کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    انفال : آيه ۸ - ۵

      انفال : آيه ۸ - ۵


    كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ (5 ) يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ (6 ) وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ (7 )لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الُْمجْرِمُونَ (8 )
    اكنون براى من از جنگ "بَدر" سخن مى گويى، تو به مسلمانان وعده داده بودى كه آنان را يارى كنى و بر دشمنانشان پيروز گردانى و در اين جنگ به وعده خود وفا كردى.
    وقتى اين ماجرا را مى شنوم، به يارى تو اميدوارم مى شوم و در راه تو استوار مى مانم، ماجراى جنگ "بدر" به من درس استقامت و پايدارى مى دهد.

    * * *


    مشركان مكّه آن قدر مسلمانان را در مكّه اذيّت و آزار كردند كه آنان مجبور به ترك خانه و كاشانه خود شدند، آنان زندگى خود را رها مى كردند و به مدينه مى رفتند، وقتى مسلمانى از مكّه هجرت مى كرد، مشركان مكّه همه دارايى او را تصرّف مى كردند.
    مسلمانانى كه به مدينه آمده بودند، در سختى و فقر زندگى مى كردند و شرايط سختى را سپرى مى كردند. از طرف ديگر، مسلمانانى كه در مكّه باقى مانده بودند، زير ظلم و ستم مشركان قرار داشتند.
    هر سال، تاجرانى از مكّه به شام مى رفتند و بعد از خريدن اموال زياد، به مكّه باز مى گشتند، اين كاروان از آنِ مشركان مكّه بود. به پيامبر خبر رسيد كه اين كاروان در حال بازگشت به مكّه است، كاروانى كه بيش از هزار شتر داشت و اموال زيادى را همراه داشت.
    تو از پيامبر خواستى براى جنگ با كافران از مدينه بيرون بيايد، امّا عدّه اى از مسلمانان، جنگ را خوش نداشتند و دوست نداشتند كه در جنگ شركت كنند، با اين كه مى دانستند اين جنگ، به فرمان توست امّا باز هم حرف خودشان را مى زدند، آنان از مشركان مكّه مى ترسيدند، گويى كه مى خواهند به سوى مرگ بروند و با چشم خود، مرگ را نظاره گر بودند.

    * * *


    به مسلمانان وعده دادى كه با يكى از دو گروه كافران، درگير مى شوند و در اين جنگ پيروز خواهند شد. منظور تو از دو گروه كدام بود؟ مگر كافران، دو گروه بودند؟
    كاروان تجارى به سوى مكّه به پيش مى رفت، پيامبر با يارانش در كمين آن كاروان در سرزمين "بدر" بودند، بدر، وسط راه مكّه و مدينه است.
    ابوسفيان، رهبرى كاروان را به عهده داشت، جاسوسان به او خبر دادند كه مسلمانان در كمين شما هستند، ابوسفيان هم براى نجات كاروان چاره اى انديشيد و راه خود را تغيير داد تا از مسلمانان دور بماند، او كاروان را به سوى بيابان برد و از راهى فرعى به سوى مكّه به پيش رفت.
    وقتى اين خبر به كافران مكّه رسيد كه مسلمانان تصميم دارند به كاروان آنان حمله كنند، بسيار عصبانى شدند، آنان با سپاهى كه 950 نفر عضو داشت از مكّه حركت كردند.
    اكنون مسلمانان بايد يك راه را انتخاب كنند، يا بايد به دنبال كاروان تجارى مى رفتند يا با سپاهى كه از مكّه مى آمد درگير مى شدند.
    مسلمانان دوست داشتند با كاروان تجارى كه نيروى نظامى كمى همراه آن بود، درگير شوند و اين كار براى آنان آسان تر بود، امّا تو اراده كرده بودى كه آنان با سپاه كفر درگير شوند تا آنان به سزاى اعمال خود برسند، تو مى خواستى قدرت مسلمانان را به كافران نشان بدهى و حقّ را ثابت و باطل را نابود كنى، اين اراده تو بود، سپاه كافران هرگز تصوّر نمى كردند كه در اين جنگ شكست بخورند، آنان مى دانستند كه مسلمان حدود سيصد نفر بيشتر نيستند و فقط 20 شمشير دارند.
    كافران به اميد پيروزى قطعى به سوى سرزمين بدر مى آمدند، آنان مى آمدند تا به خيال خود مسلمانان را تار و مار كنند، امّا تو چيز ديگرى اراده كرده بودى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن