کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهل وهشت

      فصل چهل وهشت


    شاعران زيادى در اشعار خود از عقل و عشق سخن گفته اند، آن ها براى من از انسان هايى سخن گفته اند كه بين عشق و عقل مانده اند و در آخر، راه عشق را پيموده و به سعادت رسيده اند.
    ابراهيم(عليه السلام) وقتى مى خواست اسماعيل را قربانى كند، عقل، او را از اين كار نهى مى كرد; امّا عشق او را به اين كار فرمان مى داد، ابراهيم(عليه السلام) سخن عشق را اطاعت كرد و كارد بر گلوى اسماعيل نهاد.
    آيا بين عشق و عقل تضادى وجود دارد؟ وقتى من عشق ابراهيم(عليه السلام) را با عقل خودم مى سنجم به تضاد مى رسم، عقل من مى گويد ابراهيم(عليه السلام)نبايد فرزندش را به قربانگاه مى برد; امّا اگر من عشق ابراهيم(عليه السلام) را با عقل خود او بسنجم، به نتيجه ديگرى مى رسم.
    بين عقل ابراهيم(عليه السلام) و عشقى كه در دل اوست، هيچ تضادى نيست. هر عقلى مى پذيرد كه مهم را بايد فداى مهم تر كرد، اين يك قانون عقلى است، ابراهيم(عليه السلام) پسرش را در راه خدا ـ كه از همه چيز مهم تر است، فدا مى كند.
    ابراهيم(عليه السلام) به بينشى رسيده است كه مى داند آنچه در راه خدا قربانى شود، باقى است و آنچه براى خدا نباشد، از بين مى رود.
    عقل ابراهيم(عليه السلام) باور دارد كه اسماعيل دير يا زود اسير مرگ مى شود، يك بيمارى يا يك تب جان او را مى گيرد، پس حالا كه خدا فرمان داده اسماعيل قربانى شود، ابراهيم(عليه السلام) اين فرمان را اطاعت مى كند; چون مى داند چيزى كه در راه خدا داده شد، هرگز نابود نمى شود.
    وقتى من يك سكّه طلا دارم، آن را براى خود مى خواهم، امّا اگر به اين باور برسم كه هرچه را در راه خدا بدهم، خدا هفتصد برابر آن را در روز قيامت به من مى دهد، پس چرا اين سكّه را نگه دارم؟ عقل من وقتى به اين باور رسيد، به من مى گويد يك سكّه بده و در عوض، هفتصد سكه بگير! اينجاست كه سخن عقل من با سخن دل مى شود و من آن سكّه را انفاق مى كنم.
    اينجاست كه شهادت معنا پيدا مى كند، وقتى قرار است دير يا زود بميرم و زير خاك بروم، چه بهتر كه اين جان را فداى دين خدا كنم. وقتى عقل به من مى گويد هيچ كس در اين دنيا براى هميشه زنده نمى ماند كسى هم كه چند سال بيشتر زنده باشد و به پيرى برسد آن قدر ناتوان مى شود كه خودش از زندگى اش سير مى شود. ديده ام كسانى كه از شهادت ترسيده اند، آنان چه شد، چند سالى كه گذشت، در بستر افتادند و اطرافيان شان براى آنان آرزوى مرگ كردند، اين پايان كار آنان بود، عقل من به من گويد: "وقتى پايان كار اين است، پس چه بهتر كه اين جان را فداى دوست كنم."
    اين بينش كه به وجود آمد، آن وقت است كه دل دست به كار مى شود و احساس شوق به شهادت در دل شعله مى كشد و مرا به حركت وامى دارد.

    * * *


    اكنون مى فهمم كه براى پيمودن مسير كمال، بيش از هر چيز و قبل از همه چيز به بينش و معرفت نياز دارم. دل احساسى را در من وجود مى آورد و مرا به حركت وامى دارد; ولى من بايد دقّت كنم و به اين سؤال پاسخ دهم: "دل من براساس كدام بينش مرا به حركت وا داشته است؟"
    ارزش انسان به اندازه بينش اوست نه احساسى كه در دل مى خروشد.
    وقتى من شور و حركتى را در كسى مى بينم، بايد بررسى كنم كه اين شور از كدام بينش، سرچشمه گرفته است؟
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: روز قيامت كه فرامى رسد، حسابرسى شهدا آغاز مى شود، عدّه زيادى از شهدا كه به خاطر خدا جهاد كرده اند به سوى بهشت مى روند در اين ميان اسم شخصى را مى خوانند تا براى حسابرسى بيايد. خدا به او مى گويد: "تو در دنيا چه كردى؟ چه عمل و كار خيرى انجام داده اى؟"
    آن شهيد تعجّب مى كند، اسم او در فهرست شهدا است; امّا چرا خدا با او اين گونه سخن مى گويد؟! او با كمال افتخار مى گويد: "خدايا! من در راه تو مبارزه نمودم و جان خويش را در اين راه فدا كردم."
    خدا به او مى گويد: "اى دروغگو! آيا تو براى من به جبهه رفتى؟ آيا به خاطر من جنگ كردى؟ من كه از دل تو آگاه بودم، تو هنگام جنگ و مبارزه، مى خواستى شجاعت خود را به رخ هم رزمان خود بكشى، تو مى خواستى تا همه از تو با بزرگى ياد كنند، تو به خاطر اسم و رسم جنگيدى."
    اين جاست كه او شرمنده مى شود. او شهيدِ راه نام و شهرت بوده است نه شهيد راه خدا. سپس خدا به فرشتگان مى گويد: "او را به جهنّم بيندازيد!"[9]
    اين فرد به ميدان جنگ آمده و بر دشمنان تاخته بود، سپس دل او را به حركت واداشته بود; امّا مطلب مهم اين است كه دل او با چه بينشى اين كار را كرده بود، عقل او چقدر از معرفت بهره برده بود، او شيفته شهرت شده بود و دوست داشت مردم او را شجاع بخوانند، براى همين پاداش او چيزى جز جهنّم نيست.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۸: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن