کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اِسراء: آيه ۲۶

      اِسراء: آيه ۲۶


    وَآَتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا (26 )
    "حقّ خويشاوندان خود را بده، نيازمندان و در راه ماندگان را دستگيرى كن و اسراف نكن".
    اين سخن تو با پيامبر درسى براى همه مسلمانان است، مسلمان بايد از حال خويشان خود باخبر باشد و به نيازمندان و در راه ماندگان كمك كند.
    نازل شدن اين آيه ماجرايى شنيدنى دارد:
    سال هفتم هجرى بود، پيامبر به خانه فاطمه(عليها السلام) آمد، او از ديدار دخترش خوشحال بود، او حسن و حسين(عليهما السلام) را در آغوش گرفت و آنان را بوسيد.
    در اين هنگام، جبرئيل نازل شد و اين آيه را براى او خواند: "اى محمّد حقّ خويشان خود را بده...". پيامبر به فكر فرو رفت، به راستى منظور خدا از اين فرمان چه بود؟
    ــ اى جبرئيل برايم بگو كه من حقّ چه كسى را بايد بدهم ؟
    ــ خدا از تو مى خواهد كه سرزمين فَدَك را به فاطمه(عليها السلام)بدهى ، فدك از اين لحظه به بعد مالِ فاطمه(عليها السلام) است .[36]

    * * *


    مدّتى پيش، يهوديانِ قلعه خيبر دور هم جمع شدند و تصميم گرفتند تا به مدينه حمله كنند ، امّا پيامبر از تصميم آن ها باخبر شد و با سپاه بزرگى به سوى خيبر حركت كرد . قلعه خيبر به محاصره نيروهاى اسلام در آمد .
    سپاه اسلام به قلعه نزديك شد ، امّا برق شمشير "مَرحَب" ، پهلوان يهود ، همه را فرارى داد . سپاه اسلام مجبور به عقب نشينى شد و سرانجام پيامبر تصميم گرفت تا على(عليه السلام) را به جنگ پهلوان يهود بفرستد .[37]
    جنگ سختى ميان اين دو پهلوان در گرفت و سرانجام "مَرحَب" به قتل رسيد . على(عليه السلام) به قلعه حمله كرد و آن را فتح كرد .
    در نزديكى هاى خيبر ، گروهى ديگر از يهوديان ، در فدك زندگى مى كردند . آن ها نيز با يهوديانِ خيبر هم دست شده بودند ، پيامبر منتظر بود تا سپاه اسلام استراحت كنند، سپس با روحيّه بهترى به جنگ با يهوديان فدك بروند .
    در اين ميان پيرمردى كه فرستاده مردم فدك بود به سوى اردوگاه اسلام آمد و سراغ پيامبر را گرفت ، يارانِ پيامبر، او را نزد آن حضرت بردند .
    او به پيامبر گفت: "اى محمّد ، مردمِ فدك مرا فرستاده اند تا من از طرف آن ها با شما پيمان صلح را امضاء كنم ، آن ها حاضرند نيمى از سرزمين خود، فدك را به شما ببخشند تا شما از حمله به آن ها صرف نظر كنى" .
    پيامبر لحظاتى فكر كرد و لبخندى بر لب هاى او نشست ، او با اين پيشنهاد موافقت كرد .[38]
    پيمان صلح نوشته شد ، سپاهيان اسلام همه خوشحال شدند ، ديگر از جنگ و لشكركشى خبرى نبود ، آرى ، سرزمين فدك بدون هيچ گونه جنگ و لشكركشى تسليم شد .
    در اين ميان جبرئيل فرود آمد و آيه ششم سوره "حشر" نازل شد: "آن غنيمت هايى كه در به دست آوردن آن ، لشكر كشى نكرده ايد، از آنِ پيامبر است".
    اين حكم قرآن بود و هيچ كس با آن مخالف نبود و همه با دل و جان ، حكم خدا را پذيرفتند .[39]
    فدك هديه خدا به پيامبر بود به پاس همه زحماتى كه در راه او متحمّل شده بود. پيامبر شخصى را در فدك به عنوان كارگزار خود قرار داد و به سوى مدينه بازگشت .
    امروز هم خدا فدك را به فاطمه(عليها السلام) بخشيد و پيامبر مى خواهد همه مردم را از اين ماجرا باخبر كند.

    * * *


    پيامبر كنار فاطمه(عليها السلام) نشسته بود و به چهره دخترش نگاه مى كرد، او به ياد خديجه(عليها السلام) افتاد و اشك ريخت.[40]
    پيامبر از مهربانى هاى خديجه(عليها السلام) ياد كرد: روزى كه او به خواستگارى خديجه(عليها السلام) رفت. دست پيامبر از مالِ دنيا خالى بود; امّا خديجه(عليها السلام)، زن ثروتمند آن روزگار بود، هيچ كس به اندازه او ثروت نداشت.
    قرار شد پيامبر به خواستگارى خديجه(عليها السلام) برود، عموى خديجه(عليها السلام) مخالف اين ازدواج بود. او مهريه سنگينى را تعيين كرد، امّا پيامبر ثروت چندانى نداشت تا بتواند اين مهريه را پرداخت كند، در آن روزگار، رسم بود كه در همان اوّل ازدواج، مهريه را به زن پرداخت مى كردند.
    اينجا بود كه خديجه(عليها السلام) آن مقدار پول را به پيامبر داد تا به عنوان مهريه به خودش پرداخت كند ! [41]
    خديجه(عليها السلام) آن پول را به پيامبر بخشيده بود، ولى پيامبر هميشه خود را وام دار همسرش مى ديد، گويا او به اين پول به چشم قرض نگاه مى كرد. او دوست داشت يك زمانى اين پول را به خديجه(عليها السلام) برگرداند.
    خدا بعد از فتح خيبر، فدك را به پيامبر داد. پيامبر اكنون مى تواند بزرگوارى خديجه(عليها السلام) را جبران كند، امّا افسوس كه امروز خديجه(عليها السلام) نيست; فاطمه(عليها السلام)تنها يادگار خديجه(عليها السلام) است. او وارث خديجه(عليها السلام) است. بعد از مرگ مادر، دختر از مادر ارث مى برد. پس پيامبر آن پولى را كه مى خواست به خديجه(عليها السلام)بدهد مى تواند به فاطمه(عليها السلام) بدهد.

    * * *


    فدك ساليانه هفتاد هزار دينار سرخ درآمد داشت، فاطمه(عليها السلام)با اين پول مى توانست به فقيران كمك زيادى كند.[42]
    درآمد فدك هفتاد هزار دينار بود، اين يعنى تقريباً سيصد كيلو طلا !

    * * *


    بعد از وفات پيامبر، مردم با ابوبكر بيعت كردند و با او به عنوان خليفه بيعت كردند، اوّلين كارى كه ابوبكر انجام داد اين بود كه فدك را از فاطمه(عليها السلام)گرفت.
    ابوبكر تصميم گرفت تا اين پشتوانه بزرگ اقتصادى را از خطّ ولايت و امامت بگيرد. اين ظلم بزرگى بود كه پايه هاى حكومت ابوبكر بر روى آن بنا شد.[43]



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۷: از كتاب تفسير باران، جلد ششم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن