کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فُصِّلَت: آيه ۴۴ - ۴۰

      فُصِّلَت: آيه ۴۴ - ۴۰


    إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آَيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَنْ يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آَمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (40 ) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ (41 ) لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيم حَمِيد (42 ) مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَة وَذُو عِقَاب أَلِيم (43 ) وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآَنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آَيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آَمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آَذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَان بَعِيد (44 )
    اين سخن بزرگان مكّه بود: "اى مردم ! به هوش باشيد، محمّد با قرآنش، جادو مى كند، مبادا با شنيدن سخنش جادو شويد ! محمّد دروغگويى بيش نيست، او شما را به گمراهى فرا مى خواند، او مردى ديوانه است، قرآن او، افسانه است".
    تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) خواستى تا در برابر سخنان آنان شكيبايى كند كه پيروزى از آنِ اوست، تو مى دانى كه محمّد(صلى الله عليه وآله) با شنيدن اين سخنان دلگير شده است، پس با او اين گونه سخن مى گويى:
    اى محمّد ! كسانى كه با شنيدن قرآن، راه كفر را مى پيمايند هرگز از نظر من پنهان نيستند. من در اين دنيا به آنان چند روزى مهلت مى دهم و آنان خيال مى كنند كه عذابى در كار نيست و سرانجامِ آنان با مؤمنان يكسان است، امّا آنان اشتباه مى كنند، هرگز سرنوشت كافران با مؤمنان يكسان نيست. كافران در آتش جهنّم افكنده مى شوند و مؤمنان در امن و امان خواهند بود.
    اى محمّد ! به كافران بگو كه هر كارى دلشان مى خواهد انجام دهند كه من از همه كارهاى آنان آگاهم و آنان را مى بينم.
    من قرآن را براى هدايت آنان فرستادم و آنان به آن كفر ورزيدند و آن را جادو و افسانه و دروغ پنداشتند، آنان بايد بدانند كه عذابى سخت در انتظارشان است.
    مگر تو از آنان نخواستى كه اگر در قرآن، شك دارند فقط يك سوره مانند آن بياورند؟ چرا به اين سخن تو گوش نكردند؟ چرا يك سوره مانند قرآن نياوردند.
    اى محمّد ! اگر همه انسان ها و جنّ ها هم جمع شوند، نمى توانند يك سوره مانند آن بياورند.
    اى محمّد ! آنان حقّ را شناختند و فهميدند قرآن، معجزه است، امّا به آن ايمان نياوردند.
    قرآن، سخن و كلام من است. معجزه اى بزرگ و شكست ناپذير !
    معجزه اى براى حال و آينده !
    نه يك كلمه از آن كم مى شود و نه يك كلمه به آن اضافه مى شود !
    اين وعده من است: قرآن هرگز تحريف نمى شود، زيرا من آن را نگهبانم كه من فرزانه و ستودنى هستم.
    اى محمّد ! اين مردم تو را دروغگو، جادوگر و ديوانه خواندند، بدان كه اين سخنان آنان، تازگى ندارد، پيامبرانى كه قبل از تو بودند نيز اين سخنان را شنيده اند، تو از اين سخنان اندوهناك مباش و وظيفه خودت را انجام بده و به وعده من دل خوش دار ! من پيروان تو را از لطف خود بهره مند مى سازم و گناهشان را مى بخشم و دشمنانت را به عذابى دردناك گرفتار مى سازم.
    اى محمّد ! دشمنان قرآن به تو گفتند: "چرا قرآن به زبان عربى است؟ بايد قرآن به زبان ديگرى مى بود". اين چه سخنى است كه آنان به زبان مى آورند؟
    اگر من قرآن را به زبان ديگرى مى فرستادم، آن وقت به تو مى گفتند: "اى محمّد ! چرا سخنان اين كتاب براى ما روشن نيست؟ زبان ما، عربى است، پس چرا قرآن به زبان ديگرى است؟".
    اى محمّد ! قرآن براى مؤمنان مايه هدايت است و دردهاى روح و جانشان را شفا مى دهد، امّا كافران نمى خواهند سخن حقّ را بشنوند و نمى خواهند حقيقت قرآن را ببينند، آنان خودشان را به كرى و كورى زده اند و نمى خواهند حقيقت را بفهمند.

    * * *


    بزرگان مكّه وقتى ديدند كه مردم به شنيدن قرآن علاقه پيدا كردند، نگران شدند، آنان مى دانستند كه قرآن مى تواند دل هاى مردم را به سوى خود جذب كند زيرا قرآن با زبانى شيوا و روشن و به دور از پيچيدگى با مردم سخن مى گفت و همه پيام آن را مى فهميدند.
    آنان نزد محمّد(صلى الله عليه وآله) آمدند و به او گفتند: "ما نشنيده ايم كه كتابى از آسمان به زبان عربى نازل شود ! كتاب تورات به زبان عِبرى نازل شده است، چرا قرآن تو به زبان عبرى نيست، اگر قرآن به زبان عِبرى بود، ما به آن ايمان مى آورديم، چون در نظر ما اهميّت ويژه اى پيدا مى كرد".
    آنان اين سخن را به محمّد(صلى الله عليه وآله)گفتند و فكر كردند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)ديگر به زبان عِبرى سخن خواهد گفت، امّا هرگز چنين اتّفاقى نيفتاد. خدا مى دانست كه هدف اصلى آنان از اين سخن چيست.
    آنان دوست داشتند تا قرآن به زبان عبرى باشد، تا مردم آن را نفهمند و كسى براى شنيدن قرآن نزد محمّد(صلى الله عليه وآله)جمع نشود و ديگر لازم نباشد آنان پنبه به مردم بدهند.
    براى چه آنان به مردم پنبه مى دادند؟
    روزى بزرگان مكّه دور هم جمع شدند و با يكديگر چنين سخن گفتند:
    ــ ايّام حجّ نزديك است و اين بهترين فرصت براى محمّد است و بزرگ ترين تهديد براى ما ! ما بايد فكرى كنيم.
    ــ محمّد براى مردم قرآن مى خواند. نمى دانم چرا همه با شنيدن قرآن شيفته آن مى شوند.
    ــ حال چه كنيم؟
    ــ بايد پنبه هاى زيادى خريدارى كنيم.
    ــ پنبه براى چه؟
    ــ ما پنبه هاى تميز و درجه يك خريدارى مى كنيم و كنار كعبه مى ايستيم و وقتى مردم مى خواهند طواف كنند اين پنبه ها را به آنان مى دهيم تا در گوش هايشان بگذارند. آن وقت ديگر آن ها صداى محمّد را نمى شنوند.
    ــ فكر خوبى است. بايد از فردا اين كار را آغاز كنيم.
    آن ها فكر مى كردند كه با اين كار مى توانند حقيقت را پنهان نمايند، امّا آنان هرگز نتوانستند به هدف خود برسند.
    اگر قرآن به زبان عبرى نازل مى شد، همين كافران به محمّد مى گفتند: "اى محمّد ! تو مى گويى براى هدايت اين مردم مبعوث شده اى، اين مردم به عربى سخن مى گويند، چرا قرآن تو به زبان عبرى است؟ اين مردم كه سخن تو را نمى فهمند. به جايى برو كه سخنت را بفهمند و با آنان سخن بگو !".
    آرى، اين كافران بيماردلانى بيش نيستند كه هر برنامه اى پياده گردد، به آن ايراد مى گيرند و بهانه اى مى تراشند. اگر قرآن به زبان عربى باشد، جادو و افسانه اش مى خوانند، اگر به زبان عبرى باشد، آن را نامفهوم مى دانند.

    * * *


    پيامبر در ميان مردمى به پيامبرى رسيد كه به زبان عربى سخن مى گفتند و براى آن كه آنان قرآن را بفهمند، بايد قرآن به زبان عربى نازل مى شد، در آن زمان، زبان عربى به اوجِ شكوفايى رسيده بود، هيچ زبان ديگرى در آن زمان، اين ويژگى را نداشت. در واقع، خدا با كامل ترين و زيباترين زبان با بندگانش سخن گفته است.[14]

    * * *


    مناسب است درباره جمله اى كه در آخر آيه 44 ذكر شده است، توضيحى بدهم: در بسيارى از ترجمه هاى قرآن آن را اين گونه ترجمه كرده اند: "آنان از جاى دورى خوانده مى شوند"، سپس در معناى اين جمله سخن ها گفته اند.[15]
    بعضى ها در شرح آن نوشته اند كه در روز قيامت، كافران را از جاى دورى صدا مى زنند.[16]
    وقتى دقّت بيشترى كردم متوجّه شدم كه در آخر آن آيه، يك ضرب المثل به كار رفته است.
    در زبان عربى وقتى مى خواهند به كسى بگويند: "تو نمى فهمى، تو درك نمى كنى"، به او مى گويند: "تُنادى مِنْ مكان بعيد".[17]
    من نبايد اين جمله را در فارسى اين گونه ترجمه كنم: "تو از جاى دورى صدا مى زنى"، اين ترجمه اشتباه است، مثالى مى زنم: در زبان فارسى من به پسرم مى گويم: "چرا خودت را به آن راه مى زنى؟".
    كسى كه با فارسى آشنايى دارد، منظور مرا به خوبى مى فهمد، اگر كسى بخواهد اين جمله را به زبان عربى ترجمه كند، اگر اين الفاظ را به همين صورت ترجمه كند، شخص عرب زبان اصلاً متوجّه منظور من نمى شود، او بايد سخن مرا چنين ترجمه كند: "پسرم ! چرا خودت را به بى خبرى مى زنى".
    قرآن از يك ضرب المثل استفاده كرده است، معناى آن را بايد فهميد و آن را ترجمه كرد. قرآن به كافران چه مى گويد؟
    در بيشتر ترجمه ها چنين مى خوانيم: "كافران از جاى دورى صدا زده مى شوند".
    امّا ترجمه بهتر اين است: "كافران خود را به آن راه زده اند، آنان خود را به نفهمى زده اند".

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۸: از كتاب تفسير باران، جلد يازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن