کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    كهف: آيه ۱۶ - ۱۴

      كهف: آيه ۱۶ - ۱۴


    وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا (14 )هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آَلِهَةً لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَان بَيِّن فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا (15 ) وَإِذِ اعْتَزَلُْتمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقًا (16 )
    اكنون ماجراى آنان را با شرح بيشترى بيان مى كنى: اصحاب كهف جوانمردانى بودند كه به تو ايمان آوردند و تو بر آنان توفيق دادى كه بر دين خود ثابت قدم بمانند و بر بينايى و دانايى آنان افزودى. به آنان قوّت قلب عطا كردى و دل هاى آنان را استوار كردى.
    سخن آنان اين بود: "خداى ما، همان خداى آسمان ها و زمين است، ما خدايى غير از او را نمى پرستيم، اگر ما خداى ديگرى را بپرستيم به راه خطا رفته ايم".
    آنان وقتى به مردم روزگار خويش نگاه مى كردند مى گفتند: "چرا اين مردم به جاى پرستش خداى يگانه، بُت ها را مى پرستند و آن ها را شريك خدا مى دانند؟ چرا دليل آشكارى براى اين كار خود نمى آورند؟ آن ها مى گويند خدا بُت ها را شريك خود قرار داده است و اين سخن دروغ را به خدا نسبت داده اند. كسى كه به خدا سخن دروغ نسبت دهد، از همه ستمكارتر است".

    * * *


    اصحاب كهف در سرزمينى زندگى مى كردند كه همه مردم آنجا بُت پرست بودند، پادشاه آن سرزمين با يكتاپرستى بسيار مخالف بود و در دروازه شهر بت هايى را قرار داده بود و هر كس كه مى خواست از آنجا عبور كند بايد بر بت ها سجده مى كرد، اگر كسى اين كار را نمى كرد به قتل مى رسيد.
    شش نفر از كسانى كه در دربار پادشاه بودند به خداى يگانه ايمان آورده بودند، آنان عقيده واقعى خود را مخفى مى كردند. سرانجام جاسوسان به پادشاه گزارش دادند كه اين شش نفر بُت ها را نمى پرستند.
    پادشاه آن ها را به حضور طلبيد و از آن ها خواست تا بر بُت ها سجده كنند، آنان شجاعانه ايمان خود را آشكار كردند و بُت پرستى را كارى بيهوده و باطل خواندند. پادشاه با خود فكر كرد، ديد كشتن اين افراد در اين شرايط به صلاح حكومت او نيست، زيرا اين شش نفر از نزديكان او بودند و اگر مردم مى فهميدند كه در ميان نزديكان پادشاه، افرادى يكتاپرست پيدا شده اند، براى حكومت او خوب نبود. پادشاه به آنان يك شب فرصت داد تا فكر كنند و به دين بُت پرستى بازگردند. او به آن ها گفت كه بايد فردا نزد من بياييد و بر بُت ها سجده كنيد.
    اينجا بود كه آنان تصميم گرفتند از شهر فرار كنند، آنان همه زندگى خود را رها كردند و سوار بر اسب شدند و از آنجا گريختند. وقتى قدرى از شهر دور شدند از اسب پياده شدند و با پاى پياده به مسير خود ادامه دادند، آنان نگران بودند كه سربازان پادشاه از روى جاى سم اسب ها بتوانند پيدايشان كنند.
    آنان با پاى پياده راه زيادى رفتند، گرسنگى و تشنگى بر آنان غلبه كرد و كف پاهايشان زخم شد. در بين راه به چوپانى رسيدند، از او تقاضاى آب و شير كردند، چوپان به آنان گفت:
    ــ از لباس شما مشخص است كه شما افراد عادى نيستيد. شما كيستيد؟
    ــ اگر به تو راست بگوييم، در امان هستيم؟
    ــ آرى.
    ــ ما از بُت پرستى دست كشيده ايم و به خداى يگانه ايمان آورده ايم، اكنون از شهر خود فرار كرده ايم.
    ــ من هم مدّتى است فكر مى كنم كه پرستش بُت ها كارى بيهوده است، من هم به خداى يگانه ايمان مى آورم. آيا اجازه مى دهيد من هم همراه شما بيايم؟
    ــ آرى.
    ــ به من فرصت بدهيد تا اين گوسفندان را به صاحبانشان تحويل دهم و برگردم.
    آنان چند ساعتى صبر كردند تا چوپان رفت و بازگشت. آن ها آماده حركت شدند، سگ چوپان نيز همراه آنان حركت كرد. چوپان به آن منطقه، آشنايى كامل داشت. در آن نزديكى كوهى به چشم مى آمد، چوپان مى دانست كه در بالاى آن كوه غارى وجود دارد، آن ها به سوى غار حركت كردند. وقتى به غار رسيدند، چشمه آبى ديدند، از آب گواراى آن نوشيدند و از ميوه درختان خوردند.
    يكى از آنان چنين گفت: "اكنون كه از مردم كناره گرفته ايم، به اين غار برويم و در آن پنهان شويم، اميد است خدا لطفش را شامل حال ما كند و در كار ما گشايشى فراهم سازد".
    غروب خورشيد فرا رسيد، همه جا تاريك شد و آنان كه خسته راه بودند به خواب رفتند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۵: از كتاب تفسير باران، جلد ششم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن