کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    سَبَأ: آيه ۸ - ۷

      سَبَأ: آيه ۸ - ۷


    وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُل يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّق إِنَّكُمْ لَفِي خَلْق جَدِيد (7 ) أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ (8 )
    محمّد(صلى الله عليه وآله) براى مردم قرآن مى خواند و آنان را به سوى يكتاپرستى دعوت مى كرد، بزرگان مكّه در ابتدا سخن او را جدّى نگرفتند، مدّتى گذشت، آنان مى ديدند كه مردم كم كم به محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان مى آورند و ريشه هاى بُت پرستى تضعيف مى شود، آنان منافع خود را در خطر ديدند، رياست و ثروت آنان در گرو بُت پرستى مردم بود.
    آنان تصميم گرفتند تا به مردم چنين بگويند: "آيا مى خواهيد مردى را به شما نشان بدهيم كه مى گويد: وقتى شما مُرديد و تبديل به خاك شديد، بار ديگر زنده مى شويد. اى مردم ! محمّد مى گويد من پيامبر هستم، او يا دروغ مى گويد يا ديوانه شده است، خدا هرگز انسانى را به پيامبرى نمى فرستد".
    اين سخن در دل بعضى ها اثر كرد، بزرگان مكّه به مردم مى گفتند: اگر خدا بخواهد پيامبرى را براى انسان ها بفرستد، حتماً فرشته اى را از آسمان نازل مى كند. خدا به انسانى كه مى خورد و مى آشامد، هرگز اين مقام را نمى دهد.
    اين گونه بود كه آنان قرآن را دروغ شمردند و روز قيامت را انكار كردند تا به خيال خود، در اين دنيا با راحتى زندگى كنند و هر كارى كه دلشان مى خواهد انجام دهند.
    آرى، محمّد(صلى الله عليه وآله) آنان را از زشتى ها نهى مى كرد امّا آنان كه دوست داشتند به هوس رانى خود ادامه دهند، محمّد(صلى الله عليه وآله) را ديوانه و دروغگو پنداشتند. به راستى آيا كسى كه به قيامت ايمان ندارد، زندگى راحتى دارد؟
    هرگز. هر كس به قيامت باور ندارد، در عذاب و گمراهى عجيبى است و از حقيقت فاصله زيادى دارد.

    * * *


    اعتقاد به روز قيامت است كه به انسان آرامش مى دهد، كسى كه به قيامت باور دارد، مرگ را پايان خود نمى داند، او مى داند كه اگر در دنيا، توشه خوبى براى خود برگيرد، به سعادت ابدى مى رسد و براى هميشه در بهشت منزل خواهد كرد. او مرگ را دريچه اى مى بيند به سوى جاودانگى ! او ديگر از مرگ نمى هراسد، وقتى به آينده مى انديشد، بهشتى را مى بيند كه نهرهاى آب از زير درختان آن جارى است و...
    امّا كسى كه قيامت را قبول ندارد، مرگ را پايان همه چيز مى داند، چنين انسانى، همواره از مرگ مى هراسد، زيرا آن را با نابودى يكسان مى بيند. كسى كه پايان خود را نابودى مى پندارد، روى آرامش را نمى بيند.
    شايد لذّت ها و هوس هاى زودگذر لحظه اى او را غافل كند، امّا هر وقت با خود خلوت كند، مرگ را در مقابل خود مى بيند، او مرگ را جلوى چشم خويش مى بيند، مرگى كه او را از همه لذّات دنيا به سوى هيچ و پوچ مى برد در انتظار اوست. چه كابوسى از اين بدتر ! چه عذابى از اين سخت تر !
    روز قيامت هم كه فرا رسد، جهنّم جايگاه او خواهد بود، در آن روز فرشتگان، زنجيرهاى آهنين بر گردن آن ها مى اندازند و آن ها را به سوى جهنّم مى برند و به آنان مى گويند: "اين همان جهنّمى است كه آن را دروغ مى پنداشتيد".[137]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۱: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن