کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    توبه: آيه ۲۷ - ۲۵

      توبه: آيه ۲۷ - ۲۵


    لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَة وَيَوْمَ حُنَيْن إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الاَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ (25 ) ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ (26 ) ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (27 )
    تو مى خواهى بُت پرستى به دست پيامبر در اين سرزمين نابود شود، برخى از مسلمانان از قدرت و نيروى بُت پرستان ترسيده اند، آنان با خود مى گفتند كه پيامبر چگونه مى خواهد اين كار را بكند، آنان فكر مى كردند كه اعلام جنگ با بُت پرستان، كارى خطرناك است.
    گويا مسلمانان فراموش كرده اند كه تو پيامبر خود را يارى مى كنى، از روزى كه او را به پيامبرى فرستادى، همواره يار و پشتيبان او بودى، پيامبر بارها با كافران در ميدان جنگ روبرو شد و تو هيچ گاه او را تنها نگذاشتى، فرشتگان خويش را براى يارى اش فرستادى، دل هاى ياران او را محكم و استوار ساختى تا از دشمنان خود نهراسند.
    اكنون مى خواهى از "جنگ حُنين" سخن بگويى، در سال هشتم، مسلمانان شهر مكّه را فتح كردند و آنجا را از بُت ها پاك نمودند، به پيامبر خبر رسيد كه تعداد زيادى از بُت پرستانى كه در "طائف" زندگى مى كنند، تصميم دارند به مسلمانان حمله كنند. طائف كمتر از صد كيلومتر با مكّه فاصله دارد.
    پيامبر با دوازده هزار نفر به سوى حنين حركت كرد، در آن روز مسلمانان مغرور شدند، به جاى آن كه به تو توكّل كنند، به جمعيّت زياد خود اعتماد كردند، آنان تصوّر مى كردند كه ديگر هيچ كس نمى تواند شكستشان بدهد.
    دشمن از حركت سپاه اسلام باخبر شد و در منطقه اى به نام "حنين" براى آنان كمين گذاشت. حنين، درّه اى بود كه سپاه اسلام بايد از آن عبور مى كرد و تقريباً سى كيلومتر با مكّه فاصله داشت.
    راه زيادى تا طائف مانده بود و مسلمانان به دره "حنين" رسيدند، ناگهان بُت پرستان از بالاى كوه هجوم آوردند و مسلمانان را با حمله ناگهانى خود غافلگير كردند.
    عدّه زيادى از مسلمانان فرار كردند و نظم سپاه اسلام به هم ريخت، آن روز، زيادى نيروى مسلمانان كارى از پيش نبرد، آنان بى پناه به هر سو فرار مى كردند و هيچ پناهگاهى براى خود نمى يافتند.
    در اين ميان افرادى همچون على(عليه السلام)مقاومت نمودند، عباس عموى پيامبر بر سر مسلمانان فرياد زد و آنان را به پايدارى و استقامت فرا خواند. پيامبر دست به دعا برداشت و از تو طلب يارى كرد، اينجا بود كه تو آرامش را بر دل پيامبر و مؤمنان نازل كردى. فرشتگان را به يارى آنان فرستادى و بُت پرستان را به سزاى اعمالشان رساندى و مسلمانان پيروز شدند.
    مسلمانان در آن روز از ميدان جنگ فرار كردند و پيامبر را تنها گذاشتند، امّا گروه زيادى از آنان از اين كار خود پشيمان شدند و توبه كردند و تو هم گناه آنان را بخشيدى و رحمت خود را برا آنان نازل كردى كه تو بخشنده و مهربان هستى.

    * * *


    خاطره "حنين" را براى مسلمانان يادآورى كردى تا آنان به تو توكّل كنند و بدانند كه تو هرگز پيامبر را تنها نمى گذارى، تو از پيامبر خواسته اى به بُت پرستان چهارماه فرصت بدهد و سپس با آنان وارد جنگ شود، درست است كه پيامبر على(عليه السلام)را به مكّه فرستاده است تا اين مطلب را در مكّه به بُت پرستان اعلام كند، امّا مسلمانان نبايد نگران باشند و ترس به دل خود راه دهند، تو پيامبر و دين خود را يارى مى كنى و به زودى ريشه بُت پرستى در اين سرزمين برچيده مى شود.
    تو ترسى بر دل بُت پرستان مى افكنى كه آنان جرأت جنگ با پيامبر را نداشته باشند، خيلى از مردم عادى به اسلام علاقه مند شده و مسلمان مى شوند، رهبران آنان هم مى فهمند كه ديگر نمى توان در مقابل اسلام ايستاد، آنان هم از بُت پرستى دست برمى دارند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۷: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن