تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49 )
داستان نوح(عليه السلام)را بيان كردى و از آن طوفان بزرگ سخن گفتى، اكنون با محمّد(صلى الله عليه وآله)سخن مى گويى: "اى محمّد ! اين سخنان همه از اخبار غيبى است كه من به تو وحى مى كنم، قبل از اين، نه تو اين خبرها را مى دانستى و نه قوم تو".
تو مى دانى كه بُت پرستان مكّه، پيامبر تو را بسيار اذيّت و آزار مى كنند، به او سنگ پرتاب مى كنند، خاكستر بر سرش مى ريزند، از او مى خواهى تا صبور و شكيبا باشد، همانگونه كه نوح(عليه السلام)سال هاى سال بر همه سختى ها صبر كرد.
به پيامبر اين وعده را مى دهى كه سرانجام اين سختى ها تمام مى شود، آرى، سرانجام نيك از آنِ پرهيزكاران است.
[150]