کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    انبياء: آيه ۲۲

      انبياء: آيه ۲۲


    لَوْ كَانَ فِيهِمَا آَلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (22 )
    عدّه اى مى گويند در جهان دو خدا وجود دارد، امّا اين عقيده باطلى است، تو خداى يكتا و يگانه اى، خدايى جز تو نيست، اگر در اين جهان، چند خدا بود، جهان به تباهى كشيده مى شد.
    در همه اجزاى اين جهان هماهنگى كامل وجود دارد، اين هماهنگى نشانه آن است كه يك خدا اين جهان را اداره مى كند، زيرا اگر چند خدا در جهان بود، آنان هرگز نمى توانستند اين يكپارچگى را پديد آورند و جهان از هم پاشيده مى شد.
    وقتى چند خدا در جهان باشد، لازم است كه تصميم هاى آنان مختلف باشد، خدا به كسى مى گويند كه از خود اراده مستقل دارد. اگر چند خدا در جهان بود، يكى مى خواهد خورشيد از مشرق طلوع كند، ديگرى مى خواهد خورشيد از مغرب طلوع كند، اينجاست كه جهان به هم مى ريزد.
    اكنون كه من در جهان اين نظم و هماهنگى را مى بينم به يگانگى خدا پى مى برم.
    لا الهَ الا الله.
    نيست خدايى جز الله.

    * * *


    بُت پرستان معتقد بودند كه بُت ها شريك تو هستند و در مقابل آنان سجده مى كردند و براى آنان قربانى مى كردند.
    اكنون در اين آيه عقيده آنان را باطل اعلام مى كنى و مى گويى: "من از هر عيب و نقصى به دور هستم، من پروردگار عرش هستم، من از آنچه وصف مى كنند، بالاتر هستم".

    * * *


    در اين قسمت سه نكته بيان شده است:
    1 - آنان كه مى گويند تو شريك دارى، تو را خوب نشناختند، اين انسان است كه براى كارهاى بزرگ نياز به كمك دارد و شريك مى خواهد، قدرت تو بى پايان است، تو بى نياز هستى و براى اداره جهان به هيچ كس نياز ندارى. نيازمند بودن، عيب و نقص است، تو هرگز نيازمند نيستى. تو شريك ندارى.
    2 - تو پروردگار عرش مى باشى. منظور از "عرش"، در اين آيه، علم و دانش توست. علم و دانش تو، همه زمين و آسمان ها را فرا گرفته است. هيچ چيز از علم تو پوشيده نيست. تو خود امور جهان را تدبير مى كنى و هيچ شريكى ندارى.
    3 - تو از آنچه ديگران وصف مى كنند، بالاتر مى باشى. گاهى من تصوّرى از تو در ذهن خود مى سازم، امّا آن تصوّر چيزى است كه من آن را با عقل بشرى خود ساخته ام، تو را به چيزى تشبيه كرده ام.
    تو غير از آن چيزى هستى كه من در ذهن خود تصوّر مى كنم، من هرگز نمى توانم تو را تصوّر كنم. تو بالاتر و والاتر از اين هستى كه به تصوّر ذهن انسان در آيى !
    من فقط مى توانم تو را با صفاتى كه خودت در قرآن گفته اى، بشناسم. مى دانم كه تو بخشنده و مهربان هستى، شنونده و بينايى . از همه چيز باخبرى، هميشه بوده اى و خواهى بود، پايان ندارى همان گونه كه آغاز نداشته اى...
    من اين صفات تو را در قرآن مى خوانم و نسبت به تو شناخت پيدا مى كنم، همه اين ها كه گفتم صفات توست، امّا ذات تو چگونه است؟ اين را هرگز نمى توانم بفهمم، هرچه كه در ذهن خودم براى ذات تو تصوّر كنم، بايد بدانم كه تو غير از آن مى باشى.[12]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن