وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا (86 ) إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا (87 )
از روح انسان برايم سخن گفتى، فهميدم كه روح انسان از دنياى ملكوت است، اكنون مى خواهى از قرآن و عظمت آن برايم بگويى، حقيقت قرآن هم از دنياى ملكوت است، قرآن از وحى سرچشمه گرفته است. وحى، راه ارتباطى اين دنياى خاكى با دنياى ملكوت است. قرآن، بزرگ ترين اتّفاق اين جهان است، آيا كسى عظمت و بزرگى آن را درك مى كند؟
تو از فضل و كرم خويش اين قرآن را بر قلب پيامبر نازل كردى تا ما انسان ها بهره اى از دنياى ملكوت داشته باشيم، براى همين است كه وقتى قرآن مى خوانيم آرامشى بزرگ را تجربه مى كنيم، روح ما كه اسير دنياى خاكى شده است، پنجره اى مى يابد و از آن به دنيايى كه از آنجا آمده است، نگاه مى كند.
آيا انسان ها قدردان قرآن خواهند بود؟ افسوس قرآن را جادو و دروغ خواندند !
محمّد(صلى الله عليه وآله) قرآن را براى مردم مكّه مى خواند و آنان به او سنگ مى زدند و خاكستر بر سرش مى ريختند. آيا اين كار آنان سبب مى شود تا تو بشر را از قرآن محروم كنى؟ آيا تو قرآن را از قلب پيامبر باز مى گيرى و بار ديگر به ملكوت آسمان ها مى برى؟ اگر تو تصميم به اين كار بگيرى، هيچ كس نمى تواند مانع تو بشود.
تو با محمّد(صلى الله عليه وآله) چنين سخن مى گويى: "اى محمّد ! اگر من بخواهم، آنچه را كه بر تو وحى كرده ام از تو مى گيرم و كسى نمى تواند آن را به سوى تو برگرداند. اى محمّد ! بدان كه من رحمت خود را از اين مردم نمى گيرم، اين رحمت و بخشش من است كه قرآن را از قلب تو نمى برد، فضل من بر تو بسيار است".
* * *