وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآَنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا (32 ) وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَل إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا (33 ) الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا (34 )
تو در شب قدر همه قرآن را به قلب پيامبر نازل كردى، اين نزول به صورت رسمى نبود، بلكه مخصوص خود پيامبر بود.
آن نزولى كه جنبه رسمى داشت و مردم با آن روبرو بودند، نزول تدريجى قرآن بود، يعنى قرآن در مناسبت هاى مختلف، يك آيه يا چند آيه نازل مى شد و پيامبر آن را براى مردم مى خواند.
بُت پرستان مكّه همواره به دنبال بهانه بودند. آنان شنيده بودند كه تو تورات و انجيل را يكباره بر موسى و عيسى(عليهما السلام)نازل كردى، بنابراين وقتى مى ديدند كه قرآن به صورت آيات جداگانه بر محمّد(صلى الله عليه وآله) نازل مى شود به او مى گفتند: "اگر اين قرآن از طرف خداست، چرا آن را يكجا و به صورت كتابى كامل بر تو نازل نمى كند؟".
تو قرآن را در مناسبت هاى مختلف بر پيامبر نازل كردى تا او با فرشته وحى در ارتباط باشد و اين ارتباط دائمى، قلب او را قوى تر و اراده اش را نيرومندتر سازد. تو قرآن را به ترتيبى روشن و نظمى دقيق فرستادى.
اگر همه برنامه هاى اسلام (نماز، روزه، زكات، جهاد و....) يكجا نازل مى شد، عمل به آن براى مردمى كه به بُت پرستى عادت كرده بودند، كار سختى بود، همين سبب مى شد تا آنان به سوى اسلام متمايل نشوند.
تو مى خواستى آن مردم قدم به قدم، راه هدايت را بپيمايند، آرى، قرآن تو، برنامه زندگى است نه صرفاً كتابى براى مطالعه ! تو اراده كرده بودى تا آن مردم با اين كتاب، زندگى خود را بسازند.
بُت پرستان درباره قرآن بهانه جويى كردند و تو پاسخ سؤال آنان را دادى، تو،به هر سؤال بهانه جويانه آنان، پاسخى نيكو و كامل مى دهى تا حقيقت آشكار شود.
اين كسانى كه بهانه جويى مى كنند، حقّ را شناخته اند ولى از ايمان آوردن به آن روبرمى گردانند، تو در اين دنيا به آنان فرصت مى دهى، امّا در روز قيامت، عذاب سختى در انتظارشان است، فرشتگان آنان را با صورت بر زمين مى كشانند و آنان را به سوى جهنّم مى برند، در آن روز، آنان بدترين جايگاه را دارند و گمراه ترين مردم هستند.
* * *