وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آَيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى (56 )قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى (57 ) فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْر مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى (58 ) قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59 )
فرعون اين معجزات را ديد، امّا او همه را دروغ شمرد و سركشى كرد، او قدرى فكر كرد و سپس به موسى(عليه السلام) رو كرد و گفت:
ــ تو به اينجا آمده اى تا با سحر و جادوى خود ما را از وطنمان بيرون كنى، من نيز جادويى براى تو مى آورم. بايد در يك زمين صاف و هموار جمع شويم تا همه بتوانند ما را ببينند. اكنون زمانى را مشخّص كن كه همه در آن زمان حاضر شويم.
ــ وعده ما روز عيد باشد به شرط اين كه همه مردم هنگام ظهر جمع شوند.
* * *