قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ (45 ) وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ (46 )
بار ديگر با محمّد(صلى الله عليه وآله) سخن مى گويى: "اى محمّد ! اين مردم تو را ديوانه مى خوانند و تو را مسخره مى كنند، از سخن آنان نگران مباش و كار خودت را انجام بده، به آنان بگو كه من به وسيله قرآن شما را از عذاب روز قيامت مى ترسانم".
آرى، وظيفه پيامبر اين است كه پيام مرا به آنان برساند، ديگر مهم نيست آنان ايمان مى آورند يا نه. تو مى خواهى با آنان اتمام حجّت كنى، تو انسان را آزاد آفريده اى و به او حقّ انتخاب داده اى، اين كافران تصميم گرفته اند كه ايمان نياورند، تو هم آنان را مجبور نمى كنى كه ايمان آوردند، بلكه آنان را به حال خود رها مى كنى.
آنان گوش هايى دارند كه با آن سخن حقّ را نمى شنوند، آنان خود را به كرى و كورى زده اند، وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) آنان را از عذاب مى ترساند، سخن او را نمى شنوند، آنان راه دشمنى با حقّ را پيش گرفته اند و از عذابى كه در انتظارشان است، غافل هستند.
تو به آنان نعمت هاى فراوان دادى، امّا آنان بندگى تو را نمى كنند، اگر نمونه اى از عذاب تو به آنان برسد، فرياد خواهند زد: "اى واى بر ما ! ما همه ستمگر بوديم"، امّا اين اعتراف به گناه در آن وقت براى آنان سودى ندارد، وقتى عذاب فرا رسد، ديگر كار از كار گذشته است و فرصت آنان پايان يافته است، در آن لحظه پشيمانى هيچ سودى ندارد.
* * *