أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ (39 )
مردم مكّه گرفتار خرافات شده بودند، گروهى از آنان، فرشتگان را دختران خدا مى دانستند و آنان را مى پرستيدند.
آنان همواره دوست داشتند كه فرزندشان پسر باشد و دختر را برابر با خوارى و ذلّت مى دانستند، بُت پرستان دختر داشتن را براى خود ننگ مى دانستند، ولى باور داشتند كه تو دختر دارى !
تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) خواستى تا با آنان چنين سخن بگويد: "اى مردم ! آيا سهم خدا، دختر است و سهم شما پسر؟ شما دختر داشتن را ننگ و عيب مى دانيد، اگر واقعاً داشتن دختر عيب و ننگ است، چرا فرشتگان را دختران خدا مى دانيد؟".
تو دختران را نه تنها مايه عيب و ننگ قرار ندادى، بلكه آنان را مايه بركت و رحمت قرار داده اى، امّا در اينجا با توجّه به عقيده بُت پرستان با آنان سخن مى گويى.
اين چه عقيده باطل و چه سخن كفرآميزى است !
تو خداى يگانه اى، هيچ فرزندى ندارى، نه پسر نه دختر، انسان كه فرزند دارد، روزى از بين مى رود و فرزندش جاى او را مى گيرد. اين قانون است. هر چيزى كه فرزند داشته باشد، محكوم به فناست. تو هرگز فرزند ندارى، پس هرگز پايانى ندارى. تو هميشه بوده و خواهى بود.
[28] * * *