کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فُرقان: آيه ۱۰ - ۷

      فُرقان: آيه ۱۰ - ۷


    وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الاَْسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا (7 ) أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا (8 ) انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الاَْمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا (9 ) تَبَارَكَ الَّذِي إِنْ شَاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِنْ ذَلِكَ جَنَّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ وَيَجْعَلْ لَكَ قُصُورًا (10 )
    دوست دارم بدانم چه چيز مانع ايمان آوردن بُت پرستان به محمّد(صلى الله عليه وآله)مى شد؟ راز ايمان نياوردن آنان چه بود؟
    آنان دو سخن مهم داشتند:
    * سخن اوّل
    آنان دوست داشتند تو فرشتگان را به عنوان پيامبر به زمين بفرستى، سؤال آنان اين بود كه چرا تو انسانى را به پيامبرى فرستاده اى؟ اگر تو فرشته اى را به پيامبرى مى فرستادى، حتماً آنان به او ايمان مى آوردند !
    سخن آنان اين بود: "اين ديگر چه پيامبرى است كه غذا مى خورد و مثل مردم عادى، در كوچه و بازار راه مى رود؟ محمّد ما را از عذاب روز قيامت مى ترساند، چرا فرشته اى با او نازل نشده است تا دليل راستگويى او باشد و آن فرشته ما را از عذاب بترساند؟".
    آنان از حكمت تو بى خبرند كه چنين سخنى مى گويند، حكمت تو در اين بود كه بندگان برگزيده خود را به مقام پيامبرى برسانى و آنان را الگوى همه قرار دهى، كسى كه مى خواهد الگوى انسان ها باشد بايد از جنس خود آن ها باشد، يوسف(عليه السلام)، پيامبر تو بود و وقتى زنى نامحرم او را به سوى خود فراخواند، تقوا پيشه كرد و براى همه انسان ها، الگوى عملى تقوا شد، اگر يوسف(عليه السلام)، فرشته بود، هرگز غريزه شهوت نداشت و تقواى او، براى انسان، الگو نبود.
    * سخن دوم
    اگر واقعاً تو مى خواستى انسانى را به پيامبرى بفرستى، چرا محمّد(صلى الله عليه وآله) را برگزيدى؟ محمّد(صلى الله عليه وآله) كه هيچ گنجى از طلا ندارد، او باغى كه ميوه هاى متنوّع داشته باشد، ندارد. او همچون ما ثروتمند نيست. آنان فكر مى كردند كه ثروت دنيا، نشانه ارزش انسان نزد توست.
    اين بُت پرستان وقتى مى ديدند گروهى به محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان آورده اند با خود مى گفتند كه محمّد(صلى الله عليه وآله) آنان را جادو كرده است، آنان به پيروان محمّد(صلى الله عليه وآله)مى گفتند: "شما از مردى جادوگر پيروى مى كنيد".[139]
    آن بُت پرستان چه سخنان ناروايى را درباره پيامبر تو گفتند، آنان حقّ را شناختند و آن را انكار كردند، آنان فهميدند كه قرآن، معجزه توست، محمّد(صلى الله عليه وآله)به آنان گفت: "اگر مى توانيد يك سوره مانند قرآن بياوريد"، چرا آنان يك سوره مانند قرآن نياوردند؟
    آنان با اين سخنان نتوانستند مانع رشد اسلام شوند، بلكه خود را از راه سعادت محروم كردند، آنان راه را به روى خود بستند و ديگر نمى توانند راه راست را پيدا كنند.
    تو حقّ و باطل را براى همه آشكار مى كنى، اين قانون توست، تو به همه انسان ها اختيار دادى، كافران به اختيار خود تصميم گرفتند از حقيقت رو برگردانند و براى همين از راه هدايت باز ماندند.
    تو خداى بزرگوارى هستى، اگر بخواهى مى توانى به محمّد(صلى الله عليه وآله) ثروتى بهتر از آنچه كافران گفتند، عطا كنى، تو مى توانى به او باغ هايى بدهى كه از زير درختان آن، نهرهاى آب جارى است و مى توانى به او قصرهاى باشكوه بدهى. آن كافران تصوّر مى كنند كه شخصيّت انسان به ثروت اوست، امّا چنين نيست، داشتن ثروت زياد و باغ و قصرهاى باشكوه با هدف پيامبر سازگارى ندارد، پيامبر آمده است تا انسان ها را تربيت كند، تو چنين اراده كردى كه او ثروت زيادى نداشته باشد، تو اين را براى هدف او بهتر دانستى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵۹: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن