وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آَنِفًا أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ (16 ) وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآَتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ (17 )
وقتى تاريخ را مى خوانم مى بينم كه در زمان پيامبر، افرادى در مدينه بودند كه نزد پيامبر مى آمدند و مى گفتند كه ما به تو ايمان آورده ايم، امّا آنان دروغ مى گفتند، دل و زبان آن ها يكى نبود، زبان آن ها، چيزى مى گفت و قلب آن ها چيز ديگر، تو آن ها را "منافق" ناميدى.
منافقان به مسجد مى آمدند و به سخنان پيامبر گوش مى دادند ولى وقتى از مسجد بيرون مى رفتند به مؤمنان مى گفتند: "آيا شما فهميديد كه اين مرد چه گفت؟"، تو بر دل آنان مهر زدى و آنان از هوس هاى خود پيروى كردند.
تو به همه انسان ها، نور عقل و فطرت داده اى تا بتوانند راه سعادت را پيدا نمايند، امّا آنان راه نفاق و دورويى را انتخاب كردند، اين بود كه نور عقل و فطرت در دل هايشان خاموش شد. اين قانون توست: هر كس لجاجت به خرج دهد و بهانه جويى كند و معصيت تو را انجام دهد، نور فطرت از او گرفته مى شود.
ولى مؤمنان وقتى سخن پيامبر را مى شنيدند آن را با تمام وجود مى پذيرفتند و تو هر چه بيشتر آنان را هدايت كردى و به آنان توفيق پرهيزكارى عطا كردى.
تو كسى را كه در راه تو تلاش مى كند، تنها نمى گذارى و او را به راه هاى معرفت، لطف و رحمت خويش راهنمايى مى كنى، تو اين گونه هر چه بيشتر آنان را هدايت مى كنى.
چه مژده اى از اين بهتر و زيباتر !
كسى كه تو او را راهنما باشى، هرگز گمراه نمى شود، او به سر منزل سعادت و رستگارى رهنمون مى شود و از همه فتنه ها رهايى مى يابد. تو به او بصيرتى مى دهى تا بتواند در ميان همه تاريكى ها، راه راست را انتخاب كند.
آرى، تو همراه و هميار او هستى، اين گونه است كه يأس ها به اميد تبديل مى شود، او ديگر احساس تنهايى نمى كند. او هميشه دست يارى تو را همراه خود مى بيند، در اوج تنهايى ها و سختى ها، همچون كوهى استوار مى ايستد و خم به ابرو نمى آورد.
* * *