبو خلق خواهم كرد، هر وقت كه خلقت او كامل شد و من روح خود را در او دميدم، همگى بر او سجده كنيد".
    فرشتگان قبل از اين گمان مى كردند گل سر سبد هستى هستند، امّا آن وقت ديدند كه تو از آنان مى خواهى بر آدم(عليه السلام)سجده كنند، آدمى كه از خاكِ بدبو آفريده شده بود، اين امتحان بزرگ براى آنان بود.
    فرشتگان همه تسليم فرمان تو شدند و در مقابل آدم(عليه السلام) به سجده افتادند، اين چيزى است كه تو از آنان خواسته بودى.
    راز سجده فرشتگان چه بود؟
    تو اين گونه به آنان فهماندى كه بايد همه توان خود را در راه رشد و كمال انسان قرار دهند.
    در اين ميان يكى سجده نكرد، او شيطان (ابليس) بود و با خود مى گفت: "انسان از خاكى بدبو آفريده شده است و من از آتش ! آتش از خاك برتر است، من هرگز بر آدم سجده نمى كنم".
    شيطان در ميان فرشتگان چه مى كرد؟ او از جنّ ها بود كه بعد از هلاك جنّ ها در زمين، به آسمان ها آورده شده بود، او ساليان سال عبادتت را مى كرد، امّا در اين امتحان بزرگ مردود شد.

    * * *


    بار ديگر آيه 29 اين سوره را مى خوانم، تو به فرشتگان گفتى كه روح خود را در انسان دميدى. به راستى منظور از اين سخن چيست؟ آيا تو روح دارى و روح خود را در ما دميده اى؟
    اين انسان است كه جسم دارد و روح، امّا تو يگانه اى، تو نه جسم دارى نه روح !
    اگر تو روح مى داشتى به روح خود نيازمند بودى، تو بى نياز از همه چيز هستى، اگر بگويم تو روح دارى، تو را نيازمند فرض كرده ام !
    پس چرا در اين آيه گفتى كه در آدم از روح خود دميدم؟
    بايد مطالعه كنم تا به جواب سؤال خود برسم...

    * * *


    به گفتگوى محمّدبن مسلم با امام صادق(عليه السلام) مى رسم، اين گفتگو، گمشده من است: روزى از روزها محمّدبن مسلم به امام صادق(عليه السلام) رو كرد و گفت:
    ــ در قرآن خوانده ام كه "روح خدا" در ما دميده شده است. مگر خدا روح دارد؟
    ــ خدا اوّل، جسم آدم را از گِل آفريد، بعد از آن "روح آدم" را خلق نمود، خدا اين "روح" را بر همه مخلوقات خود برترى داد، در واقع روح انسان بود كه سرآمد همه آفرينش شد. خدا اين روح را در جسم آدم قرار داد.
    ــ يعنى اين روح، قبل از خلقت آدم وجود نداشت. يعنى هزاران سال، خدا بود و اين روح نبود، پس اين روح، روح خدا نيست. اين روح آدم است. اگر اين روح، روح خدا بود، بايد هميشه باشد، در حالى كه اين روح را خدا بعداً آفريد.
    ــ بله. همين طور است. خدا هرگز روح ندارد. او روحى را براى آدم خلق كرد و بعداً در جسم آدم قرار داد.
    ــ آقاى من ! اگر اين طور است پس چرا در قرآن آمده است كه من از روح خود در آدم دميدم؟ چرا خدا در قرآن مى گويد: "و از روحم در آدم دميدم".
    ــ من مثالى براى تو مى زنم. آيا مى دانى خدا در قرآن، از كعبه چگونه ياد مى كند؟ او به ابراهيم(عليه السلام) مى گويد: "خانه ام را براى طواف كنندگان آماده كن". معناى "خانه خدا" چيست؟ يعنى خانه اى كه خدا آن را به عنوان خانه خود انتخاب كرده است. همين طور خدا وقتى "روح آدم" را خلق كرد، اين روح را انتخاب كرد، زيرا اين روح خيلى باشكوه بود، براى همين خدا از آن اين گونه تعبير كرده است.[117]
    سخن امام صادق(عليه السلام) به پايان رسيد، من اكنون مى فهمم كه معناى "روح خدا" چيست، من در اين سخن فكر كردم، آرى، خيلى چيزها را مى توان به خدا نسبت داد، مثل خانه خدا، دوست خدا.
    معلوم است كه خانه خدا، غير از خداست، خانه خدا را ابراهيم(عليه السلام) به دستور خدا ساخته است، خانه خدا ربطى به حقيقت و ذات خدا ندارد.
    حالا معناى "روح خدا" را بهتر مى فهمم: روحى كه خدا آن را آفريده است، روحى كه خدا آن را خيلى دوست مى دارد، روحى كه گلِ سرسبد جهان هستى است. اين روح، آفريده خداوند است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱۷: از كتاب تفسير باران، جلد پنجم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن