کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    مؤمنون: آيه ۹ - ۱

      مؤمنون: آيه ۹ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1 ) الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ (2 ) وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3 ) وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ (4 ) وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (5 ) إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (6 ) فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (7 ) وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (8 ) وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ (9 )
    سخن خود را با وعده اى كه به مؤمنان مى دهى آغاز مى كنى، وعده رستگارى و سعادت. مؤمنان رستگارند، آنان در دنيا و آخرت به هدف خود كه همان رضايت و خشنودى توست مى رسند.
    اكنون براى مؤمنان هفت ويژگى ذكر مى كنى:
    * ويژگى اوّل: فروتنى در نماز
    مؤمنان هنگامى كه نماز مى خوانند، فروتن هستند. آنان توجّه دارند چه مى خوانند و با چه كسى مناجات مى كنند و خود را ذرّه اى در برابر عظمت تو مى يابند و با تمام وجود، تواضع و خشوع مى كنند.
    * ويژگى دوم: پرهيز از بيهودگى
    مؤمنان از هر گونه كار لغو و بيهوده دورى مى كنند، آنان در زندگى به دنبال هدفى مشخّص هستند و آن هدف، رضايت توست، همه كارهاى خود را با توجّه به آن هدف مى سنجند، آنان از گناهان دورى مى كنند، زيرا مى دانند گناه، آنان را از هدف دور مى كند.
    انسانى كه در زندگى هدف بزرگى ندارد، به بيهودگى رو مى آورد، خودش هم احساس بيهودگى مى كند. فرهنگ غرب از جهت مادى به انسان همه چيز مى دهد، امّا انسان را به پوچى مى رساند، براى همين است كه روز به روز، آمار خودكشى در غرب بيشتر مى شود.
    مؤمن هدفى مقدّس را براى خود انتخاب كرده است، همه كارهاى او رنگ و بوى تو را دارد، شايد او كارى به ظاهر كوچك انجام دهد، امّا اين كار كوچك با عشقى بزرگ انجام شده است و اين است كه به كار او ارزش مى دهد، او در جستجوى رضايت توست.
    چقدر تفاوت است بين انسانى هايى كه كارهاى بزرگ را با احساس بيهودگى انجام مى دهند و سرانجام به خودكشى مى رسند و بين انسان هايى كه كارهاى كوچك خود را نيز با عشقى بزرگ انجام مى دهند و سرانجام آرامش را تجربه مى كنند. آرامش فقط در گرو ايمان به توست.
    * ويژگى سوم: پرداخت زكات
    مؤمنان از آنچه كه به آنان داده اى، به ديگران انفاق مى كنند و زكات پرداخت مى نمايند، آنان نيازمندان را فراموش نمى كنند. آنان مى دانند كه از خود چيزى ندارند، اين تو هستى كه به آنان علم و دانش يا ثروت و دارايى داده اى، آنان خود را صاحب دارايى هاى خود نمى دانند، وقتى آنان به ديگران كمك مى كنند، جلوه مهربانى تو مى شوند.[74]
    * ويژگى چهارم: پاكدامنى
    مؤمنان از هر گونه آلودگى جنسى دورى مى كنند و هرگز دامن خود را به گناه آلوده نمى كنند. آميزش جنسى مردان فقط با همسر يا كنيزشان جايز است، زنان هم فقط با شوهر خود مى توانند رابطه جنسى داشته باشند. اگر كسى با مراعات قانون تو، آميزش جنسى داشته باشد، هيچ ملامت و سرزنشى بر او نيست. كسى كه از قانون تو پا فراتر گذارد، طغيان و سركشى كرده است.
    * ويژگى پنجم: امانت دارى
    مؤمنان هرگز در امانت خيانت نمى كنند، اگر كسى نزد آنان چيزى را به امانت گذاشت از آن به خوبى محافظت مى كنند و هنگامى كه صاحب امانت آن را درخواست كرد به او تحويل مى دهند.
    * ويژگى ششم: وفاى به عهد
    مؤمنان به عهد و پيمانى كه با ديگران بسته اند، پايبندند و هرگز آن را فراموش نمى كنند.
    * ويژگى هفتم: مواظبت بر نماز
    مؤمنان نماز خود را در اوّل وقت مى خوانند، آداب و شرايط نماز را مراعات مى كنند. آنان مى دانند كه نماز، معراج دل انسان است، با خواندن نمازهاى پنج گانه (صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء) دل خود را از آلودگى هاى دنيا پاك مى كنند و با تو به مناجات مى پردازند.
    اين هفت ويژگى مؤمنانى بود كه تو وعده دادى آنان سعادتمند مى شوند، جالب است كه ويژگى اوّل و ويژگى آخر آن ها درباره نماز است: "فروتنى در نماز، مواظبت بر نماز". اين اهميّت ويژه نماز را مى رساند، نماز انسان را از بدى ها و زشتى ها بازمى دارد، نماز ستون دين است، نماز معراج مؤمن است.

    * * *


    ويژگى چهارم مؤمنان، پاكدامنى بود، در دين اسلام بر عفّت و پاكدامنى تأكيد زياد شده است و بى بندوبارى جنسى و زنا به عنوان گناهان بزرگ معرّفى شده است.
    در اينجا لازم است چند نكته بنويسم:
    1 - زنا و داشتن رابطه نامشروع جنسى باعث مى شود تا پيوندهاى خانوادگى گسسته شود و جامعه به تباهى برسد.
    در جامعه اى كه زنا رواج دارد، ميل و رغبت به ازدواج كمتر مى شود، آمار طلاق زياد مى شود و روز به روز بر تعداد فرزندان نامشروع اضافه مى شود.
    سلامت جامعه به سلامتى خانواده بستگى دارد، اگر نهاد خانواده آسيب ببيند، جامعه روى سعادت را نخواهد ديد. زنا، نهاد خانواده را نابود مى كند.
    2 - اگر كسى با مراعات قانون دين، آميزش جنسى داشته باشد، هيچ ملامت و سرزنشى بر او نيست. كسى كه از قانون تو پا فراتر گذارد، طغيان و سركشى كرده است.
    در دين مسيحيّت، ازدواج نكوهش شده است و تجرّد را فضيلت بزرگى براى انسان مى دانند، مقام هاى روحانى اين دين ازدواج نمى كنند. آنان اعتقاد دارند رابطه جنسى اگر چه با همسر باشد، خلاف ارزش هاى انسانى است.
    امّا در اسلام، ازدواج پيمان مقدّسى است، اين سخن پيامبر است: "ازدواج، سنّت و شيوه من است، هر كس ازسنّت من دورى كند، از من نيست". در سخنان بزرگان دين آمده است كه ازدواج باعث مى شود نصف دين مسلمان حفظ شود.[75]
    وقتى مرد يا زن، ازدواج (دائم يا موقّت) مى كنند، مى توانند با هم رابطه جنسى داشته باشند و اين امر، هرگز در اسلام، مخالف ارزش هاى انسانى معرّفى نشده است. غريزه جنسى براى بقاى نسل انسان است و اگر به صورت صحيح و با حفظ حرمت ها ارضا شود، زمينه آرامش روحى و روانى انسان را فراهم مى سازد.
    3 - مرد مسلمان مى تواند با همسر يا كنيزِ خود رابطه جنسى داشته باشد.
    منظور از "كنيز" چيست و چرا در آيه 7 اين سوره از "كنيز" سخن به ميان آمده است؟
    اگر زن غير مسلمانى در جنگ اسير شود، به مجرّد اسارت، رابطه زناشويى او با شوهرش قطع مى شود و او بايد "عدّه" نگاه دارد، "عدّه" يعنى سپرى شدن زمانى براى اين كه معلوم شود او باردار است يا نه. عدّه اين زنان يك بار حالت زنانگى (پريود) است، اگر معلوم شد كه باردار است بايد تا زمان زايمان صبر كند.
    به هر حال، زن غير مسلمانى كه در جنگ اسير شده است، بعد از گذشت زمان "عدّه" مى تواند به عنوان كنيز به مرد مسلمانى داده شود.
    به راستى فلسفه اين قانون چيست؟
    درباره زن شوهردارِ غير مسلمان كه در جنگ اسير شده است، سه كار مى توان كرد:
    الف. او را به محيط كفر بازگرداند كه مشخّص است اين كار سبب تقويت كفر مى شود و بر خلاف اصول تربيتى اسلام است.
    ب. در ميان مسلمانان باشد و هرگز ازدواج نكند. اين راه حل ظالمانه است و مفاسدى را به دنبال دارد.
    ج. رابطه او با شوهر سابقش قطع شود و بعد از گذشت زمان "عدّه" اگر مسلمان شد از نو ازدواج نمايد، اگر در كفر خود باقى ماند، به عنوان كنيز به مسلمانى داده شود. اسلام اين راه حل را برگزيده است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۰: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن