وَلَا تَمْشِ فِي الاَْرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الاَْرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا (37 )
از من مى خواهى تا در زمين با غرور راه نروم، تكبّر و غرور مايه بدبختى من مى شود.
وقتى به غرور راه مى روم، دچار توهّم شده ام، اگر من قدرى فكر كنم، مى فهمم كه چقدر ضعيف هستم، من با تمام نيرو نه مى توانم زمين را بشكافم و نه در سربلندى به پاى كوه ها مى رسم و در برابر عظمت كوه ها، ذرّه اى بيش نيستم.
[47] هر وقت سوار هواپيما مى شوم، دوست دارم كنار پنجره بنشينم و به زمين نگاه كنم، وقتى از آسمان به زمين نگاه مى كنم، عظمت جهان را بهتر مى بينم، وقتى هواپيما از روى شهرى مى گذرد، خوب نگاه مى كنم، از آن بالا، كوچكىِ انسان به چشم مى آيد، انسان ها آن قدر كوچك هستند كه اصلاً به چشم نمى آيند، بعضى از آنان با يك دنيا غرور راه مى روند و خبر ندارند ذرّه اى بيش نيستند.
* * *