کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    يوسف: آيه ۷۵ - ۷۰

      يوسف: آيه ۷۵ - ۷۰


    فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ (70 ) قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ (71 ) قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِير وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ (72 ) قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الاَْرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ (73 ) قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ (74 ) قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (75 )
    برادران يوسف براى خريدن گندم آمده بودند، يوسف دستور داد تا به آنان گندم بدهند، وقتى مأموران گندم هاى آنان را آماده مى كردند، به آنان گفت: "پيمانه طلايى پادشاه را درون بار بنيامين بگذاريد". مأموران به دستور او اين كار را انجام دادند.
    آنان با يوسف خداحافظى نمودند و به سوى كنعان حركت كردند، آنان بسيار خوشحال بودند كه اين بار هم توانستند آذوقه بيشترى تهيّه كنند.
    ناگهان صدايى به گوش آنان رسيد: "اى اهل كاروان ! شما دزد هستيد"، گروهى از مأموران با اسب، خود را به آنان رسانده و راه را بر آنان بستند.
    برادران يوسف بسيار تعجّب كردند، آنان هرگز احتمال نمى دادند كه بعد از اين احترامى كه از آن ها گرفته اند به آنان تهمت دزدى بزنند.
    مسئول انبار جلو آمد و نگاهى همراه با سرزنش به برادران يوسف انداخت، برادران يوسف به او گفتند:
    ــ شما چه چيزى گم كرده ايد؟
    ــ پيمانه پادشاه را كه از طلا بوده است، گم كرده ايم، هر كس از شما آن را برداشته است، بياورد تحويل بدهد، ما يك بارِ شتر گندم به او جايزه مى دهيم، من خود اين جايزه را ضمانت مى كنم.
    ــ به خدا قسم ما دزد نيستيم، شما خودتان مى دانيد كه ما به اينجا نيامده ايم كه فساد كنيم، ما هرگز دزدى نكرده ايم.
    ــ اگر دزد يكى از شما باشد و دروغ شما ثابت بشود، چه خواهيد كرد؟ كيفر دزد نزد شما چيست؟
    ــ پيمانه پادشاه در ميان بار هر كس پيدا شود، او برده شما خواهد شد. ما اين گونه، دزدانى كه به ديگران ستم مى كنند را مجازات مى كنيم.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۰: از كتاب تفسير باران، جلد پنجم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن