کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    محمّد: آيه ۶ - ۱

      محمّد: آيه ۶ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (1 ) وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآَمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّد وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ (2 ) ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ (3 )فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْض وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (4 )سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ (5 )وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ (6 )
    بُت پرستان مكّه هر قدر مى توانستند با محمّد(صلى الله عليه وآله) دشمنى كردند و سرانجام تصميم گرفتند او را به قتل برسانند، امّا تو به محمّد(صلى الله عليه وآله)فرمان دادى تا به شهر مدينه هجرت كند و او را يارى كردى و او توانست به سلامت به مدينه برسد.
    با هجرت او به مدينه، روز به روز بر قدرت مسلمانان افزوده شد و محمّد(صلى الله عليه وآله)توانست حكومتى در مدينه تشكيل دهد، اين تهديد بزرگى براى بُت پرستان مكّه بود، آنان به دنبال فرصتى بودند تا به مدينه حمله كنند و محمّد(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان را به قتل برسانند.
    مسلمانانى كه به مدينه آمده بودند، شرايط سختى را سپرى مى كردند، آنان همه ثروت و دارايى خود را در مكّه گذاشته بودند و به مدينه هجرت كرده بودند، كافران ثروت و دارايى آنان را به يغما برده بودند.
    هر سال، تاجرانى از مكّه به شام مى رفتند و بعد از خريدن اموال زياد، به مكّه باز مى گشتند، اين كاروان از آنِ مشركان مكّه بود. به پيامبر خبر رسيد كه اين كاروان در حال بازگشت به مكّه است، كاروانى كه بيش از هزار شتر داشت و اموال زيادى را همراه داشت.[107]
    اينجا بود كه تو از محمّد(صلى الله عليه وآله)خواستى براى جنگ با كافران از مدينه بيرون بيايد، محمّد(صلى الله عليه وآله)همراه ياران خود از مدينه حركت كرد. ابوسفيان، رهبرى كاروان تجارى كافران را به عهده داشت، جاسوسان به او خبرِ كمين مسلمانان را دادند، او با شنيدن اين خبر، از مسير ديگرى كاروان را به سوى مكّه حركت داد.
    وقتى اين خبر به كافران مكّه رسيد كه مسلمانان تصميم دارند به كاروان آنان حمله كنند، بسيار عصبانى شدند، آنان با سپاهى 950 نفرى از مكّه حركت كردند، كافران يقين داشتند كه در اين جنگ پيروز مى شوند، زيرا مسلمانان حدود سيصد نفر بيشتر نبودند و فقط 20 شمشير داشتند، كافران در اين جنگ پول زيادى خرج كردند، بعضى از آنان، ده شتر براى غذاىِ لشكريان كشتند، عدّه اى از فقيران مكّه به طمع جايزه به سپاه آنان پيوستند، آنان فكر مى كردند كه با اين كارها مى توانند اسلام را نابود كنند.
    اكنون تو اين آيات را نازل مى كنى و با مسلمانان چنين سخن مى گويى:

    * * *


    اى مسلمانان ! من اعمال كافران را نابود مى كنم، همان كافرانى كه مردم را از راه من بازداشتند. من تلاش آنان را بى اثر مى كنم.[108]
    اى مسلمانان ! من مؤمنان نيكوكارى را كه به قرآن ايمان آوردند، يارى مى كنم، همان مؤمنانى كه باور دارند اين قرآن، حقّ است و از طرف من نازل شده است. من گناه آنان را مى بخشم و كار دنيا و آخرت آنان را اصلاح مى كنم.
    اى مسلمانان ! من تلاش كافران را بى اثر مى كنم، زيرا آنان از باطل پيروى كردند، اين قرآن، پيام حقّى است كه از طرف من نازل شده است، مؤمنان با يارى من پيروز مى شوند و كافران هم به هدف خود نمى رسند.
    اى مسلمانان ! وقتى در ميدان جنگ با كافران روبرو شديد با آنان بجنگيد و جنگ را آن قدر ادامه دهيد تا دشمن از پاى درآيد، پس از آن، اسيران را محكم به بند كشيد تا بعداً يا آنان را آزاد كنيد يا براى آزادى آنان، فديه بگيريد. بدانيد كه اين برنامه شماست، با كافران بجنگيد تا زمانى كه قدرت آنان در هم شكسته شود.
    اى مسلمانان ! از سختى جنگ شانه خالى نكنيد، بدانيد اگر من مى خواستم خودم كافران را مجازات كنم، زلزله يا صاعقه اى بر آنان مى فرستادم و همه را نابود مى كردم، امّا من مى خواهم شما را امتحان كنم تا ميزان ايمان شما آشكار گردد.
    اى مسلمانان ! بدانيد كسانى كه در راه من كشته مى شوند، هرگز اعمالشان را بى پاداش نمى گذارم، من در روز قيامت آنان را به بهشت راهنمايى مى كنم و كارشان را اصلاح مى كنم و از گناهانشان مى گذرم، من آنان را به بهشتى وارد مى كنم كه قبلاً آن را براى آنان بازگو كرده ام، بهشتى كه از زير درختان آن، نهرهاى آب جارى است.

    * * *


    در اينجا از جنگ با كافران سخن گفتى و مسلمانان همراه با پيامبر به جنگ كافران رفتند و تو آنان را يارى كردى و آنان توانستند هفتاد نفر از بزرگان مكّه را به قتل برسانند، يكى از آنان، ابوجهل بود، همان كسى كه مسلمانان را شكنجه مى داد و تعدادى از مسلمانان را به شهادت رسانده بود، همچنين مسلمانان هفتاد نفر از كافران را اسير كردند و آنان را به مدينه آوردند.
    سال ها پيش وعده چنين پيروزى را به مسلمانان داده بودى، تو به وعده ات عمل نمودى. اين يك پيروزى بزرگ بود.
    تو درباره اسيران به مسلمانان اختيار دادى كه يا بر آنان منّت نهند و آنان را آزاد كنند يا اين كه به خويشاوندان آنان كه در مكّه بودند خبر بدهند تا پولى براى آزادى آنان بفرستند و در مقابل آن پول آنان را آزاد كنند. مسلمانان در آن زمان در شرايط سخت اقتصادى بودند و براى همين راه دوم را انتخاب نمودند و با دريافت پول، آن اسيران را آزاد نمودند.
    اگر لشكر مسلمانان و سپاه كافران روبروى هم قرار گيرند، يكى از دو حالت وجود دارد:
    الف. دفاع
    وقتى كافران به مسلمانان حمله كنند و مسلمانان از خود دفاع مى كنند، در اين صورت مسلمانان وظيفه دارند تا با آنان مقابله كنند و از خود و ناموس و آيين خود دفاع كنند و دست دشمن متجاوز را قطع كنند.
    ب. جنگ
    وقتى كه كافران جنگ را آغاز نكرده اند، بلكه اين مسلمانان هستند كه جنگ را آغاز مى كنند.
    مسلمانان با شرايط خاصّى مى توانند براى ريشه كن كردن كفر و بُت پرستى با كافران و بُت پرستان بجنگند. اين جنگ براى خدا و در راه اوست و بر خلاف جنگ هاى ديگر، اصول اخلاقى در آن رعايت مى شود، زيرا پيامبر و يا امام معصوم رهبرى آن را به عهده دارد.
    جنگ با كافران فقط در صورتى جايز است كه پيامبر و يا امام معصوم فرماندهى آن را به عهده داشته باشد، چون پيامبر يا امام معصوم از هر خطايى به دور است، براى همين هرگز اين جنگ براى به دست آوردن غنيمت يا كشورگشايى نيست، بلكه هدف آن نجات انسان ها از بُت پرستى است.
    در حديثى كه از امام صادق(عليه السلام)به ما رسيده به اين نكته تأكيد شده است كه جنگ با كافران اگر به فرمان امام معصوم نباشد، حرام است و گناه بزرگى محسوب مى شود.[109]
    اگر به تاريخ اسلام مراجعه كنيم، مى بينيم كه على(عليه السلام) در زمان پيامبر در جنگ هاى مختلفى شركت نمود و با شجاعت هاى خود سبب پيشرفت اسلام و نابودى شرك و بُت پرستى شد، امّا پس از وفات پيامبر، مسلمانان، ابوبكر و عمر و عثمان را به عنوان خليفه، انتخاب نمودند، در زمان اين سه خليفه، مسلمانان، گروه گروه به كشورهاى ديگر حمله كردند و به اسم جنگ با كافران، آن كشورها را تصرّف كردند و به غنيمت هاى زيادى رسيدند.
    اكنون سؤال مهمّى براى همه مطرح است: على(عليه السلام) كه در زمان پيامبر در صف اوّل همه جنگ ها بود، چرا حتّى براى يك بار در اين جنگ ها شركت نكرد؟
    هيچ كدام از امامان معصوم(عليهم السلام)در جنگ هاى اين چنينى شركت نكردند، زيرا مى دانستند كه اين جنگ ها براى خدا و در راه خدا نيست. آنان پيروان خود را از شركت در اين جنگ ها منع مى كردند و اين نكته بسيار مهمّى است كه بايد به آن توجّه كنيم.
    هر كسى اجازه ندارد به اسم گسترش اسلام و مبارزه با بُت پرستى، اسلحه در دست بگيرد و به جنگ كافران برود، اگر كافران به ما كارى نداشتند و به ما حمله نكردند، نبايد جنگ را با آنان آغاز كنيم، آرى، اگر پيامبر يا امام معصوم، فرمان جنگ با كافران را دادند، بايد مسلمانان اطاعت كنند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲۸: از كتاب تفسير باران، جلد يازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن