کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    زُخرُف: آيه ۳۵ - ۳۱

      زُخرُف: آيه ۳۵ - ۳۱


    وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْءانُ عَلَى رَجُل مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيم (31 ) أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَةُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32 )وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ (33 )وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ (34 )وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35 )
    محمّد(صلى الله عليه وآله) آنان را به يكتاپرستى فرا مى خواند، ولى آنان مى گفتند: "چرا اين قرآن بر مردى بزرگ و ثروتمند از اين دو شهر (مكّه و طائف) نازل نشده است؟".
    بيشتر ثروتمندان آن روزگار در دو شهر مكّه و طائف زندگى مى كردند، مكّه شهرى تجارى بود و طائف شهرى مناسب براى كشاورزى بود.
    معيار ارزش انسان ها نزد آنان فقط ثروت و رياست بود، آنان تصوّر مى كردند كه هر كس ثروت بيشترى داشته باشد تو او را بيشتر دوست دارى و مقامش نزد تو بالاتر است، آنان تعجّب مى كردند كه چرا شخصى مانند محمّد(صلى الله عليه وآله) كه دستش از مال دنيا خالى است، پيامبر شده است.
    به راستى آنان در جهل و نادانى بودند.
    مگر اختيار رحمت تو به دست آن هاست؟
    مگر رحمت تو را آنان تقسيم مى كنند؟
    مگر كار به دست آنان است كه به هر كس بخواهند نبوّت عطا كنند و هر كس را كه بخواهند از نبوّت محروم كنند؟
    هرگز.
    تو خود رحمت خويش را تقسيم مى كنى، تو مى دانى چه كسى شايستگى مقام پيامبرى را دارد.
    آنان چقدر جاهل و نادانند كه خيال مى كنند هر كس ثروت بيشترى دارد تو او را بيشتر دوست دارى.
    هرگز چنين نيست. كسى كه ثروت زيادى دارد، معلوم نيست كه تو او را دوست داشته باشى !
    تو زندگى دنيا را ميان انسان ها تقسيم نمودى، بعضى را بر بعضى ديگر برترى دادى. تو چنين اراده كردى كه برخى، برخى ديگر را به كار گيرند و انسان ها با هم همكارى داشته باشند.
    نبايد اين تفاوت هاى ظاهرى، انسان ها را فريب دهد، به راستى كه رحمت تو از همه ثروتى كه انسان ها جمع مى كنند، بهتر است.
    ثروت دنيا نزد تو آن قدر بى ارزش است كه فقط بايد نصيب افراد بى ارزش شود. بندگان خوب تو از چيزهايى كه ارزش واقعى دارند، بهره مند شوند.
    آرى ! دنياىِ بى ارزش بايد فقط نصيبِ انسان هاى بى ارزش مى شد !
    امّا اگر تو چنين كارى مى كردى، چه اتّفاقى مى افتاد؟
    انسان هاى كم ظرفيّت و دنياطلب به كفر علاقه پيدا مى كردند و همه راه كفر را برمى گزيدند تا از دنيا بهره مند شوند.
    تو مى دانستى كه انسان ها دنياطلب هستند و اگر دنيا را فقط به كافران مى دادى، آنان براى رسيدن به دنيا به كفر علاقه مند مى شدند و اين فتنه اى بزرگ بود.
    پس تو تصميم گرفتى دنيا را هم به مؤمن و هم به كافر بدهى. مؤمنان زيادى هستند كه ثروتمند هستند همان طور كه كافران زيادى هم ثروتمندند. از طرف ديگر مؤمنان فقير هم وجود دارند، همان گونه كه كافران فقير هم وجود دارند. اكنون انسان ها مى دانند كه ثروت دنيا ربطى به ايمان و كفر ندارد، آنان از اين فتنه نجات پيدا كردند.
    اگر انسان ها داراى درك و شعور بالايى بودند، در اين فتنه قرار نمى گرفتند تو ثروت دنيا را فقط به كافران مى دادى، خانه هاى زيبا از نقره كه پلّه هاى فراوان داشته باشد، خانه هايى كه داراى درهاى بزرگ و تخت هاى زيبا باشد كه بر روى آن تكيه كنند و تو زيورها و زينت هاى ديگرى به آنان مى دادى.
    آرى، دنيا نزد تو هيچ ارزشى ندارد. اگر دنيا به اندازه بال مگسى نزد تو ارزش داشت، ذرّه اى از آن را هم نصيب كافران نمى كردى.[59]
    به راستى كه تو آخرت را براى پرهيزكاران قرار دادى، آخرتى كه هرگز نابود نمى شود.

    * * *


    مردم مكّه تصوّر مى كردند كه اگر كسى ثروتمند باشد، نزد تو گرامى و عزيز است، پس وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) پيامبر شد تعجّب كردند كه چرا تو او را كه فقير است انتخاب كرده اى.
    آنان باور داشتند كه هر كس فقير باشد، نزد تو جايگاهى ندارد، اين باور غلطى بود، آنان نمى دانستند كه دنيا براى تو بسيار بى ارزش است، آن قدر بى ارزش كه اگر ترس از آن فتنه نبود، كارى مى كردى كه مردم ثروت را نشانه كفر بدانند.
    آرى، دنيا آن قدر بى ارزش است كه مى توانست نشانه كفر باشد و وضع جامعه به گونه اى باشد كه هر كس كه ثروتمند باشد، مردم بفهمند كه او كافر است كه ثروت دارد، امّا اين كار، فتنه اى را در پى داشت و سبب مى شد كه انسان هاى كم ظرفيّت به سوى كفر رو آورند، به همين خاطرتو ثروت را بين مؤمن و كافر تقسيم كردى. امروز ديگر ثروت نشانه كفر نيست.



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶۴: از كتاب تفسير باران، جلد يازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن