وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الاَْوَّلِينَ (10 ) وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُول إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (11 )كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الُْمجْرِمِينَ (12 ) لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الاَْوَّلِينَ (13 ) وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (14 ) لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ (15 )
اكنون با محمّد(صلى الله عليه وآله) سخن مى گويى:
اى محمّد ! اين مردم تو را ديوانه مى خوانند و تو را مسخره مى كنند، بدان پيش از تو هم پيامبران خود را براى امّت هاى گذشته فرستادم، آنان نيز پيامبران مرا مسخره كردند، همه پيامبران مسخره شدند، از سخن آنان غمگين مباش و كار خودت را انجام بده !
وظيفه تو اين است كه پيام مرا به گوش آنان برسانى، ديگر مهم نيست آنان ايمان مى آورند يا نه. من مى خواهم با آنان اتمام حجّت كنم، تو براى آنان قرآن بخوان تا پيام مرا شنيده باشند.
من انسان را آزاد آفريده ام، به او حقّ انتخاب داده ام، اين كافران تصميم گرفته اند كه ايمان نياورند، من هم آنان را مجبور به ايمان نمى كنم و به حال خود رهايشان مى كنم، اين سنّت و قانون من در امّت هاى گذشته بود: كسى كه در برابر پذيرش حقّ لجاجت مى كند، او را به حال خود رها مى كنم تا در گمراهى خود غوطهور بماند و او ديگر به راه راست هدايت نمى شود.
اى محمّد ! آنان لجاجت را به اوج رسانده اند، اگر من درى از آسمان هم به روى آنان باز كنم تا از آن مرتّب بالا بروند و عالم غيب را مشاهده كنند، باز هم ايمان نمى آورند، اگر چنين معجزه اى را ببينند مى گويند: "محمّد ما را جادو كرده است كه از آسمان بالا مى رويم، اين يك چشم بندى است".
* * *