کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    هود: آيه ۷

      هود: آيه ۷


    وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّام وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (7 )
    برايم گفتى كه بر هر كارى توانا هستى، اكنون نمونه هاى قدرت خود را بيان مى كنى. تو زمين و آسمان ها را در شش مرحله آفريدى، تو مى توانستى كه در يك چشم به هم زدن جهان را بيافرينى امّا اين چنين خواستى كه جهان را در چند مرحله خلق كنى تا نشانه اى بهتر از قدرت تو باشد.[116]
    "و آن روز عرش خدا بر آب بود"، براى فهم اين سخن تو نياز به فرصت ديگرى هست.
    تو جهان هستى را آفريدى و هدف تو اين بود تا بندگان را آزمايش كنى كه اعمال كدام يك از آنان بهتر است. اين آزمايش براى اين بود كه آنان خودشان را بهتر بشناسند و گرنه تو به همه چيز آگاهى دارى و نياز به امتحانِ بندگانت ندارى.
    آرى، تو مى خواهى معلوم بشود چه كسى عملش بهتر از ديگران است، تو عملِ بيشتر را نمى خواهى، بلكه عمل بهتر را مى خواهى. عملى كه كم باشد امّا با اخلاص باشد نزد تو ارزش دارد، امّا تو عملى را كه زياد باشد و در آن اخلاص نباشد، قبول نمى كنى.
    وقتى كه پيامبر براى كافران آيات اين قرآن را خواند و خبر داد كه بعد از مرگ زنده مى شوند، آنان در جواب گفتند: "اين قرآن جادويى آشكار است".

    * * *


    شيوه تو در قرآن اين است كه گاهى در وسط يك آيه به مطلب مهمّى اشاره مى كنى و سپس بحث را ادامه مى دهى، در وسط اين آيه، چنين گفتى:
    "و آن روز عرش خدا بر آب قرار داشت".
    به راستى منظور از "آب" در اينجا چيست؟ آيا تو درباره آب دريا و رودها سخن مى گويى؟ بايد تحقيق و مطالعه كنم...

    * * *


    اسم او "داوود رَقّى" بود، شتربانى بود كه در كوفه زندگى مى كرد، گاه گاهى به مدينه سفر مى كرد و خدمت امام صادق(عليه السلام)مى رسيد، آن حضرت به داوود علاقه زيادى داشت، يك روز وقتى او نزد امام رفت، امام به اطرافيان خود رو كرد و فرمود: "هر كس مى خواهد يكى از ياران مهدى(عليه السلام)را ببيند، به داوود نگاه كند".[117]
    داوود رقّى بارها اين آيه را خوانده بود و دوست داشت بداند منظور از "آب" در اينجا چيست؟ او با خود فكر مى كرد آيا عرش خدا بر روى همان آبى است كه او در درياها و رودها مى بيند؟
    پس تصميم گرفت تا تفسير اين آيه را از امام صادق(عليه السلام)بپرسد. امام در پاسخ چنين فرمود: "قبل از اين كه خدا، زمين و آسمان و خورشيد و ماه و انسان ها را بيافريند، علم و دين خود را به آب عطا نمود".[118]
    داوود به فكر فرو رفت، "آب" حقيقتى است كه خدا علم و دانش و دين خود را به آن عطا كرده است ! پس آبى كه در اين آيه ذكر شده است، آبى نيست كه در دريا و رودها ديده مى شود، آن حقيقتى ديگر است و قبل از خلقت زمين و آسمان ها خلق شده است.

    * * *


    اگر بخواهم آن حقيقت را بشناسم بايد بدانم تو قبل از خلقت زمين و آسمان ها، چه چيزى را آفريدى، بايد به مطالعه خود ادامه دهم...
    در كتاب ها جستجو مى كنم، سخنان اهل بيت(عليهم السلام)را مى خوانم، به اين مطلب مى رسم: تو قبل از آن كه زمين و آسمان را خلق كنى، نورى را خلق نمودى، فقط نور بود و هيچ آفريده ديگرى نبود، آن نور، حمد و ستايش تو را مى كرد. چهارده هزار سال گذشت، پس از آن، تو عرش خود را آفريدى.[119]
    آن نور، نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) بود، سخن از آفرينش جسم آن ها نيست، جسم آن ها را كه در اين دنياىِ خاكى آفريدى. هزاران سال پس از خلقت آن نور، زمين را آفريدى و بعد از سال هاى سال، جسم آنان را آفريدى، اينجا سخن از آفرينش نورِ آن هاست.
    آن نور ساليان سال، در عرش و ملكوت تو بود و حمد و ستايش تو را مى كرد. پس از آن اراده كردى و بر بندگانت منّت نهادى و آن نور را به اين دنياى خاكى آوردى.

    * * *


    من به دنبال حقيقتى بودم كه تو در اين آيه، از آن به "آب" ياد كردى، آن حقيقت اين ويژگى را داشت كه قبل از زمين و آسمان ها خلق شده بود.
    فكر مى كنم ديگر مى توانم حدس بزنم آن حقيقت چيست، آن حقيقت، نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)است كه قبل از همه چيز تو آن نور را خلق كردى.
    و امّا يك سؤال؟
    چرا در اين آيه، از آن نور به عنوان "آب" ياد كردى؟
    در اين دنياى خاكى، آب مايه حيات و زندگى است، اگر آب نباشد، هيچ موجود زنده اى باقى نمى ماند، قوام موجودات زنده به آب است، پس آب است كه سبب حيات و بقاى موجودات ديگر مى شود. نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)هم باعث بقاى موجودات است، اگر لحظه اى آن نور نباشد، همه موجودات نابود مى شوند. نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)، حجّت تو مى باشد، اگر حجّت تو نباشد، زمين و زمان زير و رو مى شود، اگر براى لحظه اى، زمين از حجّت تو خالى بماند، نظام هستى به هم مى ريزد.[120]
    وقتى آدم و حوّا را آفريدى، چشم آنان به اين نور مقدّس افتاد، از تو درباره آنان سؤال كردند، تو در جواب چنين گفتى: "اين نورى كه شما مى بينيد نور بهترين بندگان من است. بدانيد كه اگر آن ها نبودند، من شما را خلق نمى كردم ! آنان خزانه دار علم و دانش من هستند و اسرار من نزد آنان است".[121]

    * * *


    بار ديگر اين آيه را مى خوانم: "عرش خدا بر فراز آب بود". معناى "آب" را دانستم، آب در اينجا نماد ولايت و نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)است.
    امّا منظور از عرش خدا چيست؟
    بار ديگر بايد حديث داوود رَقّى را بخوانم، او نزد امام صادق(عليه السلام)رفت و از آن حضرت درباره اين آيه سؤال كرد، امام به او فرمود:
    ــ اى داوود ! بگو بدانم مردم درباره اين آيه چه مى گويند؟
    ــ عرش به معناى "تخت پادشاهى" است، آنان مى گويند كه تخت پادشاهى خدا بر روى آب بود و خدا هم بالاى آن تخت بود.
    ــ اين چه سخن باطلى است كه آنان مى گويند، چگونه ممكن است خدا بر بالاى عرش و تخت باشد؟ هر كس چنين سخنى بگويد، خدا را با ويژگى هاى مخلوقاتش وصف كرده است، خدا جسم نيست و ويژگى هاى مخلوقات خود را ندارد.
    ــ آقاى من ! برايم بگو كه منظور از اين آيه چيست؟
    ــ خدا علم و دين خود را بر "آب" عطا كرد...[122]
    آن روز داوود به جواب سؤال خود رسيد، زيرا براى فهم قرآن به در خانه كسى آمده است كه وارث علم پيامبر است.

    * * *


    بار ديگر اين آيه را مى خوانم:
    "عرش" بر "آب" قرار داشت.
    اكنون به جاى كلمه "عرش"، كلمه "علم" را قرار مى دهم و به جاى كلمه "آب"، "نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)" را قرار مى دهم.
    معناى آيه اين مى شود:
    "علم" بر "نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)" قرار داشت !
    اين ترجمه زيبا نيست، بار ديگر به روايت امام صادق(عليه السلام)مراجعه مى كنم، با توجّه به سخن آن حضرت به اين ترجمه مى رسم:
    خدا "علم" را به "نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)" عطا كرد.
    اين ترجمه زيباست و روشن و واضح !
    شايد بتوانم بگويم اين زيباترين آيه اى بود كه در اين مدّت تفسير نمودم، امروز اين قلم تجربه اى به من داد كه كمتر كسى آن را درك مى كند، كاش يك نفر به من مى گفت چگونه شكر اين نعمت را به جا آورم !

    * * *


    خدا قبل از همه چيز علم خود را به اين نور عنايت كرد، اين علم است كه ريشه همه خوبى ها و زيبايى ها مى باشد.
    وقتى كه خدا آدم و حوّا را خلق كرد، به آنان درباره آن نور چنين گفت: "آنان خزانه دار علم و دانش من هستند و اسرار من نزد آنان است"، اين سخن، ثابت مى كند كه خدا قبلاً علم خود را به اين نور مقدّس عطا كرده بود.[123]
    اكنون كه معناى اين آيه را دانستم، خيلى از مطالب برايم واضح مى شود و مى فهمم كه چرا فرشتگان از اين نور مقدّس، درس آموختند !
    وقتى خدا فرشتگان را آفريد، اين نور مقدّس به آنان ذكر توحيد را آموخت و به آنان آموزش داد اين گونه خدا را به بزرگى ياد كنند:
    سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.
    آرى، اين چهار شعار توحيد را نور مقدّس به فرشتگان ياد داد، قبل از آن، فرشتگان نمى دانستند چه بگويند و چگونه خدا را ياد كنند. اين ثمره علمى بود كه خدا به اين نور مقدّس داده بود.[124]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵۸: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن