کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    يوسف: آيه ۸۲ - ۸۰

      يوسف: آيه ۸۲ - ۸۰


    فَلَمَّا اسْتَيْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الاَْرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ (80 )ارْجِعُوا إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ (81 ) وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (82 )
    برادران از نجات بنيامين نااميد شدند و تصميم گرفتند به كنعان بازگردند، آنان به كنج خلوتى رفتند و با هم شروع به سخن كردند. برادر بزرگتر كه لاوى نام داشت، رو به بقيّه كرد و گفت:
    ــ شما مى خواهيد به كنعان بازگرديد؟
    ــ آرى.
    ــ مگر يادتان رفته است كه به پدر قول داديد به هر قيمتى شده است بنيامين را بازگردانيد، شما همان كسانى هستيد كه درباره يوسف هم كوتاهى كرديد، اكنون با چه رويى مى خواهيد نزد پدر برويد؟
    ــ اى لاوى ! چاره اى نيست، ماندن اينجا فايده اى ندارد.
    ــ من همراه شما نمى آيم و هرگز به كنعان باز نمى گردم مگر اين كه پدر به من اجازه دهد يا مرگم را خدا برساند يا او راه چاره اى پيش آورد.
    ــ اى لاوى ! ما به زودى به سوى كنعان حركت مى كنيم.
    ــ به سوى پدر برويد و به او چنين بگوييد: "اى پدر ! بنيامين را به جرم دزدى دستگير كردند، ما به دزدى او شهادت نمى دهيم، ما فقط ديديم كه پيمانه پادشاه مصر را از بار او بيرون آوردند، ما نمى دانيم او دزدى كرده است يا نه، ما از حقيقت ماجرا خبر نداريم و نمى دانيم پشت پرده چه مى گذرد، اى پدر ! اگر به سخن ما اطمينان ندارى مى توانى از مردم شهرى كه در آنجا بوديم يا از كاروانى كه با آن ها بوديم، جويا شوى و ما در گفتار خود راست مى گوييم".
    ــ ما اين سخنان تو را به پدر مى گوييم.
    برادران با لاوى خداحافظى كردند و به سوى كنعان حركت كردند، لاوى در مصر ماند و بسيار اميد داشت كه عزيز مصر بر سر لطف بيايد و بنيامين را آزاد كند و آن دو با هم به كنعان بروند.



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۴: از كتاب تفسير باران، جلد پنجم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن