وَإِنْ مِنْ شَيْء إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَر مَعْلُوم (21 )
تو از انسان خواسته اى تا براى روزىِ خود تلاش كند، كوشش او براى اين است كه رحمت تو را به جريان بيندازد، گنجينه هاى تو پر از روزى است و منتظر فرمان توست، تو درهاى گنجينه هاى روزى خود را از روى حكمت و مصلحت مى گشايى.
هر چيزى كه در جهان به چشم من مى آيد، خزانه ها و منابع آن نزد توست و تو فقط به اندازه هاى معيّن آن را به بندگان خود مى دهى.
اندازه هاى روزى كه تو به بندگانت مى دهى، از روى حكمت مشخّص شده است، تو صلاح مى دانى كه بنده اى در فقر زندگى كند و روزى او اندك باشد، تو مى دانى اگر او به ثروت برسد، طغيان مى كند و خود را از سعادت محروم مى كند.
گاهى صلاح بنده اى را در بيمارى مى دانى و براى همين سلامتى را از او مى گيرى، چه بسا اگر او سالم باشد، براى خود گرفتارى درست مى كند.
تو صلاح بندگانت را مى دانى و بر اساس آنچه كه صلاح مى دانى به آنان نعمت هاى خود را ارزانى مى دارى.
من بايد بدانم اگر روزى مرا، كم قرار دادى و به فقر مبتلايم كردى، علّتش اين نبود كه خزانه هاى تو كمبود داشت، خزانه هاى تو، همان اراده توست ! هرگاه چيزى را اراده كنى، آن چيز بدون هيچ درنگى به وجود مى آيد. هرچه را كه بخواهى بيافرينى، كافى است بگويى: "باش !" و آن، خلق مى شود.
خزانه هاى تو هرگز كم نمى شود، تو بندگان خود را دوست دارى، صلاح و مصلحت آنان را مى خواهى، صلاح مى دانى كه چند روزى مرا در فقر قرار بدهى، مبادا دست به طغيان بزنم ! تو مى خواهى من سعادتمند شوم و به بهشت بروم و براى هميشه در آنجا از نعمت هايت بهره مند شوم، اگر چند روزى سختى را تحمّل كنم، بعداً خوشحال خواهم بود.
* * *