تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالاَْرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْء إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيًما غَفُورًا (44 )
آسمان ها و زمين و هرچه در آن است، تو را تسبيح مى كنند، ولى انسان ها از درك اين حقيقت عاجز هستند، انسان ها به بُت پرستى رو مى آورند و براى تو شريك قرار مى دهند، تو به آنان مهلت مى دهى و در عذاب آنان شتاب نمى كنى، شايد توبه كنند، اگر آنان توبه كنند، گناهشان را مى بخشى كه تو خداى بخشنده و مهربانى هستى.
آرى، ذرّه ذرّه جهان فرياد مى زند كه تو هيچ شريكى ندارى، امّا مشركان اين فرياد را نمى شنوند و تسبيح آنان را درك نمى كنند، آنان دچار غفلتى بزرگ شده اند.
* * *
تو بارها در قرآن از تسبيح و حمد موجودات بى جان سخن گفته اى، آسمان، زمين، ماه، خورشيد، درختان، كوه ها... همه تو را حمد و ستايش مى كنند.
هر موجودى داراى شعور است و در دنياى خود، به زبان خود و به اندازه شعور خود، تو را ستايش مى كند، ولى من از درك حقيقت آن ناتوان هستم.
هر آنچه در جهان وجود دارد، مخلوق و آفريده توست. مخلوق يعنى نقص و كمبود !
همه موجودات مى فهمند كه كمبود دارند و به تو نياز دارند، وقتى موجودى نقص هاى خود را مى فهمد، تنها تو را از آن نقص ها پاك مى داند. در واقع، او درك مى كند كمبود دارد و براى ادامه حياتش به تو كه بى نياز هستى نيازمند است. اين معناى تسبيح اوست.
وقتى موجودى، وجود خود را درك كرد، مى فهمد كه تو اين وجود را به او داده اى و تو او را آفريده اى. او درك مى كند كه وجود او از تو سرچشمه گرفته است، اين معناى حمد اوست.
* * *