کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    احزاب : آيه ۳۶

      احزاب : آيه ۳۶


    وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلَا مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا (36 )
    وقتى تو و پيامبر تو به چيزى حكم مى كنيد، شايسته نيست كه مرد و زن مؤمن در برابر آن حكم، نظر شخصى داشته باشند و با آن مخالفت كنند، آنان بايد تسليم باشند.
    تو به پيامبر خود مقام عصمت دادى، وقتى او چيزى را براى مسلمانى صلاح بداند، آن مسلمان نبايد مخالفت كند، زيرا فرمان پيامبر، فرمان توست. هر كس نافرمانى تو و پيامبر تو را كند، به گمراهى شديد و آشكارى گرفتار شده است.

    * * *


    وقتى به كتاب هاى تفسيرى مراجعه مى كنم مى بينم كه آنان ماجرايى را براى اين آيه نقل كرده اند.
    محمّد(صلى الله عليه وآله) در شهر مكّه بود، همسر او خديجه، غلامى به نام "زيد" را خريدارى نمود و آن را به محمّد(صلى الله عليه وآله) بخشيد. محمّد(صلى الله عليه وآله)زيد را آزاد نمود و او را فرزندخوانده خود كرد.
    وقتى كه محمّد(صلى الله عليه وآله) به پيامبرى رسيد، زيد به او ايمان آورد و از مسلمانان خوب مكّه شد. وقتى پيامبر به مدينه هجرت كرد، زيد هم با او به مدينه آمد.
    ديگر وقت ازدواج زيد فرا رسيده بود، پيامبر تصميم گرفت تا براى ازدواج او اقدام كند. پيامبر، دخترعمّه اى به نام "زينب" داشت. (زينب بنت جَحش).
    پيامبر از زينب براى زيد خواستگارى كرد و از او خواست تا با زيد ازدواج كند، امّا زينب نارضايتى خود را اعلام كرد، همچنين برادر زينب، به شدّت با اين ازدواج مخالف بود.
    به راستى زينب و برادرش چه دليلى براى اين مخالفت خود داشتند؟ آنان به سنّت هاى زمان جاهليّت پايبند بودند و ارزش و جايگاه خانواده خود را بالاتر از همه مى دانستند.
    آنان به زيد به چشم برده آزاد شده نگاه مى كردند و هرگز حاضر نبودند يك برده آزاد شده با خانواده آنان وصلت كند، اسلام ارزش انسان ها را در تقوا مى داند، كسى كه با تقوا باشد، اگر چه برده باشد، نزد خدا باارزش است.
    اينجا بود كه اين آيه نازل شد و به زينب و برادرش هشدار داد كه چرا در مقابل فرمان خدا و پيامبر، تسليم نيستند.
    وقتى زينب و برادرش اين آيه را شنيدند، تسليم سخن پيامبر شدند و مراسم ازدواج برگزار شد و زينب، همسر زيد شد و آنان زندگى خود را آغاز كردند، امّا اين همه ماجرا نبود، ماجراى زينب و زيد، همچنان ادامه پيدا كرد و چند آيه بعد نازل شد.

    * * *


    اين آيه معناى ديگرى هم دارد كه از آن به "بطنِ قرآن" ياد مى كنيم. "بطنِ قرآن" معنايى است كه از نظرها پنهان است: يكى از ياران امام رضا(عليه السلام) مى گويد: من به مسجد بزرگ شهر "مرو" رفتم، ديدم كه مردم درباره امامت سخن مى گويند. آنان مى گفتند: "اگر مردم با كسى به عنوان امام، بيعت كنند، او امام است و اطاعتش بر همه واجب است".
    من اين سخنان را شنيدم، با خود گفتم بايد نزد امام رضا(عليه السلام)بروم و نظر آن حضرت را درباره امامت جويا شوم.
    از مسجد بيرون آمدم و به خانه امام رفتم و ماجرا را بيان كردم، آن حضرت لبخندى زد و گفت:
    خدا دين خودش را با ولايت، كامل نمود، پيامبر در روز غدير خمّ، على(عليه السلام)را به عنوان امام معرفى نمود و از مردم خواست تا با على(عليه السلام) بيعت كنند.
    مردم چه مى دانند كه امامت چيست؟
    امام همچون خورشيدى است كه جهان را روشن مى كند.
    امام همچون آب گوارا براى تشنگان است.
    امام همچون پدرى مهربان است.
    كيست كه بتواند امام را بشناسد يا او را انتخاب كند؟
    انتخاب مردم كجا و اين مقام كجا؟
    مردم كجا و درك اين مقام كجا؟
    مردم بعد از وفات پيامبر، انتخاب خدا و پيامبر را كنار گذاشتند و انتخاب خود را در نظر گرفتند. به راستى آيا آنان مى توانستند امام را بشناسند و او را انتخاب كنند؟
    اين سخن قرآن در آيه 36 سوره احزاب است: "آنگاه كه خدا و رسولش به كارى دستور دادند، هيچ مرد و زن مؤمنى از پيش خود حقّ انتخاب نخواهد داشت".
    مردم به كجا مى روند؟ چه راهى را مى پيمايند؟
    آنان مى خواهند امام را برگزينند؟
    امام، معصوم است و او از خطا و لغزش در امان است، فقط خدا مى داند چه كسى به اين مقام رسيده است، اين فضل خداست كه او به هر كس بخواهد مى دهد.[87]
    سخن امام رضا(عليه السلام) به پايان رسيد، اين زيباترين سخن درباره مقام امام مى باشد، آرى، اين امام است كه در هر زمانى حقّ را از باطل جدا مى كند، راه امامت، ادامه راه توحيد و نبوّت است، هر كس از اين راه روى برتابد، بر باطل است و هرگز سعادتمند نخواهد شد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۷: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن