کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    مريم: آيه ۶ - ۱

      مريم: آيه ۶ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ كهيعص (1 ) ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا (2 ) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا (3 ) قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا (4 ) وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا (5 ) يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آَلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا (6 )
    در ابتدا، پنج حرف "كاف"، "ها"، "يا"، "عين" و "صاد" را ذكر مى كنى، قرآن معجزه اى است كه از همين حروف "الفبا" شكل گرفته است.
    اين آيات، يادآور مهربانى تو به "زكريا" مى باشد، او بنده اى از بندگان تو بود
    و تو او را به پيامبرى فرستاده بودى. روزى او با صداى آهسته چنين دعا كرد: "خدايا ! من پير و ناتوان شده ام، موى سرم سفيد شده است، تو هيچ گاه مرا از درگاه خود نااميد نكرده اى، من فرزندى ندارم، از كسانى كه وارث من مى شوند، نگرانم ! همسرم هم نازا مى باشد، خدايا ! از لطف و كرم خويش، فرزندى نيكوكار به من عطا كن كه وارث من و وارث خاندان يعقوب باشد، خدايا ! او را براى من وارثى شايسته قرار بده".

    * * *


    وقتى زكريّا فهميد تو مقامى بزرگ به مريم(عليها السلام) دادى، آرزو كرد كه به او هم فرزندى همانند مريم(عليها السلام) بدهى.
    وقتى پدرِ مريم(عليها السلام) از دنيا رفت، مريم(عليها السلام)دختر كوچكى بود، هيچ كس نمى دانست كه مريم(عليها السلام) در آينده مادر عيسى(عليه السلام)خواهد شد.
    در آن روزها، زكريّا(عليه السلام) مسئول بزرگ كردن مريم(عليها السلام) بود، زكريّا شوهرخاله مريم(عليها السلام) بود.
    وقتى مريم(عليها السلام) در محراب مشغول عبادت بود، محراب با نور او روشن مى شد. فرشتگان براى مريم(عليها السلام) ميوه هاى بهشتى مى آوردند، روزى از روزها زكريّا(عليه السلام) به ديدار مريم(عليها السلام) آمد، در كنار محراب عبادت او ظرفى از انواع ميوه ها را ديد، متعجّب شد، در آن فصل، اين ميوه ها هيچ كجا پيدا نمى شد، ميوه هاى تازه در غير فصل آن ها !
    زكريّا(عليه السلام) از مريم(عليها السلام) پرسيد:
    ــ اى مريم ! اين ميوه ها را از كجا آورده اى؟
    ــ اين ها از طرف خداست، خدا به هر كس بخواهد، بى شمار روزى مى دهد.
    زكريّا سكوت كرد، او در دلش آرزو كرد كاش فرزندى همچون مريم مى داشت كه تو او را اين قدر دوست مى داشتى و براى او از بهشت ميوه مى فرستادى. آن روز قلب زكريّا در حسرت داشتن فرزند سوخت و رو به درگاه تو كرد و گفت: "خدايا ! من از كسانى كه وارث من مى شوند، نگرانم، به من فرزندى نيكوكار عطا كن كه وارث من و وارث خاندان يعقوب باشد".

    * * *


    در دعاى زكريا، دو نكته مهم ذكر شده است:
    * نكته اوّل: نگرانى زكريّا از وارثان
    زكريّا رئيس خادمان بيت المقدس بود. مردم به او اطمينان داشتند و نذرها و هداياى خود را به او مى سپردند. اگر زكريّا از دنيا مى رفت در حالى كه فرزندى نداشت، پسرعموهاى او وارث او مى شدند، اين پسرعموها صلاحيّت اداره اموال نذرى را نداشتند و ممكن بود آن اموال را براى خود بردارند، زكريّا مى خواست فرزند صالحى داشته باشد تا بعد از او، اين اموال را در راه صلاح دين و جامعه هزينه كند.
    * نكته دوم: وارث خاندان يعقوب
    زكريّا دعا كرد تا فرزند او وارث خاندان يعقوب باشد. منظور او از اين سخن چه بود؟
    زكريّا(عليه السلام) از نسل "يعقوب(عليه السلام)" بود، يعقوب(عليه السلام) فرزند اسحاق(عليه السلام) بود و اسحاق(عليه السلام) هم فرزند ابراهيم(عليه السلام) بود.
    بين زكريّا و يعقوب(عليهما السلام) بيش از 2700 سال فاصله بود، در اين فاصله زمانى، از نسل يعقوب(عليه السلام)، پيامبران زيادى مبعوث شده بودند. زكريّا(عليه السلام) دوست داشت تا فرزندش، فرزندى معمولى نباشد. او دعا كرد فرزندش به مقام نبوّت برسد و پيامبر باشد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱۱: از كتاب تفسير باران، جلد ششم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن