کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    توبه: آيه ۱۱۷

      توبه: آيه ۱۱۷


    لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيق مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (117 )
    در جنگ تبوك مسلمانان شرايط بسيار سختى داشتند، هواى بسيار گرم، خشكسالى و راه دور، اين جنگ را طاقت فرسا كرده بود، دشمنى همانند امپراطور روم در انتظار آنان بود، مسلمانان آذوقه كافى نداشتند، اسب و شتر هم به اندازه كافى نبود، براى چند نفر، يك شتر يا اسب بود و آنان به صورت نوبتى، از آن استفاده مى كردند، عدّه اى هم اصلاً كفش نداشتند، آفتاب سوزان بر زمين ها مى تابيد و پاى آنان را آزار مى داد.
    لشكر اسلام براى استراحت در جايى اُتراق كرد، امّا در آنجا هيچ آبى نبود، يكى از فرماندهان به پيامبر خبر داد كه تشنگى همه را تهديد مى كند و نزديك است كه ذخيره آب آن ها به پايان برسد، مسلمانان با لب هاى تشنه زير خيمه ها نشسته بودند، اين لحظات، لحظات سختى بود. گروهى تصميم گرفتند كه دست از يارى پيامبر بردارند و به مدينه بازگردند.
    اينجا بود كه تو رحمت خويش را بر پيامبر و آنان نازل كردى، باران رحمت خويش را فرو فرستادى و آنان را از تشنگى نجات دادى و روحيّه آنان را استوار نمودى، كسانى كه تصميم گرفته بودند پيامبر را تنها بگذارند، توبه كردند و تو توبه آنان را پذيرفتى كه تو بخشنده و مهربان هستى. آرى، تو وعده داده اى كه كسانى را كه در راه تو تلاش مى كنند را يارى نمايى.

    * * *


    پيامبر با سى هزار نفر از يارانش به سوى تبوك حركت كرد، سپاه روم كه با چهل هزار نفر به جنگ مسلمانان آمده بود، وقتى از موضوع باخبر شد، تصميم به عقب نشينى گرفت. لشكر اسلام خود را به تبوك رساند در حالى كه دشمن فرار كرده بود.
    آرى، روميان باور نمى كردند كه مسلمانان به جنگ آنان بيايند، آنان دريافتند كه مسلمانان تبديل به قدرتى بزرگ شده اند و ديگر نمى توان آن ها را تهديد كرد.
    پيامبر فرصت را غنيمت شمرد و با ساكنان مناطق جنوبى شام وارد گفتگو شد و نامه اى به "يوحنّا" كه پادشاه آنجا بود، نوشت كه يا اسلام بياورد يا آماده جنگ شود.
    يوحنّا كه در خود قدرت مقابله با مسلمانان را نمى ديد نزد پيامبر آمد و حاضر شد كه جِزيه (نوعى ماليات اسلامى) پرداخت كند، پيامبر هم به او اجازه داد كه مردم آن منطقه، آزادانه در قلمرو حكومت اسلامى رفت و آمد كنند و امنيّت آن ها را ضمانت كرد. همچنين چند تن ديگر از رؤساى محلّى نيز چنين عمل نمودند.
    پس از آن بود كه پيامبر با يارانش به سوى مدينه حركت كردند، پيامبر به هدف خود رسيده بود و آن جلوگيرى از تهاجم روميان به قلمرو اسلامى بود.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸۷: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن