کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    احزاب : آيه ۷۳ - ۷۲

      احزاب : آيه ۷۳ - ۷۲


    إِنَّا عَرَضْنَا الاَْمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الاِْنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (72 ) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيًما (73 )
    به پايان اين سوره رسيدم، به بسيارى از ترجمه ها و تفسيرهاى قرآن مراجعه كردم. آنان اين دو آيه را اين گونه معنا كرده بودند: "خدا امانت را بر زمين و آسمان ها عرضه كرد، ولى آن ها اين امانت را قبول نكردند و از قبول اين امانت، هراسيدند، ولى انسان آن را پذيرفت و انسان بسيار ستمگر و جاهل بود، هدف خدا اين بود كه منافقان و مشركان را از مؤمنان جدا كند، منافقان و مشركان را عذاب نمايد و بر مؤمنان، رحمت خويش را نازل كند كه او بخشنده و مهربان است".
    آيه 72 مرا به فكر فرو مى برد: خدا از امانتى سخن مى گويد كه به آسمان ها و زمين عرضه شد و فقط انسان آن را پذيرفت و انسان ستمگر و جاهل بود !
    به راستى اين امانت چه بود؟

    * * *


    اين امانت چه بود كه انسان آن را پذيرفت؟
    از خيلى ها سؤال كردم.
    آنان به من گفتند: "اين امانت، عشق به خداست، زمين و آسمان ها، عشق به خدا را نپذيرفتند ولى انسان آن را پذيرفت، انسان فقط استعداد اين كمال را داشت كه عاشق خدا شود".
    وقتى اين سخن را مى شنوم، به فكر فرو مى روم، اگر اين امانت، عشق به خداست، پس چرا قرآن انسان را ستمگر و جاهل معرّفى مى كند؟ قرآن بايد در اين آيه، انسان را به خاطر اين كه اين عشق را پذيرفت، تشويق كند، نه اين كه او را ستمگر و جاهل بخواند !
    من يك بار ديگر اين آيه را مى خوانم، سخن از امانتى است كه به آسمان ها و زمين عرضه شد و فقط انسان آن را پذيرفت و انسان ستمگر و جاهل بود !
    به راستى منظور از اين سخن چيست؟

    * * *


    يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) همين سؤال مرا از آن حضرت پرسيد، امام صادق(عليه السلام)به او رو كرد و فرمود: "منظور از امانت در اين آيه، ولايت ما اهل بيت است و منظور از انسان، دشمنان ما مى باشد".[133]
    اكنون در اين سخن امام فكر مى كنم، آيه را با اين سخن تفسير مى كنم: "ما ولايت را بر آسمان ها و زمين عرضه كرديم، آن ها از قبول آن سر باز زدند، امّا دشمن ما آن را پذيرفت و او بسيار ظالم و جاهل بود"، امّا اين تفسير باز هم مشكل دارد.
    اگر منظور از "انسان" كسانى هستند كه دشمنان اهل بيت(عليهم السلام)بوده اند و حقّ آنان را غصب كرده اند، پس چرا معناى آيه اين طور شده است؟ چگونه مى شود دشمن اهل بيت(عليهم السلام)، ولايت را پذيرفته باشد؟
    فكر مى كنم در ترجمه اين آيه، دچار مشكل شده ام !
    خوب است متن عربى را با دقّت بخوانم. "وَ حَمَلَهَا الاِْنسانُ". به راستى مشكل در كجاست؟ نكند من معناى واژه هاى آيه را خوب نمى دانم !
    حَمَلَ الأمانَة.
    فكر مى كنم بايد در اين جمله تحقيق كنم.
    "او امانت را حمل كرد". من واژه "حَمَل" را به معناى "پذيرفتن" معنا كرده ام، خيلى ها در ترجمه قرآن اين كار را كرده اند، امّا اين ترجمه با سخن امام صادق(عليه السلام) مطابقت ندارد. بايد تحقيق كنم.
    "حَمَلَ الأمانَةَ: خانَ الأمانَةَ".
    "امانت را حمل كرد، يعنى: در امانت خيانت كرد".
    فكر مى كنم گمشده خود را يافتم !
    يكى از دانشمندان بزرگ لغت شناس در كتاب خود اين جمله را آورده است. او مى گويد: اگر واژه "حمل" با واژه "امانت" كنار هم بيايد، معناى آن خيانت در امانت است.[134]
    مى دانم كه زبان عربى براى خود دنيايى دارد، وقتى يك واژه با واژه ديگرى در كنار هم قرار گيرد، معناى آن كاملاً عوض مى شود.
    اكنون با توجّه به آنچه گفته شد، اين آيه را معنا مى كنم، خدا چنين مى گويد: "من امانت خود كه ولايت اهل بيت بود را بر زمين و آسمان ها عرضه كردم و زمين و آسمان ها هرگز در آن خيانت نكردند، ولى دشمن اهل بيت در اين امانت، خيانت كرد، او بسيار ستمگر و جاهل بود".
    آرى ! ولايت على(عليه السلام) و فرزندان پاك او، راه و مسير رسيدن به خدا است، فرشتگان هم سر تسليم در مقابل ولايت فرود آوردند، پيامبران هم تسليم ولايت بودند، امّا افسوس كه وقتى پيامبر از دنيا رفت، عدّه اى به رهبرى عُمربن خطّاب در سقيفه دور هم جمع شدند تا براى خود خليفه انتخاب كنند. عُمر اوّلين كسى بود كه تسليم اين ولايت نشد و براى رسيدن به رياست چند روزه، على(عليه السلام) را خانه نشين كرد، اى كاش فقط على(عليه السلام) را خانه نشين مى كرد و ديگر به خانه او حمله نمى كرد و خانه او را به آتش نمى كشيد، اى كاش فاطمه(عليها السلام) را كه به دفاع از ولايت قيام كرده بود، با تازيانه نمى زد، اى كاش... آرى ! عُمر همان انسانى است كه ستمگر و جاهل بود.
    قرآن، زنده است و آيه هاى آن براى همه زمان ها مى باشد، هر كس با راه ولايت دشمنى كند، ستمگر و جاهلى است كه خدا از او سخن گفته است.

    * * *


    يك بار ديگر سه آيه آخر اين سوره را مرور مى كنم:
    الف. تو و پيامبرت مردم را به ولايت على(عليه السلام) و فرزندان او فرا خوانديد، هر كس از اين فرمان اطاعت كند، به رستگارى بزرگى رسيده است. (آخر آيه 71).
    ب. ولايت، امانت تو در آسمان ها و زمين بود، گروهى از جاهلان اين ولايت را نپذيرفتند و خود و جامعه را از اين سعادت محروم كردند، آنان جاهل و ستمگر بودند. (آيه 72).
    ج. جاهلانى كه اين گونه در اين امانت خيانت كردند، همان منافقان و مشركان بودند، تو آنان را به عذابى سخت گرفتار مى كنى، امّا كسانى كه راه ولايت را پيمودند، بر آنان رحمت خود را نازل مى كنى و در بهشت خويش جاى مى دهى. (آيه 73).
    اكنون نمى دانم چگونه شكر تو را به جا آورم كه مرا با ولايت آشنا ساختى، عشق على(عليه السلام) و فرزندان او را در دلم نهادى، مرا شيفته امام زمانم ساختى، اكنون از تو مى خواهم ياريم كنى تا در اين راه ثابت قدم بمانم.
    بارخدايا ! تو كارى كن كه قلب من براى هميشه از آنِ امام زمانم باشد، تو كارى كن كه من از امام زمان خويش دست برندارم، ياريم كن تا امانت تو را پاس بدارم...[135]






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶۶: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن