کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    لُقمان : آيه ۳۴

      لُقمان : آيه ۳۴


    إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الاَْرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْض تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (34 )
    محمّد(صلى الله عليه وآله) بارها براى بُت پرستان از روز قيامت سخن گفت: "روزى كه خورشيد خاموش مى شود، كوه ها متلاشى مى شوند، درياها به جوش مى آيند، آتش جهنّم برافروخته گردد...".[13]
    آنان از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى پرسيدند كه قيامت كى برپا مى شود؟ زمان آن چه وقتى است؟ تو مى گويى كه مردگان بار ديگر زنده مى شوند، اين حادثه كى روى مى دهد؟
    اكنون تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى تا به آنان چنين بگويد: "آگاهى از زمان قيامت، مخصوص خداست، خداست كه باران را نازل مى كند، او از آنچه در رحمِ مادران است، آگاهى دارد، هيچ كس نمى داند فردا چه بر سرش مى آيد و هيچ كس نمى داند در كدام سرزمين مى ميرد، فقط خداست كه تمام اين ها را مى داند، او خداى دانا و آگاه است".

    * * *


    بُت پرستان از محمّد(صلى الله عليه وآله) درباره زمان برپايى قيامت سؤال كردند، تو به آنان گفتى كه آگاهى از روز قيامت، مخصوص توست و هيچ كس از آن خبر ندارد، سخن تو اين است: اى انسان ! تو از لحظه باريدن باران اطّلاع ندارى، تو نمى دانى فردا چه اتّفاقى برايت مى افتد، تو نمى دانى در كجا مرگ به سراغت مى آيد، تو را چه رسد كه بخواهى از لحظه برپايى قيامت باخبر باشى !!
    نادانسته هاى تو بسيار است. علم به زمان قيامت، مخصوص من است، به چه فكر مى كنى؟ تو نمى دانى فردا، زنده هستى يا نه؟ وقتى به سفر مى روى، نمى دانى آيا بار ديگر به خانه باز مى گردى يا نه؟ اى انسان قدرى فكر كن، تو از علم بهره اى اندك دارى.

    * * *


    در اين آيه از اين پنج چيز كه علم آن مخصوص توست نام بردى:
    1 - علمِ زمان قيامت.
    تو فقط مى دانى كه قيامت چه زمانى برپا مى شود و هيچ كس از اين علم، بهره اى ندارد.
    2 - علمِ باران.
    منظور از علم به باران، علم به زمانِ باريدن باران نيست، اين كار را انسان هم مى تواند تا اندازه اى انجام دهد.
    علم باران، چيز ديگرى است !
    اگر امشب باران در شهر من ببارد، تو مى دانى كه چند قطره از اين باران، بر زمين باريده است. چند قطره بر روى درختان؟
    آيا كسى مى داند كه از ابتداى خلقت، چند قطره باران باريده است؟ چند قطره از باران بر روى دريا و چند قطره از آن بر روى خشكى ها باريده است؟ آن قطره بارانى كه هزار سال پيش بر روى سنگى در گوشه اى از دنيا باريد، الآن كجاست؟ آيا به دريا رفت؟ به كدام دريا؟ آيا در دل زمين فرو رفت، الآن آن قطره كجاست؟ آيا سر از چشمه اى درآورد؟ يا هنوز در دل زمين است؟ آيا بخار شد و به هوا رفت؟ آن بخار كجا رفت؟ آيا بار ديگر ابرى تشكيل شد و اين بخار هم جزئى از آن ابر شد؟ اين ها را تو مى دانى.
    3 - علمِ جنين
    بشر امروزه مى تواند با دستگاه هايى كه اختراع كرده است، بفهمد كه جنينى كه در رحمِ مادر است، دختر است يا پسر.
    علم به جنين چيز ديگرى است !
    فقط تو هستى كه مى دانى آيا اين جنين زنده به دنيا مى آيد يا نه؟ وقتى به دنيا مى آيد آيا عمر طولانى دارد يا عمر كوتاه؟ روزىِ او زياد خواهد بود يا كم؟ آيا وقتى به سنّ جوانى برسد، بيمار و ناتوان خواهد بود يا توانا و قدرتمند؟ او در زندگى چه راهى را در پيش خواهد گرفت؟ آيا او انسان موفّقى خواهد بود يا اين كه سربار جامعه خواهد شد؟ آيا پزشك و مهندس و كارآفرين و... خواهد شد؟ آيا باعث افتخار جامعه خود مى شود يا مايه آبروريزى پدر و مادر خود؟ اين ها را فقط تو مى دانى.
    4 - علم به حوادث
    فقط تو مى دانى كه فردا براى من چه پيش مى آيد، آيا خوشحال خواهم بود، آيا گريان خواهم بود؟ آيا بيمار مى شوم، آيا فردا روز مرگ من خواهد بود؟
    5 - علم به مكان مرگ
    من در كجا از دنيا مى روم؟ در وطن خود؟ در شهر ديگر؟ در وسط جاده؟ در آسمان با سقوط هواپيما؟ كجا؟ هيچ كس اين را نمى داند.
    چه افرادى كه با هزاران اميد به سفرى مى روند و ديگر از آن سفر بازنمى گردند، آنان با پاى خود به سوى مرگ رفته اند.

    * * *


    اين پنج علمى كه بيان شد، قسمتى از علم غيب است. علم غيب همان آگاهى از اسرار پنهان جهان مى باشد، در اين آيه تصريح شده است كه علم غيب مخصوص خداست.
    من در تاريخ خوانده ام كه گاهى پيامبر از حادثه اى كه در آينده اتّفاق مى افتاد، خبر داده اند. يك روز على(عليه السلام) پيامبر را در حال گريه ديد. على(عليه السلام) از پيامبر سوال كرد: چرا گريه مى كنى؟
    پيامبر در پاسخ گفت: "جبرئيل به من خبر داد كه حسين(عليه السلام) را در كنار نهر فرات شهيد مى كنند". آرى، پيامبر ده ها سال قبل از شهادت حسين(عليه السلام) از ماجراى كربلا خبر داد.[14]
    آخرين آيه سوره لقمان مى گويد: "فقط خدا از حوادث آينده خبر دارد"، پس چگونه پيامبر از حوادثى كه بيش از پنجاه سال ديگر روى خواهد داد، باخبر بود؟
    چه كسى به من كمك مى كند تا به جواب سؤال خود برسم؟
    جواب اين سؤال در آيات 26 و 27 سوره جنّ آمده است: "خدا به هر كس كه بخواهد علم غيب مى دهد".
    آرى، خدا به پيامبر چيزهايى آموخته است كه از غيب است، اين علم را خدا به او داده است، اگر خدا چيزى از غيب به پيامبر نياموزد، پيامبر غيب نمى داند.
    آرى، پيامبر، از پيش خودش، علم غيب ندارد، اگر خدا به او اين دانش را ندهد، او از اسرار جهان چيزى نمى داند، امّا وقتى خدا به او اين دانش را مى دهد، او از برخى اسرار نهان جهان، آگاهى مى يابد. امامان معصوم هم علم به بعضى از حوادث را از پيامبر به ارث برده اند، پيامبر در لحظه آخر عمر خود، هزار درِ علم به روى على(عليه السلام) گشود كه از هر درى، هزار درِ ديگر گشوده مى شود. اين علمى است كه پيامبر به على(عليه السلام)داد و پس از على(عليه السلام) اين علم به امامان بعدى رسيد، آنان گاهى از حوادثى كه در آينده روى مى داد، باخبر بودند، آن ها اين علم را به خودى خود نداشتند، بلكه خدا اين علم را به آنان عطا كرده است.[15]





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۷: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن