کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    انفال : آيه ۵۹ - ۵۵

      انفال : آيه ۵۹ - ۵۵


    إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (55 ) الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّة وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ (56 ) فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (57 ) وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْم خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ (58 ) وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ (59 )
    در زمان پيامبر، گروهى از يهوديان در مدينه بودند، آنان قبلاً در شام (سوريه) زندگى مى كردند، آن ها در كتاب آسمانى خود خوانده بودند كه آخرين پيامبر تو در سرزمين حجاز (عربستان) ظهور خواهد كرد. به اين دليل از شام به سرزمين حجاز مهاجرت كردند. آن ها مى خواستند اوّلين كسانى باشند كه به آخرين پيامبر ايمان مى آورند. عدّه اى از آن ها در مدينه كه آن روزها "يثرب" نام داشت ساكن شدند.
    در آن زمان تمامى مردم يثرب بُت پرست بودند. يهوديان به بُت پرستان مى گفتند: "به زودى پيامبرى در اين سرزمين ظهور مى كند و به بُت پرستى پايان مى دهد".
    سال ها گذشت تا اينكه محمّد(صلى الله عليه وآله)را به پيامبرى مبعوث كردى و او به يثرب (مدينه) هجرت كرد; امّا متأسّفانه آنان به محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان نياوردند.[19]
    پيامبر با آن يهوديان پيمان نامه اى را امضاء كرد و آنان قول دادند كه هرگز با دشمنان اسلام همكارى نكنند و مسلمانان را اذيّت و آزار ندهند، امّا آنان اين پيمان خود را شكستند و به يارى بُت پرستان اقدام نمودند و در صف دشمنان ايستادند.
    اكنون با پيامبر درباره آنان سخن مى گويى: اى محمّد ! يهوديانى كه ايمان نمى آورند، از حيوانات هم پست تر هستند، تو با آنان پيمان بستى، امّا بارها پيمان شكنى كردند، زيرا آنان از عذاب روز قيامت نمى ترسند، اگر آنان را آماده جنگ يافتى و فهميدى كه مى خواهند با تو جنگ كنند، پس با چنان قدرت و شدّتى به آنان حمله كن تا مردمى كه پشتيبان آنان هستند، پراكنده شوند و عبرت بگيرند.

    * * *


    پيامبر با گروه هاى مختلف پيمان بسته بود، امّا گاهى خبرهايى به پيامبر مى رسيد كه فلان گروه، پيمان خود را شكسته اند و مى خواهند به دشمنان كمك كنند. در اين صورت وظيفه پيامبر چه بود؟ آيا بايد صبر مى كرد تا دشمنان از اين فرصت استفاده كنند و اسلام را در خطر بيندازند؟
    تو به پيامبر اجازه مى دهى كه به آنان به صورت علنى و آشكار اعلام كند كه پيمان ميان آنان، لغو شده است. پيامبر بايد به آنان اين مطلب را رسماً اعلام كند. مسلمان نبايد در پيمان خود خيانت كند، زيرا تو خيانت كاران را دوست ندارى، امّا اگر يهوديان پيمان خود را با مسلمانان شكستند، مسلمانان بايد به آنان اعلام كنند كه پيمان ميان آن ها، لغو شده است.
    اگر يهوديان فكر كنند كه هنوز مسلمانان با آنان هم پيمان هستند، ولى مسلمانان به آنان حمله ببرند، اين خيانت است، امّا اگر به آنان به صورت رسمى، خبر دهند كه پيمان ميان آنان لغو شده است، در اين صورت، اگر جنگى ميان آنان آغاز شود، ديگر خيانت نيست.

    * * *


    عدّه اى از مسلمانان وقتى فهميدند كه يهوديان پيمان خود را زودتر شكسته اند، با خود فكر كردند كه اگر بين آنان و يهوديان جنگى درگيرد، يهوديان پيروز خواهند شد. آنان پيمان شكنى يهوديان را نشانه قدرت نظامى يهوديان قلمداد كردند، در حالى كه چنين نبود، تو مسلمانان را يارى مى كنى و يهوديان هرگز نمى توانند مسلمانان را شكست بدهند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۸: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن