کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نَحل: آيه ۹۲ - ۹۱

      نَحل: آيه ۹۲ - ۹۱


    وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الاَْيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ (91 )وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّة أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّة إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (92 )
    پيامبر در مكّه است، تعداد مسلمانان زياد نيست، بيشتر جمعيّت مكّه بُت پرست مى باشند. چند نفر نزد پيامبر آمدند و سخن او را شنيدند و مسلمان شدند، آنان با پيامبر پيمان بستند كه او را يارى كنند، امّا بعد از مدّتى آنان دچار شك و ترديد شدند، آن ها وقتى ديدند كه جمعيّت مسلمانان كم است و دشمنان اسلام بسيار زياد هستند، بر حقّ بودن اسلام شك كردند.
    اكنون تو با آنان چنين سخن مى گويى: "وقتى با من عهد بستيد، به آن وفا كنيد، هرگز پيمانى را كه استوار كرده ايد، نشكنيد، زيرا شما مرا بر خود گواه گرفته ايد و من بر همه كردار شما آگاهى دارم".
    سپس به ماجراى زنى اشاره مى كنى كه در مكّه زندگى مى كرد، او از صبح تا ظهر به تابيدن رشته هاى خود مى پرداخت، او پنبه را با دست مى تاباند و آن را تبديل به نخ مى كرد. نخ هايى كه او آماده مى كرد، براى بافتن مناسب بود، امّا بعد از ظهر مى نشست و همه نخ هايى را كه آماده كرده بود باز مى كرد و دوباره آن ها را تبديل به پنبه مى كرد.
    گروهى از مسلمانان، ايمان خود را با سوگند محكم مى كنند، (مانند آن زن كه پنبه را نخ مى كرد)، سپس همان بافته خود را با خيانت به پيمان، باز مى كنند (همانند آن زن كه بافته خود را باز مى كرد).
    امّا چرا آنان پيمان خود را مى شكنند؟ آنان وقتى مى بينند دشمنان جمعيّت بيشترى دارند، دچار ترديد مى شوند و به سوى آنان مى روند و پيمان خود را مى شكنند.
    آنان خيال مى كنند زيادى جمعيّت نشانه حقّ بودن است و براى همين فريب مى خورند. ابتدا سخن پيامبر تو را مى شنوند و نور ايمان قلبشان را روشن مى كند و مسلمان مى شوند، امّا بعد از مدّتى دست از مسلمانى برمى دارند، زيرا مى بينند كه تعداد بُت پرستان بسيار زيادتر از مسلمانان است. اكنون به آنان مى گويى كه زيادى جمعيّت، نشانه بر حقّ بودن نيست، اين يك امتحان براى آنان است و روز قيامت آنچه را در آن اختلاف مىورزيدند، براى آنان روشن و آشكار مى كنى.
    تو اين گونه بندگان خود را امتحان مى كنى، زمانى كه بيشتر مردم مسلمان باشند، مسلمان شدن مهم نيست، در زمانى كه بيشتر مردم بُت پرست هستند، مسلمان بودن هنر است ! كسى كه همرنگ جماعت نمى شود و راه حقّ را انتخاب مى كند، نزد تو ارزش زيادى دارد و روز قيامت به او پاداش بزرگى مى دهى.

    * * *


    از كودكى هر كس را در اطراف خود نگاه مى كردم، شيعه بود، طبيعى بود كه من هم عشق و علاقه زيادى به اهل بيت(عليهم السلام)داشته باشم.
    وقتى اوّلين بار به سفر حجّ رفتم، جمعيّت چند ميليونى مسلمانان را در آنجا ديدم، شيعيان در ميان آنان اصلاً به چشم نمى آمدند، از ميان هر پنجاه نفر، يك نفر شيعه هم پيدا نمى شد !
    حسّ عجيبى داشتم، ميليون ها نفر باورهاى مرا باطل مى دانستند. آن روزها بارها اين آيه را خواندم، زمانى كه بيشتر مردم شيعه باشند، شيعه بودن مهم نيست، وقتى بيشتر مردم، شيعه بودن را باطل بدانند و من بتوانم شيعه باقى بمانم، هنر كردم ! اين سخن تو چقدر زيباست: "هرگز زيادى جمعيّت دليل حق بودن نيست".

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۷۹: از كتاب تفسير باران، جلد پنجم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن