كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ (90 ) الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآَنَ عِضِينَ (91 )
تو عذاب را بر كافران نازل مى كنى، همان گونه كه عذاب تو بر كسانى نازل شد كه قرآن را تقسيم كردند، (همان كسانى كه قرآن را دسته دسته كردند).
به راستى چه كسانى قرآن را تقسيم كردند؟ دوست دارم ماجراى آنان را بدانم...

* * *

هنگام حجّ كه فرا مى رسيد، مردم زيادى از اطراف براى انجام حجّ به مكّه مى آمدند. آن مردم بُت پرست بودند امّا حجّ را انجام مى دادند، هر گروهى در اطراف كعبه، بُتى را قرار داده بودند و بعد از طواف كعبه، مقابلِ بُت خود سجده مى كردند.
چند نفر از بزرگان مكّه وقتى ديدند كه روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده مى شود، تصميم گرفتند تا مانع رشد اسلام بشوند، آنان دور هم جمع شدند و با هم چنين گفتگو كردند:
ــ ايّام حجّ نزديك است و اين بهترين فرصت براى محمّد است و بزرگ ترين تهديد براى ما ! ما بايد فكرى كنيم.
ــ محمّد براى مردم قرآن مى خواند. نمى دانم چرا همه با شنيدن قرآن شيفته آن مى شوند.
ــ راست مى گويى. خود ما هم در تاريكى شب، نزديك خانه محمّد مى رويم و قرآن مى شنويم.
ــ مگر قرار نبود اين راز را هرگز بر زبان نياورى؟ اگر مردم بفهمند كه ما شب ها قرآن گوش مى كنيم، ديگر آبرويى براى ما نمى ماند.
ــ حالا بايد چه كنيم؟
ــ بايد عظمت قرآن را در چشم اين مردم بشكنيم و قرآن را به چند قسمت تقسيم كنيم.
ــ يعنى چه؟ قدرى توضيح بده !
ــ ما بايد به مردم بگوييم: محمّد، شعر، افسانه و جادوگرى را با هم جمع كرده است و قرآن را از آن ها ساخته است.
ــ فهميدم ! منظور تو اين است كه ما آيات قرآن را به چهار دسته كلّى تقسيم كنيم: شعر، افسانه، پيش گويى، جادو !
ــ با اين كار، عظمت قرآن را از بين مى بريم و ديگر مردم به شنيدن قرآن علاقه نشان نمى دهند.
ــ ما بايد كسى را كنار كعبه قرار بدهيم كه شعرهاى زيبا براى مردم بخواند، يك نفر را هم مسئول نقل افسانه ها و داستان هاى گذشتگان قرار بدهيم، يك نفر را هم كه در پيش گويى وارد است، بياوريم تا براى مردم از آينده خبر بدهد.[125]

* * *

كافران به عذاب تو گرفتار شدند، آنان خيال مى كردند كه با اين كارها مى توانند مانع رشد دين تو بشوند، آنان قرآن تو را اين چنين قسمت قسمت كردند و آن را شعر، افسانه و جادو خواندند، امّا تو اراده كردى كه دين خود را يارى كنى و روز به روز بر عظمت قرآنت بيفزايى.

* * *