کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نور: آيه ۳۵

      نور: آيه ۳۵


    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاة فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَة الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَة مُبَارَكَة زَيْتُونَة لَا شَرْقِيَّة وَلَا غَرْبِيَّة يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُور يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ (35 )
    "خدا نور آسمان ها و زمين است".
    در اين سخن فكر مى كنم، آيا تو نور هستى؟ آيا تو نورى هستى كه زمين و آسمان ها را در برگرفته اى؟
    آيا حقيقت تو از نور است؟ تو در همه جا وجود دارى، پس اگر تو نور هستى، چرا شب ها همه جا تاريك مى شود؟ اگر تو نور آسمان ها و زمين مى باشى، پس چرا در بعضى مكان ها تاريكى وجود دارد؟
    اگر من همين الآن، داخل اتاقى بروم كه پنجره اى ندارد، آنجا تاريك است، آيا من مى توانم بگويم تو در آن اتاق نيستى؟ اگر تو نور هستى، پس هرجا كه تاريكى هست، تو نبايد باشى !
    معلوم است كه تو همه جا هستى ! اين سخن قرآن است: "شما هر كجا كه باشيد، خدا با شما هست".[116]
    باز فكر مى كنم، به اين نتيجه مى رسم كه نور، خودش يك آفريده است و صفات آفريده ها را دارد، هر نورى ناگزير روزى خاموش مى شود، چطور تو مى توانى نور باشى؟
    آيا كسى مى تواند جواب مرا بدهد؟ چرا در قرآن، تو خود را "نور" معرّفى مى كنى؟
    بايد مطالعه كنم، سخنان اهل بيت(عليهم السلام) را بخوانم، حتماً پاسخ سؤال خود را خواهم يافت.

    * * *


    اسم او عبّاس شامى بود، از شام (سوريه) به مدينه آمده بود تا از امام رضا(عليه السلام)همين سؤال را بپرسد.[117]
    او رو به امام رضا(عليه السلام) كرد و گفت:
    ــ آقاى من ! معناى يك آيه براى من معمّا شده است، آيا به من كمك مى كنيد؟
    ــ كدام آيه را مى گويى؟
    ــ قرآن در سوره نور، آيه 35 مى گويد: "خدا نور آسمان ها و زمين است".[118]
    ــ منظور اين است كه خدا، هدايت كننده اهل آسمان ها و اهل زمين به سوى روشنايى ها و زيبايى ها مى باشد. فرشتگان كه در آسمان ها هستند، خدا آن ها را به سوى كمال و خوبى ها هدايت مى كند، همچنين اين خداست كه انسان ها را به خوبى ها هدايت مى كند.[119]

    * * *


    وقتى اين پاسخ امام رضا(عليه السلام) را مى خوانم، احساس كسى را دارم كه گمشده اش را يافته است، نمى دانم چگونه از تو تشكّر كنم كه تفسير واقعى اين آيه را به من آموختى.
    آرى، اگر هدايت تو نباشد، هيچ كس نمى تواند به سعادت و رستگارى برسد. وقتى كه شبى تاريك، در بيابان راه را گم مى كنم، به دنبال نورى مى گردم تا بتوانم راه را پيدا كنم، در آن تاريكى، فقط نور مى تواند مرا راهنمايى و هدايت كند. وقتى نورى را از دور مى بينم، به سوى آن مى روم، زيرا مى دانم در آنجا كسى هست كه مى تواند به من كمك كند.
    تو هدايت كننده همه جهان مى باشى، همه نيازمند هدايت تو هستند. اكنون ديگر معناى اين آيه را مى دانم، من فهميدم كه تو هدايت كننده آفريده ها مى باشى، براى همين به تو، نور گفته مى شود، امّا حقيقت تو از نور نيست، چون هيچ كس نمى تواند ذات تو را درك كند.

    * * *


    در ادامه سخن خود، مثال نورِ خود را بيان مى كنى و از "فانوس" سخن مى گويى.
    در روزگار قديم براى روشن كردن مسجد از "فانوس" استفاده مى كردند، فانوس را از سقف آويزان مى كردند و داخل آن، چراغ مى گذاشتند، نور چراغى كه داخل فانوس بود، فضاى مسجد را روشن مى كرد، البتّه گاهى به خودِ چراغ هم، فانوس مى گفتند.
    در اين آيه سخن از چراغدان است نه چراغ. به فضايى كه در آن چراغ بزرگى قرار داده مى شود تا كشتى ها در شب به ساحل هدايت شوند، "فانوس دريايى" مى گويند، اين نشان مى دهد كه فانوس به معناى "جايگاه چراغ" استفاده مى شود.
    شايد بتوان گفت كه امروزه "لوستر" جايگزين "فانوس" شده است، لوسترهاى امروزى چراغ هايى دارند كه با برق روشن مى شوند، امّا فانوس ها با چراغ هايى كه با روغن مى سوخت، روشنايى مى دادند.
    اكنون كه معناى "فانوس" روشن شد، درباره چراغ روغنى كه داخل فانوس مى گذاشتند، توضيحى مى دهم: چراغ براى افروخته شدن نياز به اين داشت كه فتيله آن همواره در روغن باشد.
    فتيله با آتش افروخته مى شد، به كمك فتيله، روغن كم كم مى سوخت و روشنايى مى داد.
    بهترين و گران ترين روغن براى اين كار، روغن زيتون بود. براى اين كه باد، شعله فتيله را خاموش نكند، روى شعله، حبابى شيشه اى قرار مى دادند كه بالاى آن باز بود و هوا را عبور مى داد.
    اكنون كه اين نكته را دانستم، سخن تو را مى خوانم:

    * * *


    نور تو، همانند فانوسى است كه در وسط آن، چراغى قرار دارد. آن چراغى كه داراى حبابى درخشنده است و همچون ستاره اى مى درخشد.[120]
    اين چراغ با روغنى افروخته مى شود كه در نوع خود بى نظير است، زيرا اين روغن از ميوه درخت زيتون گرفته شده است.
    درختى كه از ميوه آن، اين روغن تهيّه شده است درختى پربركت بوده است و در وسط باغ قرار داشته است و نه در طرف شرق يا غرب باغ. درختى كه در سمت شرق باغ باشد، صبح در سايه است، درختى كه در سمت غرب باغ باشد، عصر در سايه است و روغن ميوه آن، خوب و زلال نيست، امّا درختى كه اين روغن از ميوه آن گرفته شده است، در وسط باغ بوده است و به مقدار كافى از آفتاب بهره برده است، براى همين اين روغن، آن قدر زلال و صاف است كه نزديك است خود به خود نور بدهد، هر چند آتش به آن نرسد.
    اين ويژگى هاى اين چراغ است، معلوم است كه نور چنين چراغى دو برابر است !
    تو هر كس را كه بخواهى به نورِ خود هدايت مى كنى و اين گونه براى مردم مثال ها را بيان مى كنى و تو به همه چيز دانا هستى.

    * * *


    قرآن، نورِخدا را به فانوس مثال زد، من آن مثال را فهميدم، حالا بايد بدانم "نور خدا" چيست؟
    به مطالعه و بررسى خود ادامه مى دهم، به نكته اى عجيب مى رسم، كمتر آيه اى در قرآن پيدا كردم كه اين قدر درباره آن، حديث از اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده باشد.
    من پانزده حديث در تفسير اين آيه پيدا كردم كه همه آن ها به يك نكته اشاره داشتند.
    واقعاً برايم جالب بود، پانزده حديث از اهل بيت(عليهم السلام) در تفسير يك آيه !
    همه اين احاديث يك مطلب را به من مى گفتند: "منظور از نورِ خدا همان نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) است".
    در اين احاديث از چهارده معصوم نام برده شده است، محمّد، على، فاطمه، حسن، حسين... مهدى(عليهم السلام).[121]
    من به تحقيق خود ادامه دادم...

    * * *


    تو خداى يگانه هستى، هيچ شريكى ندارى، تو بودى و هيچ آفريده اى با تو نبود، زمين و آسمان ها نبود، هيچ چيز نبود.
    پس از آن تو اراده كردى تا جهان را خلق كنى، ابتدا حقيقتى را آفريدى كه مخلوق و آفريده تو بود، آن حقيقت، نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) بود، حقيقت ولايت بود.
    آن نور، اوّلين آفريده تو بود، آن روزى كه تو آن نور را آفريدى، هنوز زمين و آسمان ها را خلق نكرده بودى، آن نور تو را حمد و ستايش مى كرد.
    آن نور بود و تو ! هيچ آفريده ديگرى نبود، چهارده هزار سال بعد از آن، تو عرش خود را آفريدى، آن وقت بود كه آن نور را در عرش خود قرار دادى.[122]
    اين سخن درباره خلقت نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) است، هزاران سال بعد، زمين آفريده شد و بعد از سال هاى سال، تو جسم آنان را آفريدى، من از آفرينش نورِ محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)سخن مى گويم، نورى كه جسم نبود.
    آن نور، ساليان سال، در عرش تو و ملكوت تو بود، آن نور در آنجا عبادت تو را مى نمود، بعد از آن تو اراده كردى و آن نور به اين دنيا منتقل شد و در جسم محمّد، على، فاطمه، حسن، حسين(عليهم السلام) تا مهدى(عليه السلام) قرار گرفت، چهارده معصوم پاك.
    تو آن نور را نورِ خودت قرار دادى، آن نور، آفريده تو بود. فكر مى كنم با مثالى، مطلب روشن تر بشود:
    تو كعبه را خانه خودت قرار دادى !
    "خانه خدا".
    معناى "خانه خدا" چيست؟
    يعنى خانه اى كه تو آن را به عنوان خانه خود انتخاب كرده اى و به آن شرافت و عظمت دادى و آن را باشكوه قرار دادى.
    نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)، نور توست، يعنى تو آن نور را آفريدى و آن را به عنوان نور خود برگزيدى، به آن شرافت و عظمت دادى. تو خود نور ندارى، نور، يك آفريده است، تو نمى توانى نور باشى، تو از هرچه به ذهن بشر بيايد، بالاترى. تو نور ندارى زيرا ويژگى هاى آفريده هاى خود را ندارى، امّا نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) را به عنوان نور خودت انتخاب كردى.
    تو دوست داشتى تا بندگانت به وسيله آنان هدايت شوند و به كمال برسند، پس آن ها را به اين دنيا آوردى، آنان را از ملكوت خود به اين دنيا آوردى، آنان را از بزمِ مخصوص خود به اين ظلمتكده منتقل نمودى تا دست همه را بگيرند و به سوى تو راهنمايى كنند.
    آنان آمده اند تا راه تو را نشان انسان ها دهند، آمده اند تا اين دنياى تاريك را با نور خود روشن كنند، آمده اند دستگيرى كنند و همه را به سعادت و رستگارى برسانند، آمده اند تا خداجويان در اين دنيا، بى يار و ياور نباشند و راه را گم نكنند.
    وقتى اين مطالب را دانستم، مثال آن فانوس را خوب مى فهمم:
    تو در جهان، اين فانوس را قرار دادى، همه مى توانند از نور آن استفاده كنند و در پرتو آن هدايت شوند، چراغى كه در اين فانوس است، هيچ گاه خاموش نمى شود، نور آن درخشنده است.
    تو در هر زمانى، امامى قرار دادى، بعد از محمّد(صلى الله عليه وآله)، على(عليه السلام)را براى هدايت انسان ها برگزيدى.
    امروز هم مهدى(عليه السلام) امام زمان من است، او نماينده تو روى زمين است. اگر به سوى او بروم، به هدايت رهنمون مى شوم و سعادت دنيا و آخرت را از آنِ خود مى كنم.[123]
    مهدى(عليه السلام) نورِ تو در آسمان ها و زمين است، او مايه هدايتِ همه است، رهبرى است كه همه را به سوى تو راهنمايى مى كند، اگر هدايتِ او نباشد، هيچ كس نمى تواند به سعادت و رستگارى برسد.
    هر كس مى خواهد به سوى تو بيايد، بايد به سوى مهدى(عليه السلام)رو كند، فقط از راه او مى توان به تو رسيد. هر كس با او بيگانه باشد، هرگز به مقصد نخواهد رسيد.[124]
    آرى، مهدى(عليه السلام) همانند آن فانوس درخشان است كه در اين آيه درباره اش سخن گفتى.

    * * *


    در قسمت آخر اين آيه چنين مى گويى: "من هر كس را كه بخواهم به نورِ خود هدايت مى كنم".
    تو همه انسان ها را هدايت مى كنى، پيام و سخن خود را به آنان مى رسانى، راه خوب و بد را نشان مى دهى، اين اوّلين مرحله هدايت است، هدايتى كه براى همه انسان ها است.
    پس از آن، براى كسانى كه مرحله اوّل هدايت را پذيرفتند و راه حقّ را برگزيدند، هدايت ديگرى قرار مى دهى و زمينه كمال بيشتر را براى آنان فراهم مى كنى، اين دوّمين مرحله هدايت است و همان هدايت به نورِ خودت است. اين همان هدايت به نور ولايت اهل بيت(عليهم السلام) است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳۸: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن