کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    صافات: آيه ۸۷ - ۸۳

      صافات: آيه ۸۷ - ۸۳


    وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لاَِبْرَاهِيمَ (83 ) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْب سَلِيم (84 ) إِذْ قَالَ لاَِبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ (85 )أَئِفْكًا آَلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86 ) فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (87 )
    اكنون مى خواهى از ابراهيم(عليه السلام) ياد كنى، پس چنين مى گويى: "ابراهيم(عليه السلام) از پيروان راستين نوح(عليه السلام) بود". درست است كه ابراهيم(عليه السلام) تقريباً دو هزار سال پس از نوح(عليه السلام)زندگى مى كرد، ولى او راه نوح(عليه السلام) را ادامه داد و با بُت و بُت پرستى مبارزه نمود.
    آرى، ابراهيم(عليه السلام) يكى از پيامبران بزرگ تو بود، او با قلبى پاك در اين دنيا زندگى كرد و سرانجام از اين دنيا به بهشت تو رهسپار شد.[28]
    وقتى او كوچك بود، پدرش از دنيا رفت، به همين خاطر عمويش، آذر او را بزرگ كرد، او هم عمويش را پدر خطاب مى كرد.[29]
    آذر بُت پرست بود و دوست داشت كه ابراهيم(عليه السلام) هم مانند او بُت ها را بپرستد، امّا ابراهيم(عليه السلام) هرگز بُت ها را نپرستيد، ابراهيم(عليه السلام)به عمويش و مردم چنين گفت:
    ــ اين ها چيست كه شما مى پرستيد؟ آيا خدايان دروغين را به جاى خداى يگانه انتخاب كرده ايد و آنان را مى پرستيد؟ شما درباره خداى يگانه چه گمانى مى بريد؟ آيا خيال مى كنيد كه خدا اين بُت هاى بى جان را شريك خود قرار داده است؟ چرا از خشم و عذاب خدا نمى ترسيد؟
    ــ اين سخن ها چيست كه تو مى گويى، ما هرگز پرستش بُت هاى خود را رها نمى كنيم.
    ــ به خدا قسم، زمانى كه نباشيد من نقشه اى براى نابودى بُت هاى شما خواهم كشيد.[30]

    * * *


    مناسب مى بينم در اينجا دو نكته را بنويسم:
    * نكته اوّل:
    در قرآن بارها از آذر به عنوان پدرِ ابراهيم(عليه السلام) ياد مى كنى، در حالى كه او عموى ابراهيم(عليه السلام) بود، به راستى هدف تو از اين سخن چيست؟
    آذر، ابراهيم(عليه السلام) را بزرگ كرده بود و بر او ولايت داشت، ابراهيم(عليه السلام)مى خواست در برابر سرپرستى كه او را به كفر مى خواند، ايستادگى كند و او را از انحراف بزرگى كه داشت، برحذر دارد.
    تو مى خواهى به من بگويى كه در گمراهى ها، تحتِ تأثير قدرت برتر از خودم قرار نگيرم، اگر پدر، جامعه يا حكومت مرا به راهى فرا خواند كه رضاى تو در آن نيست، هرگز آن را نپذيرم، بايد مانند ابراهيم(عليه السلام) در مقابل گمراهى بايستم.
    * نكته دوم:
    در آيه 83 اين سوره چنين آمده است: "ابراهيم يكى از پيروان او بود". آرى، ابراهيم(عليه السلام) يكى از پيروان نوح(عليه السلام) بود كه در راه او قدم برداشت و براى يكتاپرستى تلاش كرد. اين معنايى است كه از ظاهر اين آيه به دست مى آيد.
    اين آيه معناى ديگرى هم دارد كه از آن به "بطنِ قرآن" ياد مى كنيم. "بطنِ قرآن" معنايى است كه از نظرها پنهان است.
    جابرجُعفى يكى از ياران امام صادق(عليه السلام)بود، روزى او به ديدار امام صادق(عليه السلام)آمد و اين آيه را خواند و از آن حضرت خواست تا آن را تفسير كند.
    امام صادق(عليه السلام) در جواب به او چنين فرمود:
    روزى خدا پرده ها را از جلوى چشم ابراهيم(عليه السلام) كنار زد و او به آسمان نگاه كرد و عرش خدا را ديد. او در عرش خدا چهارده نور را ديد، پس چنين گفت: "بارخدايا ! اين نورها چيست؟". خدا به او چنين وحى كرد: "اين نور محمّد و آل محمّد است". خدا نام محمّد و على و فاطمه(عليهم السلام) را براى ابراهيم(عليه السلام) گفت و سپس نام يازده امامى كه از نسل على و فاطمه(عليهما السلام)هستند را براى ابراهيم(عليه السلام)بيان كرد.
    ابراهيم(عليه السلام) آن روز فهميد كه راز اين چهارده نور چيست، آن ها نور محمّد و دوازده امام و نور فاطمه(عليهم السلام)بودند. سپس ابراهيم(عليه السلام)نورهايى را ديد كه در اطراف اين چهارده نور قرار دارند. ابراهيم(عليه السلام) سؤال كرد:
    ــ بارخدايا ! اين نورهايى كه در اطراف آن چهارده نور هستند، چيست؟
    ــ اين ها، نور شيعيان على(عليه السلام) مى باشند.
    ــ بارخدايا ! مرا هم از شيعيان على(عليه السلام) قرار بده !
    اين دعاى ابراهيم(عليه السلام) بود و خدا دعاى او را مستجاب كرد.[31]

    * * *


    وقتى من اين سخن امام صادق(عليه السلام) را خواندم، فهميدم كه معناى ديگر اين آيه چه مى باشد. من يك بار ديگر اين آيه را مى خوانم: "ابراهيم يكى از شيعيان و پيروان او بود".
    معناى آيه طبق سخن امام صادق(عليه السلام) چنين مى شود: "ابراهيم(عليه السلام) يكى از شيعيان و پيروان على(عليه السلام) بود".
    سخن درباره زندگى على(عليه السلام) در اين دنياى خاكى نيست، من مى دانم كه بين على(عليه السلام) و ابراهيم(عليه السلام) تقريباً 3500 سال فاصله است. اينجا سخن از مقام نورانيّت على(عليه السلام) است.
    مقام نورانيّت ديگر چيست؟ من بايد در اين باره تحقيق كنم...
    خدا بود و هيچ آفريده اى با او نبود، زمين و آسمان ها نبود، هيچ چيز نبود، پس از آن، خدا اراده كرد تا جهان را خلق كند، ابتدا حقيقتى را آفريد. آن حقيقت، نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)بود، حقيقتِ ولايت بود. آن نور، اوّلين آفريده خدا بود.
    روزى كه خدا آن نور را آفريد، هنوز زمين و آسمان ها را خلق نكرده بود، آن نور، خدا را حمد و ستايش مى كرد. چهارده هزار سال بعد از آن، خدا عرش خود را آفريد، آن وقت نور را در عرش خود قرار داد.[32]
    آن نور، ساليان سال، در عرش و ملكوت (عالَم بالا) بود، آن نور در آن جا عبادت خدا را مى نمود، بعد از آن خدا اراده كرد و آن نور را به اين دنيا منتقل نمود و در جسم محمّد، على، فاطمه، حسن، حسين(عليهم السلام) تا مهدى(عليه السلام) قرار گرفت.
    همان چهارده معصوم پاك !
    خدا دوست داشت تا بندگانش به وسيله آنان هدايت شوند و به كمال برسند، پس آن ها را به اين دنيا آورد، خدا آنان را از ملكوت خود به اين دنيا آورد، خدا آنان را از بزمِ مخصوص خود به اين ظلمتكده منتقل نمود تا آنان دست همه را بگيرند و به سوى خدا راهنمايى كنند.
    اين مقام نورانيّت على(عليه السلام) و فرزندان پاك اوست، ابراهيم(عليه السلام)وقتى مقام و عظمت اين نور را ديد، آرزو كرد كه خدا او را از شيعيان على(عليه السلام) قرار دهد، خدا هم دعاى او را مستجاب نمود.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۵: از كتاب تفسير باران، جلد دهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن