کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    محمّد: آيه ۳۱ - ۲۹

      محمّد: آيه ۳۱ - ۲۹


    أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ (29 ) وَلَوْ نَشَاءُ لاََرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيَماهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ (30 ) وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الُْمجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ (31 )
    منافقان در مسجد مدينه حاضر مى شدند و پشت سر پيامبر نماز مى خواندند، امّا با دشمنان اسلام همكارى داشتند و براى ضربه زدن به اسلام نقشه مى كشيدند، آنان خيال مى كردند كه براى هميشه مى توانند چهره درونى خود را از پيامبر مخفى نگاه دارند.
    آنان به مرض نفاق و دورويى مبتلا شده بودند و بر اين خيال بودند كه تو كينه ها و دشمنى هاى آنان را آشكار نمى كنى، تو اكنون به پيامبر خود چنين مى گويى: "اى محمّد ! اگر بخواهم مى توانم آنان را به تو نشان دهم تا آنان را به قيافه هايشان بشناسى، هر چند تو مى توانى آنان را از روش سخن گفتنشان بشناسى. من به كردار پنهان و آشكار بندگان خود آگاهم، من بندگان خود را امتحان مى كنم تا براى همه معلوم شود جهادگران و صابران واقعى چه كسانى هستند، من بندگانم را امتحان مى كنم تا معلوم شود چه كسى راست مى گويد و چه كسى دروغ".
    آرى، منافقان وقتى در ميان مسلمانان بودند از ايمان و فداكارى سخن مى گفتند، آنان زيبا سخن مى گفتند، امّا وقتى زمان عمل فرا مى رسيد و جنگى آغاز مى شد، بهانه مى آوردند و در ميدان جنگ شركت نمى كردند. تو قدرت داشتى كه وقتى سپاه كفر به سوى مدينه حمله مى كرد، آنان را با صاعقه اى آسمانى نابود كنى، امّا چنين كارى نكردى، زيرا مى خواستى مؤمنان از منافقان جدا شوند، ميدان جنگ، ميدان امتحانى است كه راستگويان از دروغگويان جدا مى شوند، وقتى همه جا آرامش است خيلى ها ادّعاى ايمان مى كنند، ولى وقتى سختى جنگ فرا رسد، معلوم مى شود كه دينداران واقعى چه كسانى هستند.

    * * *


    آيه 30 را يك بار ديگر مى خوانم، خدا به پيامبرش چنين مى گويد: "اى محمّد ! اگر بخواهم مى توانم آنان را به تو نشان دهم هر چند تو مى توانى آنان را از روش سخن گفتنشان بشناسى".
    پيامبر چگونه مى توانست منافقان را از روش سخن گفتنشان بشناسد؟
    ممكن نيست كه انسان مطلبى را در دل داشته باشد و بتواند آن مطلب را براى مدّت طولانى پنهان كند. سرانجام آن مطلب در لابه لاى سخنان او آشكار مى شود.
    منافقان به مسجد مى آمدند و پشت سر پيامبر نماز مى خواندند، امّا دشمنى اسلام را به دل داشتند، آنان تلاش مى كردند كه اين مطلب را مخفى كنند، ولى آنان به مسلمانان كنايه و زخم زبان مى زدند. آنان همواره مردم را از كافران مى ترساندند و به مسلمانان مى گفتند: "كافران قدرت و نيروى زيادى دارند، ما هرگز نمى توانيم آنان را شكست بدهيم، جنگ با كافران، كارى بيهوده است".
    وقتى منافقان اين گونه سخن مى گفتند، راز دل آنان آشكار مى شد، هر كس كه كمى دقّت مى كرد مى فهميد كه آنان همان منافقانى هستند كه قرآن درباره آنان سخن گفته است.

    * * *


    منافقان فقط در زمان پيامبر نبودند، در هر زمانى افرادى پيدا مى شوند كه براى منافع دنيايى خود، از دين دَم مى زنند امّا دل هاى آنان از نور ايمان خالى است و به مرض نفاق مبتلا شده اند.
    روزى امام صادق(عليه السلام) براى يكى از ياران خود آيه 30 اين سوره را خواند و سپس به او چنين فرمود: "خدا به پيامبر خبر داد كه او مى تواند منافقان را از روش سخن گفتنشان بشناسد، منظور از روش سخن گفتن آنان، همان بغض و كينه على(عليه السلام)مى باشد".[113]
    آرى، منافق كسى است كه نماز مى خواند، روزه مى گيرد امّا بغض و دشمنى على(عليه السلام) را به دل دارد، چنين كسى از رحمت خدا دور است.
    راه على(عليه السلام)، راه امامت است.
    امامت هم ادامه راه توحيد و نبوّت است، هر كس از اين راه روى برتابد، بر باطل است و هرگز سعادتمند نخواهد شد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳۹: از كتاب تفسير باران، جلد يازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن