کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    قَمر: آيه ۳۲ - ۲۳

      قَمر: آيه ۳۲ - ۲۳


    كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (23 ) فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَال وَسُعُر (24 ) أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (25 ) سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الاَْشِرُ (26 ) إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ (27 )وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْب مُحْتَضَرٌ (28 ) فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ (29 )فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ (30 ) إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الُْمحْتَظِرِ (31 ) وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر (32 )
    اكنون از سرنوشت قوم "ثمود" سخن مى گويى: تو به آنان نعمت هاى زيادى داده بودى، آنان از سلامتى و قدرت و روزى فراوان بهره مند بودند. صالح(عليه السلام)را براى هدايت آنان فرستادى، صالح(عليه السلام)از آنان خواست تا دست از بُت پرستى بردارند، امّا آنان او را دروغگو پنداشتند و گفتند: "چرا بايد از كسى كه مثل خودمان است، پيروى كنيم؟ اگر ما چنين كارى كنيم در گمراهى و ديوانگى خواهيم بود، صالح مى گويد كه خدا به من وحى كرده است، چگونه شده است كه وحى فقط بر او نازل شده است؟ مگر او با ما چه فرقى دارد؟ او مانند ما غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود، اگر خدا مى خواست ما را هدايت كند، فرشته اى براى ما مى فرستاد، معلوم مى شود كه صالح دروغگويى جاه طلب است و مى خواهد بر ما حكومت كند و به رياست برسد".
    آنان صالح(عليه السلام) را دروغگوى جاه طلب خواندند، تو به صالح(عليه السلام)فرمان دادى تا با آنان چنين بگويد: "به زودى خواهيد دانست كه دروغگوى جاه طلب كيست".
    سپس تو به صالح(عليه السلام) خبر دادى كه براى آزمايش و امتحان آن مردم، از دل كوه، شترى را براى آنان بيرون مى آورى و از صالح(عليه السلام)خواستى تا منتظر باشد و صبر نمايد.

    * * *


    صالح(عليه السلام) باز هم آنان را به سوى يكتاپرستى فرا خواند، امّا آنان سخن او را نپذيرفتند تا اين كه آنان با صالح(عليه السلام) قرار گذاشتند كه هركدام از خداى ديگرى چيزى را بخواهند تا معلوم شود كدام خدا حقّ است.
    صالح(عليه السلام) هركدام از آن بُت هاى مردم ثمود را صدا زد هيچ پاسخى نشنيد. بعد از آن بود كه آن مردم از صالح(عليه السلام) خواستند تا از خدا بخواهد از دل كوه، شترى بيرون بياورد.
    اينجا بود كه صالح(عليه السلام) دست به آسمان برد و دعا كرد، ناگهان كوه شكافت و شترى از آن بيرون آمد، صالح(عليه السلام) به آنان گفت: "من براى شما به اذن خدا معجزه اى آورده ام، شما ديگر هيچ عذر و بهانه اى نداريد، اين شتر، معجزه خداست، او را به حال خود واگذاريد تا در زمين بچرد و به آن آسيبى نرسانيد".
    تو از صالح(عليه السلام) خواستى تا به مردم خبر دهد كه آب چشمه اى كه در آن شهر بود، بين آن شتر و آنان تقسيم مى شود. يك روز، آب چشمه از شتر است و روز ديگر از مردم و هر كس بايد در نوبت خود حاضر شود. آن شتر يك روز از آب چشمه مى خورد و در عوض آنان از شير آن استفاده مى كردند.
    بزرگان ثمود تصميم گرفتند تا شتر را از بين ببرند، آنان شخصى به نام "قداره" را تشويق كردند تا آن شتر را از بين ببرد، او ابتدا قسمتى از پاى شتر را بريد و شتر بر روى زمين افتاد و سپس او را كشت. مردم گوشت شتر را ميان خود تقسيم كردند و هر كدام قسمتى از گوشت آن را به خانه بردند. درست است كه شتر را يك نفر كشت امّا آن مردم به اين كار او راضى بودند، آنان در جرم او شريك شدند.
    به راستى كه عذاب تو براى آنان چقدر سخت بود !
    اينجا بود كه تو بر آنان خشم گرفتى و آنان را با عذاب سختى نابود كردى، آنان شب در منزل به خواب خوش رفتند و ناگهان صيحه اى آسمانى فرا رسيد و زلزله اى سهمگين خانه هاى آنان را در هم كوبيد، صبح كه فرا رسيد همه هلاك شده بودند و همانند گياه خشكيده، خرد و نابود شدند.
    اكنون از كافران مكّه مى خواهى تا فكر كنند و بدانند كه قوم عاد به چه سرنوشتى مبتلا شدند ! اين يك هشدار براى آنان است. تو قرآن را به زبانى ساده و شيوا بيان كردى، آيا كسى هست كه پند بگيرد؟

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۸: از كتاب تفسير باران، جلد دوازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن