کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    نور: آيه ۵۴ - ۴۸

      نور: آيه ۵۴ - ۴۸


    وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48 ) وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49 )أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمَ الظَّالِمُونَ (50 )إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51 )وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ (52 ) وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لَا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (53 ) قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (54 )
    گروهى از منافقان در مدينه زندگى مى كردند، آنان خطر بزرگى براى اسلام بودند، تو آنان را به مسلمانان معرّفى كردى و از نشانه هاى آنان سخن به ميان آوردى.
    منافقان كسانى بودند كه هر وقت دين براى آنان نفع مادّى داشت، ادّعاى ايمان مى كردند، امّا اگر مى فهميدند دين براى آنان سودى ندارد، از ايمان دست برمى داشتند.
    وقتى يكى از آن منافقان با مسلمانى اختلاف پيدا مى كرد، آن مسلمان مى گفت: "بيا با هم نزد پيامبر برويم تا او ميان ما قضاوت كند"، اگر پيامبر حقّ را به مسلمان مى داد، آن منافق سخن پيامبر را نمى پذيرفت، امّا اگر پيامبر به نفع او حكم مى داد، سخن پيامبر را با اشتياق مى پذيرفت.
    آيا دل هايشان بيمار بود؟ آيا دچار شك و ترديد شده بودند؟ آيا مى ترسيدند كه تو و پيامبرت در حقّ آنان ظلم و ستم كنى؟ تو و پيامبر هرگز به كسى ظلم نمى كنيد، اين منافقان هستند كه به خود ظلم مى كنند، از پذيرش حقّ روى برمى گردانند و سرمايه هاى وجودى خويش را تباه مى كنند.
    آرى، منافقان تسليم سخن و قضاوت پيامبر نبودند، امّا به راستى مؤمنان چگونه بودند؟ وقتى مؤمنان به حكم تو و حكم پيامبر تو فراخوانده شدند، چنين گفتند: "حكم خدا را شنيديم و اطاعت مى كنيم"، اين مؤمنان به سعادت رسيدند، آرى، هر كس از تو و پيامبرت اطاعت كند و از تو بيم داشته باشد و تقوا پيشه كند، به رستگارى مى رسد.
    مؤمنان از پيامبر تو با تمام وجود اطاعت مى كردند و حاضر بودند جان خويش را فداى پيامبر كنند، امّا منافقان در لحظه هاى حسّاس پيامبر را تنها مى گذاشتند، آنان نزد پيامبر مى آمدند و به نام تو سوگندهاى سخت ياد مى كردند كه پيامبر را يارى كنند، آنان چنين مى گفتند: "اى پيامبر ! به خدا قسم، هر وقت تو فرمان بدهى ما براى مقابله با دشمن به ميدان مبارزه مى رويم".
    تو از پيامبر خواستى تا به آن منافقان چنين بگويد: "اين قدر قسم بيهوده نخوريد، اگر راست مى گوييد در عمل، اطاعت خود را نشان بدهيد، بدانيد كه خدا بر همه كارهاى شما آگاهى دارد، از فرمان خدا و فرمان من كه پيامبر او هستم اطاعت كنيد".
    وقتى زمان جنگ فرا مى رسيد، منافقان به يارى پيامبر نمى آمدند و به عهد خود وفا نمى كردند، آنان مسئول كارهاى خود بودند، پيامبر وظيفه خود را انجام داد، اگر منافقان از پيامبر اطاعت مى كردند، هدايت مى يافتند و رستگار مى شدند، پيامبر وظيفه اى جز پيام رسانى آشكار نداشت، او هيچ كس را مجبور به ايمان نمى كند، او فقط حقّ و باطل را براى مردم بيان مى كند، اين مردم هستند كه بايد به اختيار خود، راه خود را انتخاب كنند.
    آرى، اين كه عدّه اى از كسانى كه اطراف پيامبر بودند، منافق باشند، نشانه شكست تلاش پيامبر نيست. پيامبر وظيفه اى جز رساندن پيام نداشت، او وظيفه اش را به خوبى انجام داد و تو به او پاداش مى دهى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴۷: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن