کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    زُمَر: آيه ۴

      زُمَر: آيه ۴


    لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (4 )
    بُت پرستان بُت هاى زيادى داشتند، امّا آنان به "لات"، "مَنات" و "عُزّى" احترام ويژه اى مى گذاشتند. آن ها اين بُت هاى سه گانه را دختران تو مى دانستند.
    درباره اين بُت ها بيشتر مطالعه مى كنم و به نكات جالبى مى رسم:
    1 - عُزّى: اين بت، عزيزترين بُت آن سرزمين بود، بين راه مكّه و عراق معبدى بزرگ براى اين بُت ساخته بودند. در آنجا قربانگاه بزرگى وجود داشت كه شتران زيادى در آن قربانى مى شدند. اين بت، سنگى صاف و سياه بود. آن مردم به داشتن عُزّى، افتخار مى كردند، زيرا او در سرزمين آن ها منزل كرده بود.[98]
    2 - لات: اين بُت نزديك شهر "طائف" قرار داشت، سنگى چهارگوش و بزرگ كه مردم برايش قربانى مى كردند و به او تقرّب مى جستند. اين بت، بازارش خيلى گرم بود و عدّه زيادى با لباس احرام به زيارتش مى رفتند، هيچ كس نمى توانست با لباس معمولى به زيارت او برود.[99]
    3 - مَنات: اين بُت در كنار درياى سرخ بين مكّه و يثرب بود، مردم مى گفتند: "منات، بزرگ ترين دختر خداست". آنان گروه گروه براى زيارت اين بُت مى رفتند و براى او قربانى هاى زيادى مى كردند.[100]
    مردم بارها اين دعا را مى خواندند: "قسم به لات، عُزّى و مَنات كه آن ها سه دخترِ زيباى خدا هستند و ما به شفاعت آن ها اميد داريم".[101]
    به راستى كه چقدر آنان نادان بودند !
    تو خدايى هستى كه بر همه جهان تسلّط دارى و از همه رفتارها و گفتارها باخبرى، چگونه مى شود كه شريكى داشته باشى؟
    انسان سخن مى گويد، راه مى رود، دختر او هم مى تواند سخن بگويد و راه برود، اين قانون است. اگر واقعاً اين بُت ها دختران تو هستند، بايد بعضى از صفات تو را داشته باشند. اين صفات توست: "خالق، رازق، دانا، شنوا...". اگر اين بُت ها، دختران تو هستند، چرا هيچ صفتى از اين صفات را ندارند؟
    چرا مردم فكر نمى كردند؟ چگونه ممكن است اين سنگ ها، دختران تو باشند؟

    * * *


    اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى تا با آن مردم چنين بگويد: "اى مردم ! اگر خدا مى خواست فرزندى براى خود برگزيند، از ميان آفريده هايش آنچه را كه مى خواست انتخاب مى كرد، بدانيد كه خداى من بالاتر از اين سخنانى است كه شما مى گوييد، او خداى يگانه است و هيچ شريكى ندارد و او بر همه چيز تواناست".

    * * *


    تو يگانه اى و هرگز فرزند ندارى، نه دختر، نه پسر ! امّا در اين آيه از يك فرض سخن مى گويى، بر فرض كه تو مى خواستى فرزندى براى خود انتخاب كنى، چرا بايد اين قطعه هاى سنگ را به عنوان دختر خود انتخاب كنى؟ بلكه كسى را انتخاب مى كردى كه خودت مى خواهى، كسى كه قدرت زيادى داشته باشد.
    مگر اين بُت ها چيزى جز قطعه اى سنگ، بيشترند؟ اين سنگ ها چه كارى مى توانند انجام دهند؟
    به راستى كه اين مردم چقدر جاهلند !
    تو خداى يگانه اى و هرگز فرزند نداشته اى و هيچ كس را به فرزندى انتخاب نكرده اى، تو نياز به اين چيزها ندارى، نه از تنهايى مى ترسى و نه نياز به كمك دارى.
    انسان كه فرزند دارد، روزى از بين مى رود و فرزندش جاى او را مى گيرد. اين يك قانون است: هر چيزى كه فرزند داشته باشد، محكوم به فناست. تو هرگز فرزند ندارى، تو هرگز پايانى ندارى. تو هميشه بوده اى و خواهى بود.[102]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۲: از كتاب تفسير باران، جلد دهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن